الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

خانه ی دل را باید گرم کرد تا بهار

خانه ی دل را باید گرم کرد تا بهار

امروز، روز اول فصل زمستان است!

با شروع فصل سرما، خانه را باید گرم کرد. گرم تر از فصل پیش …

گاهی، خانه ی دل، نیز فصل سردی را آغاز می‌کند. سردتر از فصل پیش …

 دل را نباید به حال خود، رها کرد.

نباید نشست… نباید گذاشت تا دل، یخ بزند!

مهم نیست بیرون چه باد سردی می‌وزد.

مهم نیست چقدر پوشیده است از برف سپید …

لباس‌های گرم را باید پوشید. چکمه‌ها را باید به پا کرد و دستکش‌ها را به دست … و شالی گرم به رنگ خورشید به دور گردن آویخت.

از کلبه ی یخ زده ی دل، باید بیرون زد. رفت و گشت به دنبال هیزم‌هایی از جنس امید. تا جنگلهای تاریکی که سایه ی شاخه‌های درختانش پر اند از بیم و هراس و  نهیب …

همه نوع هیزمی‌باید فراهم کرد. هیزم‌هایی از درخت امید، هیزم‌هایی از درخت توکل، هیزم‌هایی از درخت تلاش، هیزم‌هایی از درخت یادگیری، هیزم‌هایی از درخت عشق … و هر هیزم دیگری که دل سرد ما را با شعله‌های آتش خود گرم خواهد کرد و شوق را به چشم‌های ما باز خواهد گرداند.

هیزم‌ها را باید آورد و در اجاق خانه ی دل ریخت … برافروخت، آتش زد و گرمی‌و شوق و امید را دوباره به خانه ی سردش میهمان کرد.

و به یاد آورد که بهاری در راه است. بهاری زیبا و دلنشین، گرم تر از فصل پیش …

زمستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *