الهام بخش, برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

در ستایشِ زندگی در لحظه

تنها لحظه اکنون است که واقعیت دارد،

باقی یا خاطره است یا خیال!

– اوشو –

یکی از موضوعات موردعلاقه‌ی همیشگی من در طول زندگی، مهارت یافتن یا هنرمند شدن و هنرمند بودن در زندگی در لحظه بوده و هست.

و البته این روزها بیش از همیشه به یکی از مهمترین دغدغه‌هایم تبدیل شده است.

چند روز پیش وقتی نوشته‌ی اخیر محمدرضا شعبانعلی عزیز با عنوان هنرِ فراموش کردنِ آن‌چه بر ما می‌گذرد را می‌خواندم،

به این فکر می‌کردم که چقدر چنین هنری (یعنی هنر فراموش کردن آنچه بر ما می‌گذرد) نیازمند یا مکمل یا شبیه هنر دیگری به نام زندگی کردن در لحظه‌ی اکنون است.

محمدرضای عزیز در چند کامنت خود از جمله یکی از آنها باز هم به این نکته‌ی مهم اشاره و تاکید کرد که دوست داشتم جمله‌ای از آن کامنت را در اینجا بنویسم و همیشه همراهم باشد:

[به خصوص در شرایط امروز] که “حس می‌کنیم گرفتار یک وضعیت «ناتوانی» هستیم که به سادگی نمی‌تونیم ازش دور بشیم و باهاش فاصله بگیریم، هدف ما و هنر ما باید این باشه که از همین وضعیت موجود محدود، بهترین استفاده را بکنیم و قدر زندگی در لحظه رو بدونیم.”

به راستی به نظر میرسد که همیشه – و به خصوص در این روزها بیش از هر زمان دیگری – به این توانایی یا مهارت نیاز داریم، تا صلح و آرامش بیشتری را به زندگی‌مان دعوت کنیم.

مهارتی که هر چه بیشتر تمرینش کنیم، در آن ماهرتر خواهیم شد.

به این فکر می‌کردم که یک لیست از کارهای شخصی که می‌توانم برای دستیابی به این مهارت انجام بدهم برای خودم درست کنم و آنها را در دفترچه‌ای که همیشه همراهم دارم بنویسم.

بعد با خودم گفتم بهتر است آن را در وبلاگم هم منتشر کنم.

البته این موارد بارها و بارها در ذهن‌مان، توسط خود ما یا دیگران به شکلها و بهانه‌های مختلف بیان و تکرار شده‌اند،

اما تکرار آنها در اینجا با محوریت و تمرکز بر مهارت یافتن در زندگی در لحظه شاید بد نباشد.

لااقل برای اینکه در اوقاتی از روز هم که شده از گذشته – و آینده – و آنچه بر ما می‌گذرد جدا شویم و کمی‌زندگی در لحظه را تجربه کنیم.

ضمن اینکه شاید شما هم مواردی را در زندگی خودتان تجربه کرده باشید که می‌توانید لیست خودتان را درست کنید یا از نقطه نظر خودتان مواردی را به این لیست اضافه کنید.

(مثلا ساز زدن، فیلم یا سریال دیدن، وقت گذراندن با یک بچه دوست‌داشتنی و یا هر چیز دیگر)

زندگی در لحظه با:

۱- گوش دادن به موسیقی

بزرگترین و قوی‌ترین و شگفت‌انگیزترین چیزی که من را به تمامی‌در لحظه و در زمان حال غرق می‌کند موسیقی است.

(البته آهنگهای خاص موردعلاقه‌ام، نه هر موسیقی)

راستی در این مورد، یک پیشنهاد، یا درخواست عاجزانه از شما دارم!

لطفا موسیقی زیبای موردعلاقه‌تان را – البته حتما تا جایی که به گوش‌تان یا به گوش و اعصاب دیگران آسیب و آزاری نرساند، و تا حد مناسبیبا صدای بلند گوش دهید.

(با هندزفری یا در ماشین با شیشه‌های بسته یا در اتاق‌تان وقتی تنها هستید و …)

به نظر من گوش دادن به یک موسیقی شگفت‌انگیز با صدای خیلی کم یا کم، هم ظلم و اجحاف در حق آن موسیقی و آهنگساز و تنظیم‌کننده و خواننده و تک‌تک سازهایی است که هنرمندانه با هماهنگی با یکدیگر و در کنار هم با فراز و فرودهایی شگفت آور به خلق آن اثر ناب هنری پرداخته‌اند، و هم ظلم و اجحاف در حق خودتان که خودتان را از شنیدن نوای واقعی چنین آفرینشی، محروم کرده‌اید.

۲- آواز خواندن

وقتی ترانه‌ای به یادم می‌آید و آن را با خودم می‌خوانم یا زمزمه می‌کنم و یا با ترانه‌ای که در حال پخش هست آرام در دلم یا با صدای بلند هم‌آوازی می‌کنم و سعی می‌کنم با تمام نت‌ها هماهنگ باشم، ذهنم از تمام افکاری که در آن رژه می‌روند خالی می‌شود.

۳- لذت بردن از طبیعت

وقتی خودم را در طبیعت رها می‌کنم، وقتی با نگاهم در آن غرق می‌شوم و ریزترین اجزاء ‌آن از نظرم دور نمی‌ماند، وقتی به صدای پرندگان، جیرجیر جیرجیرکها و صدای قورباغه‌ها و … گوش می‌دهم، وقتی بوی یک گل یا چمن تازه زده شده، یا سبزه و خاک بارون زده را عمییق نفس می‌کشم، وقتی چند سنگریزه را در دست می‌گیرم و لمس میکنم، وقتی با پای برهنه روی چمنها و سبزه‌ها راه می‌روم، وقتی نوازش نسیم خنک را روی صورتم حس می‌کنم و … زندگی  کردن در لحظه حال را به تمامی‌می‌چشم و تجربه می‌کنم.

۴- رها کردن گذشته و آینده و زندگی کردن در لحظه حال

حداقل برای آن دقایقی که می‌خواهیم زندگی در لحظه را تجربه کنیم، نه به گذشته – حتی گذشته‌ی مربوط به دو دقیقه پیش – فکر کنیم و نه به آینده – حتی به کاری که باید دو دقیقه‌ی بعد انجام شود.

۵- وقت گذاشتن، و گذراندن وقت با یک حیوان دوست‌داشتنی

اگر یک حیوان خانگی داشته باشیم، یا به حیوانات غذا بدهیم یا به آنها محبت کنیم، یا اینکه برای زمانی شانس قرار گرفتن در کنار یک حیوان دوست‌داشتنی را داشته باشیم (مثل این شانسی که من مدتی پیش در کنار پرنده‌ها داشتم) که چه بهتر.

اما اگر چنین شانس یا موقعیتی را در اختیار نداشتیم، حتی به نظر من دیدن عکس‌ها و کلیپ‌های حیوانات ناز و دوست‌داشتنی هم میتواند برای دقایقی ما را در لحظه غرق کند و حال‌مان را حسابی خوب کند.

یکی از دوست‌داشتنی‌ترین لحظات خود من، لحظاتی هست که عکسها یا کلیپ‌های کوتاه حیوانات به خصوص گربه‌ها و سگ‌ها را در اینستاگرام می‌بینیم و دلم برایشان ضعف می‌رود، قربون‌صدقه‌شان می‌روم و لبخند به روی لبم می‌نشانند و قبلم را پر از گرمی‌و مهر می‌کنند.

نمی‌دانم گربه‌ها چه دارند که اینقدر من را جذب می‌کنند و عاشقشان هستم؟ با خودم میگویم: چطور یک موجود میتواند اینقدر دوست داشتنی باشد؟

(آخرِ این نوشته، می‌خواهم سه‌تایشان را به شما نشان بدهم)

۶- مدیتیشن

هر از چندگاهی برای آن وقت می‌گذارم. اما باز دوباره فراموشش میکنم.

می‌خواهم دیگر جدی‌تر از همیشه بهش فکر کنم و برایش وقت بگذارم.

به خصوص وقتی که در متمم و در کتاب دنیل گلمن، متوجه توصیه‌ی خاص گلمن به مراقبه و مدیتیشن با تکیه بر شواهد علمی‌شدم، بیشتر به آن علاقمند شدم.

می‌دانید چه تصمیمی‌گرفته‌ام؟

می‌خواهم یک فضای کوچک مختص زمان مدیتیشن در اتاقم درست کنم.

یک سری چیزهای دوست داشتنی و آرامشبخش در آنجا بگذارم.

مثلا یک گلدان بامبو در گلدان شیشه‌ای پر از آب. یک عودسوز با یک عود روشن خوشبو (یا یک اسانس سوز). یک گل خوشرنگ و زیبا. یک شمع روشن و … و سکوت! شاید هم گاهی یک موسیقی آرام زیبا به عنوان بک‌گراند این لحظات.

تا برای چند دقیقه هم که شده در این مکان دوست داشتنی، در لحظه متوقف و در آن غوطه‌ور شوم.

قبلا هم جند خطی در مورد اینکه دود عود چقدر برایم شگفت‌انگیز است نوشته‌ام. اگر دوست داشتید نگاهی هم به آن بیندازید:

دود عود، از زیباترین و شگفت‌انگیزترین چیزهایی که میشناسم

راستی. این اپلیکیشن هم برای مدیتیشن جالب و مفید و دوست‌داشتنی است. اگر دوست داشتید امتحانش کنید:

petit Bambou

۷- نوشتن

در مورد فواید نوشتن هم که نیازی به گفتن نیست و بارها و بارها از افراد مختلف شنیده‌ایم و خوانده‌ایم.

مثلا:

“با نوشتن و با ابراز افکار و احساسات عمیق‌مون می‌تونیم از مرزهایی که به دور خودمون کشیدیم عبور کنیم و به پاکسازی ذهن‌مون کمک کنیم و … و این چیزیه که بهش نیاز داریم و برای ما مفید خواهد بود. (+)” (دکتر جیمز پنبیکر)

۸- شکرگزاری و قدردانی

حرف اپرا در کتاب “با اطمینان می‌دانم که… را یادتان می‌آید؟

“بعضی وقت‌ها آن قدر ما بر روی سختی قله‌ای که می‌خواهیم فتحش کنیم، متمرکز می‌شویم که یادمان می‌رود باید برای داشتن کوهی که می‌توانیم ازش بالا برویم، شکرگزار باشیم…. با اطمینان می‌دانم سپاس‌گزاری هرآن چه در زندگی برایت رخ می‌دهد، جهانت را به کلی دگرگون می‌کند.”

۹- کتاب خواندن

در مورد فواید و لذت کتاب خواندن هم که بارها گفته‌اند و گفته‌ایم. دقایقی که کتابی را می‌خوانیم گویی در آن کتاب، زندگی می‌کنیم.

کتاب (+) چه داستانی و چه غیرداستانی، برای ساعت یا ساعاتی دست ما را به مهربانی می‌گیرد و به گشت و گذار در دنیای زیبای نویسنده‌اش می‌برد.

آنچنان که گاهی حتی دلت نمیخواهد از این سفر به خانه برگردی.

۱۰- متمم خواندن

آخ که زندگی بدون متمم، دیگر برایم قابل تصور نیست!…

تمام لحظاتی که در متمم و مشغول خواندن درسهای نابش هستم، لذتِ خوبِ زندگی در لحظه را به تمامی‌تجربه می‌کنم.

۱۱- خواندن نوشته‌های محمدرضا شعبانعلی

جدا از مضمون نوشته‌های محمدرضای عزیز، دقت کردن به تک‌تک جمله‌ها و کلمه‌هایی که او با دقت و ظرافت انتخاب می‌کند و در نوشته‌ها و کامنت‌هایش به کار می‌برد همیشه برایم لذتبخش بوده و برای دقایقی مرا کاملا در لحظه متوقف می‌کند.

۱۲- گوش دادن به فایلهای صوتی و پادکست‌های خوب و موردعلاقه

از جمله فایلهای صوتی که همیشه از شنیدنش لذت میبرم و کاملا زندگی در لحظه را تجربه می‌کنم، فایلهای صوتی محمدرضای عزیز (مثل رادیو مذاکره و رادیو متمم) هست.

و چند پادکست دیگر انگلیسی و فارسی که مرتب به آنها گوش میکنم. از جمله به عنوان مثال: رادیو رشدینو.

راستی پادکست ترومای جمعی – به نویسندگی و روایت و اجرای زیبای پویا شفیعی عزیز – هم یکی از آنهاست که واقعا از شنیدن هر سه اپیزودش تا به اینجا لذت بردم، و امیدوارم به زودی شاهد اپیزودهای بعدی با اجرای خود او یا دوستانش باشیم. (شاید یکبار یک پست مستقل درباره‌اش بنویسم)

۱۳- کاردستی درست کردن

هر وقت یک کاردستی قشنگ درست می‌کنم، و به لطفش لذت خلق را می‌چشم، دنیای زیبا و لطیفی را تجربه می‌کنم.

۱۴- لذت بردن از غذا خوردن

هر وقت از طعم، مزه، بو، رنگ، و تزیین غذاها و نوشیدنی‌ها و شیرینی‌ها و میوه‌ها لذت را میبرم، به خوبی زندگی در لحظه را تجربه می‌کنم.

۱۵- ورزش کردن

وقتی ورزش می‌کنم، واقعا متوجه گذشت زمان نمی‌شوم. انگار زمان برای آن مدت متوقف می‌شود و تماماً، غرق در آن لحظات هستم.

۱۶- پیاده‌روی

وقتی پیاده‌روی می‌کنم، و در حین پیاده‌روی حس می‌کنم که کاملاً با خودم تنها در دنیای خودِ خودم هستم، ذهن و جسمم در هماهنگی کامل قرار می‌گیرند.

۱۷- همیشه کمی‌زودتر از خانه بیرون آمدن و لذت بردن در آرامش از مسیر (چه با رانندگی، چه پیاده، چه با وسایل نقلیه عمومی)

وقتی با داشتن زمان کافی و با آرامش رانندگی می‌کنیم، یا مسیر تا مقصدمان را پیاده یا با ماشین به عنوان مسافر طی می‌کنیم، تمام لحظاتی که در آن هستیم را بهتر درک می‌کنیم.

۱۸- توجه و تمرکز کامل بر روی کاری که در لحظه حال در حال انجام دادنش هستیم

به خصوص وقتی در حال انجام کاری هستیم که از آن لذت میبریم، و در حین انجام آن Flow و غرقگی و جاری شدن را تجربه می‌کنیم.

راستی. من تصمیم گرفتم که در همین راستا یکبار دیگر فایلهای صوتی مدیریت توجه متمم را گوش بدهم.

۱۹- از پنجره‌ای به بیرون نگریستن و به هیچ چیز فکر نکردن

یکی از لذت‌بخش‌ترین و آرام‌ترین لحظات زندگی من وقتی است که در سکوت، از پنجره یا از تراس یا بالکن به بیرون می‌نگرم و به تمامی‌چیزهایی که آن بیرون در حال جریان است و به دور و نزدیک یا به افق نگاه می‌کنم.

۲۰- حرف زدن صمیمانه و در خلوت، با یک دوست خاص و صمیمی‌و نزدیک

آنقدر تجربه‌ی زیبا و دلگرم کننده‌ای است که حتی مرور آن لحظات در آینده هم دلِ آدم را گرم می‌کند.

۲۱ – در رویدادهای آزاردهنده و ناراحت کننده، سعی بر فقط شاهد بودن و نظاره‌گر بودن

سخت است ‌اما اگر بشود معجزه می‌کند.

۲۲ – کُند و آرام‌تر و آهسته‌تر کردن زندگی در لحظه

به قول اوشو: “… سعی کنید به نقطه ای برسید که دیگر میلی برای عجله نداشته باشید. در این حالت به آگاهی تازه‌ای دست پیدا می‌کنید.

سرعت خود را در کاری که می‌کنید، کم کنید

به آهستگی غذا بخورید، آهسته راه بروید، به آرامی‌صحبت کنید، و همین روند را در انجام تمام کارهای خود رعایت کنید.

به زودی خواهید دید، هر کاری که انجام می‌دهید، در نظرتان زیباتر و دقیق‌تر خواهد شد، و آگاهی و هوشیاری بیشتری را در تمام کارهای‌تان تجربه خواهید کرد.”

۲۳ – یک غذا یا شیرینیِ دوست داشتنی درست کردن

وقتی با دستهای‌مان مواد غذایی و رنگارنگ و زیبایی مثل فلفل دلمه‌ای‌های رنگی، پیاز، سیب‌زمینی، جعفری و … را لمس میکنیم، خرد می‌کنیم، آنها را با هم ترکیب می‌کنیم و از این ترکیب رنگارنگ شگفت‌آور به شوق می‌آییم، لذت زندگی در لحظه را تجربه می‌کنیم.

۲۴- دیدن بعضی برنامه‌های تلویزیونی آشپزی و شیرینی‌پزی

به تازگی بیشتر متوجه شده‌ام که بعضی برنامه‌های تلویزیونی آشپزی- به خصوص بعضی برنامه‌های Gem Food – چقدر لذت زندگی در لحظه را به من می‌بخشد.

به خصوص به خصوص به خصوص یکی از برنامه‌های آن به نام زندگی روستایی.

نمی‌توانم بگویم که چقدر دیدنش برایم لذتبخش است و حس خوبی به من می‌دهد و مرا غرق در لحظه می‌کند.

خودم را جای آن زن و مرد روستایی تصور می‌کنم که در آن روستای سرسبز فوق العاده زیبا و آرامشبخش در حال ِدرست کردن کردن غذا، آماده کردن دمنوش، تهیه دسر با مواد غذایی طبیعی و محلی هستند.

اصلا دیوانه‌کننده است.

سکوت دلنشینی که در اطراف آن همه مناظر سبز و زیبا و بدیع جریان دارد و گاهی فقط صدای قوقولی قوقوی خروسی، جیک جیک پرنده‌ای، واق واق سگی از دور به گوش می‌رسد.

گاوها در مزرعه‌ی سبز و زیبایی که نرده‌های چوبی نامنظمی‌آن را از قسمتی که آن زن آشپزی می‌کند جدا کرده است در حال چَرا هستند. پرندگان در حال پرواز. و گاه پروانه‌ای در آن اطراف می‌چرخد.

***

پی‌نوشت:

همینطور که می‌بینید مصداق‌های زندگی در لحظه کم نیستند و مطمئنم شما هم می‌توانید موارد دیگری را برای خودتان به آنها اضافه کنید. و حتی ممکن است خودم هم بعدا موارد دیگری باز به ذهنم برسد.

در پایان، این هم فقط سه نمونه از کلیپ‌هایی که در بالاتر اشاره کردم:

برای چند لحظه زندگی در لحظه !

 

 

(منبع این سه کلیپ در اینستاگرام: mugimeshi323 — daily.catsclub2 — cats_of_day)

2 دیدگاه در “در ستایشِ زندگی در لحظه

  1. سلام خانم شهرزاد
    امیدوارم حالتون خوب باشه.

    خیلی ممنونم از این که لیستی که برای خودتون تهیه کردین رو در وبلاگ تون هم به اشتراک گذاشتین.
    کلی ایده داشت برام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *