درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (شازده کوچولو)

درخششی از نور یک کتاب (شازده کوچولو)

… اگر این جزئیات را درباره سیاره استروئید  بی-۶۱۲ برای تان نقل کردم و شماره اش را نیز برای تان فاش ساختم، به خاطر بزرگساالان است. آخر بزرگسالان شیفته ارقام و اعدادند! هنگامی‌که درباره دوست جدیدی با آنها صحبت می‌کنید، آنها هرگز سوالاتی درباره نکات اساسی از شما نمی‌پرسند.

برای نمونه، هرگز به شما نمی‌گویند: “صدایش شبیه چیست؟” کدام بازی را دوست می‌دارد؟ آیا به جمع آوری پروانه‌ها می‌پردازد؟” بلکه از شما سوال می‌کنند: “چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چه قدر است؟ پدرش چه میزان درآمد مالی دارد؟”

تنها در آن هنگام است که احساس می‌کنند با او آشنا هستند.

شازده کوچولو

اگر قرار باشد به بزرگسالان بگویید: “خانه ای زیبا دیدم که با آجرهای صورتی رنگ و شمعدانی‌هایی بر روی لبه پنجره‌هایش و نیز کبوترانی بر روی شیروانی اش مزین شده است …” آنهانخواهند توانست چنین خانه ای را در نظر مجسم کنند. ناگزیر خواهید بود به آنها بگویید: “خانه ای دیدم که صدهزار پوند ارزش مالی داشت!” و تازه آن هنگام است که آنها فریاد برخواهند آورد: “آه! چه زیبا!”

بدینسان، اگر به آنها بگویید: “مدرکی که ثابت می‌کند شازده کوچولو حقیقتا وجود داشته، در این واقعیت نهفته است که او وجودی سحرآسا و مسحورکننده بود و این که می‌خندید و گوسفندی خواستار بود! حال، چنانچه فردی خواستار گوسفندی باشد، این ثابت می‌کند که وجود خارجی دارد.” آنها شانه‌های خود را بالا خواهند افکند و چنان که گویی خردسالی بیش نباشید، با شما برخورد خواهند کرد. اما اگر به آنها بگویید: ” نام سیاره ای که از آن آمده است، بی-۶۱۲ است.” آن هنگام، متقاعد خواهند شد و شما را با سوال‌های شان راحت خواهند گذاشت.

این شیوه ی بودن بزرگسالان است و انسان نباید به خاطر این وضعیت، از آنها دلگیر شود. کودکان وظیفه دارند میزان بالاتری از قوه درک و آگاهی را نسبت به بزرگسالان، از خود ابراز دارند.

طبیعتا، برای آن دسته از افرادی که به درک زندگی نائل آمده اند، ارقام و اعداد به هیچ وجه حائز اهمیت نیستند.

بسیار میل داشتم با چنین جمله ای آغاز کنم: “یکی بود، یکی نبود، شازده کوچولویی بود که در سیاره ای نه چندان بزرگ تر از خودش زندگی می‌کرد، و به یک دوست نیاز داشت.”

برای آن دسته از افرادی که می‌دانند معنای زندگی چیست، این وضعیت می‌توانست به حقیقت نزدیک تر باشد…

 

از کتاب: «شازده کوچولو»

نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری

4 دیدگاه در “درخششی از نور یک کتاب (شازده کوچولو)

  1. پایان نامه ی من انگاره‌های صور خیال در شازده کوچولو هستش. کسی میتونه کمکم کنه که من از چه سایتایی مطلب دربیارم! ممنون میشم

  2. سلام به شهرزاد عزیز
    انصافاً این قسمت از داستان شازده کوچولو بسیار زیباست و یکی دیگه از قسمت‌های زیبا و تاثیرگذار داستان ، قسمتی هست که روباه در مورد اهلی کردن به شازده کوچولو توضیح میده . واقعاً چقدر دنیای بچه‌ها زیباست قبل از اینکه به دنیای بزرگترها و محاسبات و اعداد و ارقام وارد بشن 🙁
    ارادتمند – هومن کلبادی

    1. سلام هومن جان.
      ممنون از کامنت قشنگتون. همینطوره
      و قسمت اهلی شدن ای که روباه به شازده کوچولو توضیح میده بدون شک از زیباترین قسمتهای داستان هستش. ولی راستش رو بخواهی، اونقدررر این قسمت در همه جا تکرار شده و ازش گفته شده که من ترجیح دادم فعلا درخشش یه قسمت دیگرش رو که مهجورتر مونده، فعلا بیارم:). شاید در فرصت‌های بعدی اون قسمت زیبا و شگفت انگیز شازده کوچولو هم در یک روز جدید درخشید! 😉 (ممنون که یادآوری کردی:))

      1. درضمن … بله هومن عزیز. واقعا همینطوره. دنیای کودکی واقعا زیباست. واقعا زیبا … ولی باز هم من فکر می‌کنم اگه ما بخواهیم، می‌تونیم علیرغم بزرگ شدنمون تا حدی معصومیت و زلالی کودکی رو در خودمون حفظ کنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *