بهانه‌ای برای نوشتن

یاد گرفته‌ام که در استفاده از واژه‌‌ها، بیشتر دقت کنم

چند وقت پیش، دوستی (که ایشان را نمی‌شناختم) پیج هنری من توی اینستا را فالو کرده بود، و توی بیو به مهارتی اشاره کرده بود که کنجکاو شدم نگاهی به پیجش بیندازم.

توی پیجش عکسی را دیدم که درکنار یکی از دوستان انداخته بود. (در کلاسی که با آموزشهای ایشان شرکت کرده بود)

به خاطر آن دوست‌ای که میشناختم، عکس آن فرد را لایک کردم و خودش را هم فالوبک کردم.

اما بعد کنجکاو شدم کپشن زیر عکس را هم بخوانم.

با خواندن کپشن، از اینکه از دوستی که با او عکس انداخته بود با واژه‌ای مثل «اسطوره» نام برده بود و اینکه نوشته بود: فلانی اسطوره‌ی من هست، و این نوع استفاده از واژه‌‌ها و خواندن کلمات و جملاتی اینچنین؛ آنقدر حس خوشایندِ اولیه‌ام دگرگون شد که هم لایکم را پس گرفتم و هم فالو بک‌ ام را.

این روزها در معرضِ کلمات و واژه‌ها و جملات اغراق‌آمیز زیادی، از از این طرف و آن طرف قرار می‌گیریم.

چه او که می‌کوشد تحت تاثیر قرار دهد و چه آن که تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

و با خودم فکر می‌کنم که این روزها استفاده از واژه‌ها چه بی حساب و کتاب است و واژه‌ها چه بی حد و بی حساب خرج می‌شوند.

(به عنوان مثال) کسانی مانند محمدرضامتمم)، اگرچه در نظرِ بسیاری از ما در جامعه متممی‌ها، شایسته‌ی قشنگ‌ترین واژه‌هایند؛

چون در طول این سالها بی‌اغراق و بی‌هیاهو، براستی در زندگی ما تاثیراتی مثبت و غیرقابل انکاری گذاشته‌اند؛

اما توی این چند سال، از همین محمدرضا و متمم یاد گرفته‌ام که واژه‌ها بیش از آن چه تصور می‌کنیم، قدرت و قدر و منزلت دارند.

و حتی بد نیست که در استفاده از واژه‌ها – حتی برای خودشان – وسواس داشته باشم و حساسیت به خرج بدهم.

یاد گرفته‌ام که تحسین و قدردانی ارزشمند است، اما واژه‌هایی همچون اسطوره و استاد و بزرگان و کلماتی اینچنین، بهتر است به راحتی و در هر زمان و برای هر کسی بر زبان نیایند و در میان جملات ما جای نگیرند.

همانطور که ساختمانی ناساز، حس‌مان را به یک محله بد می‌کند، واژه‌ یا جمله‌ای اغراق‌آمیز که بی‌دقت و فقط از روی احساسات و هیجاناتِ لحظه‌ای استفاده شده باشد، حتی در میان یک متن زیبا هم، می‌تواند کلِ آن متن را در نظرمان پوچ و بی‌ارزش جلوه دهد.

6 دیدگاه در “یاد گرفته‌ام که در استفاده از واژه‌‌ها، بیشتر دقت کنم

  1. با سلام.

    شهرزاد عزیز، ممنون بخاطر مطلب زیبایی که نوشتی. چند ماه پیش سفری به ایران داشتم..و دوستانی را ملاقات کردم. موضوعی که بیشتر از هر چیزی در این سفرم‌ به ایران توجه ام رو جلب کرد..دقیقا همین مسائله بود…استفاده از واژه‌ها ی نامتناسب. امیدوارم در استفاده از واژه‌ها محتاطانه تر عمل کنیم.

    1. سلام مینای عزیز.
      خواهش می‌کنم. خوشحالم که این مطلب رو خوندی و ممنون که دیدگاهت رو برام نوشتی.
      بله متاسفانه همینطوره.
      و بذل و بخشش بی رویه ای که ما در رابطه با کلماتی مثل همین استاد به هر کسی که دوره ای و کلاسی میذاره، داریم و باعث میشیم که اون طرف هم واقعا باورش بشه که به مرتبه ی استادی رسیده، به نظر من واقعاً غم انگیزه (و شاید هم خنده دار)
      جایی خوندم که در این رابطه حرف جالبی زده بود (یادم نیست کجا بود) – میگفت: گفتن استاد به هر کسی، مثل اینه که به یک گروهبان بگیم جناب سروان! – بیشتر به طنز شبیهه.
      یا مثلاً دیدی، بعضی‌ها به هر کسی که توی داروخونه کار میکنه، میگن: آقای دکتر – خانوم دکتر!
      یه نمونه ی دیگه ای هم که الان یادم اومد استفاده از کلماتی مانند: عزیزم عشقم و اینجور واژه‌ها برای هر کسی هست.
      امیدوارم بتونیم در استفاده ی به جا از واژه‌ها و کلمات، بیشتر دقت کنیم.

  2. سلام بعد از مدت‌ها دوباره به وبلاگت سر زدم شهرزاد عزیز و این پستت رو که دیدم خواستم مطلبی رو بیان کنم که خالی از لطف نیست. واژه‌ها فارغ از اینکه زاییده ذهن خلاق ما هستند گاهی به شدت بی رحم و به شدت بی تناسب بکار میرن.
    واژه‌هایی که میتونن مسیر گفت و گو را هموار کنند گاها علامت بن بست رو در ادامه جلوی چشمان ما میزارن و هشداری به ذهن‌های آگاه میدن که مواظب حرکات و رفتارهایشان در تعامل با انسان‌ها باشند.
    واژه اسطوره ای که تو ازش نام بردی و هزاران واژه ای که خیلی راحت و خیلی ساده در شبکه‌ها و رسانه‌های ارتباطی در فضای دیجیتال به وفور در میان هم نسل‌های خودمان استفاده میشه محصول ناکارآمد بودن نظام اموزشی و فرهنگی ماست که من رو یاد از ماست که بر ماست محمد علی جمال زاده میندازه.
    واژه‌هایی که میتونه از یه نفر یه قهرمان توخالی و به بت برای ادم‌ها بسازه و واژه‌هایی که به بی رحمانه ترین شکل میتونه انواع و اقسام هجمه‌ها رو به یک فرد وارد کنه.
    فکر میکنم حداقل ما (نوعی) و من که به نوعی صفت تحصیل کرده جامعه رو یدک میکشم به خوبی نتوانستم زبان فارسی را درست و صحیح بشناسم و بخشی از این ایراد نیز بر من وارد است.

    1. احمد عزیز. سلام.
      ممنونم از توضیحات خوبت.
      هر چی بخوام یگم تکرار حرفهاست، اما فقط دوست داشتم بگم عبارت “ذهن آگاه” که توی حرفات به کار بردی رو خیلی دوست داشتم.
      چه خوبه که بتونیم برای پرورش این ذهنِ آگاه، توی تمام زمینه‌های زندگی مون تلاش کنیم و از خیر و فوایدش در زندگیمون بهره مند بشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *