الهام بخش, کتاب و زندگی

مروری بر ۷ عادت مردمان موثر (استیون کاوی)

مروری بر ۷ عادت مردمان موثر (استیون کاوی)

در نوشته ی قبل، با کتاب «۷ عادت مردمان موثر» نوشته ی «استیون کاوی» آشنا شدیم.

حالا در این نوشته، با همدیگر مروری سریع بر این هفت عادت خواهیم داشت، و مسلماً برای آشنایی بیشتر با هر کدام از این هفت عادت و دستیابی به مدلی که بتواند به ما در تغییر شخصی مان کمک کند، خواندن کل این کتاب موثر خواهد بود.

هفت عادت مردمان موثر (استیون کاوی)

  Stephen R. Covey) The 7 Habits of Highly Effective People)

عادت ۱ : عامل باشید

Habit 1: Be Proactive

عامل بودن، چیزی بیشتر از عمل کردن است. استیون کاوی در اولین عادت به ما می‌گوید که ما مسئول هر گونه عکس العمل خود در قبال افراد یا رویدادها هستیم. ما در مورد هر عکس العملی که در برابر هر موقعیتی انجام می‌دهیم، کاملاً حق انتخاب داریم.

استیون کاوی، برای درک بهتر این موضوع به معرفی داستان ویکتور فرانکل می‌پردازد تا به ما نشان دهد که ما چقدر در انتخاب آنچه که برایمان اتفاق می‌افتد آزادی داریم. فرانکل یک روانپزشک بود و (همانطور که در این پست: با خواندن کتاب، زندگی خود را تغییر دهیم(انسان در جستجوی معنا) باکتابش آشنا شدیم) بخاطر نظریه ی لوگوتراپی یا معنا درمانی اش و کتاب «انسان در جستجوی معنا» ی خود مشهور می‌باشد. او در شرایط سخت اردوگاه‌های نازی‌ها، متوجه شد که مهم نیست که چه چیزی برایمان اتفاق می‌افتد، ما به عنوان انسان می‌توانیم نوع واکنش و عکس العمل‌هایمان را انتخاب کنیم.  کتاب «انسان در جستجوی معنا»، کتابی است که خواندن آن می‌تواند برای هر انسانی ضروری باشد.

کسانی که به عکس العمل‌های خود توجه نمی‌کنند، انسان‌هایی غیرعامل هستند که اغلب، آدمها یا موضوعات بیرونی را بخاطر هر چیزی که برایشان رخ می‌دهد سرزنش میکنند. آنها هیچ حس مسئولیت پذیری ندارند. مثلا می‌گویند: “من در امتحان موفق نشدم چون استادم از من خوشش نمی‌آمد!

اما انسان‌های عامل نسبت به هر عکس العمل خود، حس مسئولیت پذیری دارند. اغلب به دنبال این هستند که از چیزی که برایشان پیش آمده، چه درسی می‌توانند بگیرند و چه چیزی می‌توانند بیاموزند. آنها ممکن است بگویند: “من در امتحان موفق نشدم، شاید به این خاطر که زمان کافی برای خواندن و یادگرفتن آن درس، صرف نکردم. یا شاید بخاطر اینکه برنامه ریزی درستی برایش انجام ندادم. حالا برای دفعه ی بعد چه کار متفاوتی می‌توانم انجام دهم؟

عادت ۲ : در ذهنتان، از آخر شروع کنید!

Habit 2: Begin With The End In Mind

کاوی، استعاره ی «از آخر شروع کردن» را به کار می‌گیرد تا عادت دوم را توصیف کند. این ایده ی واقعاً ساده ای است که به ما می‌گوید، تلاش کنید تا با درک روشنی، از مقصدتان و جایی که می‌خواهید به آنجا برسید، شروع کنید. مطمئن شوید که نردبانتان را بر روی دیوار درستی قرار داده اید، قبل از آنکه تصمیم بگیرید از آن بالا بروید.

«شروع کردن از آخر در ذهن» بر اساس این اصل است که هر چیزی دوبار ایجاد شده است. او از این نکته استفاده می‌کند تا به این حقیقت برسد که هر چیزی ابتدا در ذهن و سپس در واقعیت خلق می‌شود.

کاوی، این عادت را رهبری شخصی می‌نامد که شما را هر چه بیشتر به سمت هدف‌هایتان هدایت می‌کند. به کمک توسعه و تقویتِ عادتِ تمرکز بر فعالیت‌هایی که با یکدیگر در ارتباط هستند، شما پلتفرمی‌ خواهید ساخت که با جلوگیری از حواس پرتی و پراکندگی‌ها؛ شما را کاراتر، سازنده تر و موفق تر می‌سازد.

او در اینجا راه‌های موثر بسیاری را – برای شروع از این سطح برنامه ریزی در زندگی شخصی به همراه مثالهای متعددی – ارائه می‌کند.

عادت ۳: اولویت را به چیزهای مهم تر بدهید

Habit 3: Put First Things First

کاوی، این عادت را عادت مدیریت شخصی می‌نامد. این عادت، سازماندهی و اجرای فعالیت‌هایی است که با اهدافی که در عادت ۲ به روشنی مشخص کرده اید، همراستا و همسو می‌باشند.

مدیریت زمان استفان کاوی
نمونه ای از مدل مدیریت زمان استیون کاوی

 

او می‌گوید، عادت ۲ همان قسمت اول یا خلق ذهنی هدف است و عادت ۳ قسمت دوم یا خلق فیزیکی آن. کاوی در اینجا یک مدل ۴ ربع جدولی برای مدیریت زمان ارائه می‌کند که می‌تواند به ما در مدیریت کردن زمانمان کمک کند. کاوی زمان زیادی را برای کار کردن روی این مدل صرف کرد و تاکید می‌کند که هدف ما باید صرف زمان مان در ربع دوم این جدول باشد. اینجا جایی است که شما بر فعالیت‌هایی که در راستای ارزش‌ها و اهدافتان هستند، اما فوری نیستند تمرکز می‌کنید. اگر ما به عادت ۲ عمل نکنیم، اگر ما ایده ی روشنی از اینکه اصلا چه چیزهایی برای ما مهم هستند، نداشته باشیم، مدام به طرف پاسخ به امور روزمره و آنهایی که به نظرمان فوری هستند، تمایل پیدا می‌کنیم. حال آنکه امور فوری، اغلب چیزهایی هستند که ما را از فکر کردن و تمرکز در مورد مسائل مهم تر زندگی مان باز می‌دارند.

استیون کاوی در کنار مثالهای متعددی که به شما در درک بیشتر این موضوع کمک خواهند کرد، در این عادت، یک کاربرگ هفتگی برای تمرکز بر روی کارهایی که برایتان مهم هستند در اختیارتان قرار خواهد داد.

عادت ۴ : برنده / برنده بیندیشید

Habit 4: Think Win/Win

 کاوی، این عادت را عادت رهبری فردی می‌نامد. او این عادت را لازم می‌داند زیرا دستاوردها، تا حد زیادی وابسته به تلاش برای همکاری با دیگران است. او برنده / برنده را مبتنی بر این فرض می‌داند که فراوانی و کلا هر چیزی به اندازی ه ی کافی برای هرکسی وجود دارد و کسی موفق است که رویکرد همکاری و به اشتراک گذاری با دیگران هرچه بیشتر جزئی از طبیعتش باشد تا تقابل برنده / بازنده.

این عادت، همیشه به دنبال یک راه حل است تا هم شما و هم دیگران را از مزایا بهره مند سازد. چیزی که قابل توجه است این است که راه حل، معمولاً غیر منتظره است. “برنده / برنده، اعتقاد به سومین گزینه است که نه روش تو است و نه روش من، بلکه بهترین و برترین روش است.

عادت ۵ : ابتدا دیگری را درک کنید، و آنگاه انتظار داشته باشید تا درک شوید.

Habit 5: Seek First to Understand, Then to Be Understood

این عادت، کلید برقراری روابط با دیگران است. کاوی با این عادت، بر تقویت عادت گوش دادن با دقت به دیگران و فهمیدن و درک کردن دیگران، قبل از حرف زدن و بیان افکار خود، تاکید می‌کند. این کار آسانی نیست.

خیلی از آدم‌ها همیشه از این موضوع گله می‌کنند که هیچ کس نمی‌تواند آن چیزی را که احساس می‌کنند درک کند. این، به این دلیل است که ما اغلب احساس می‌کنیم مجبوریم نظر بدهیم، یا به شخصی که نیازمند موضوعی است توصیه ای بکنیم یا مشاوره بدهیم. به عنوان مثال، زوج‌ها همیشه در مشاوره، بیشترین زمان خود را صرف این موضوع می‌کنند که همسرشان آنها و شرایط و موقعیت آنها را درک کند، به جای اینکه به همسر خود گوش دهند و سعی کنند شرایط و موقعیت او را بفهمند و درک کنند.

خواندن مثالهایی که کاوی برای نشان دادن این عادت به اشتراک گذاشته است واقعا لذتبخش است. مخصوصاً مکالمه ای که بین یک پدر و پسر نوجوانش در جریان است.

عادت ۶ : انرژی گروهی ایجاد کنید

Habit 6: Synergize

کاوی می‌گوید عادت ۶، عادت همکاری خلاقانه است. و توجه به این اصل که کل، بزرگ تر از مجموع اجزاء آن است. این عادت به طور ضمنی ما را به دیدن خوبی و پتانسیل سهم هر آدمی، دعوت می‌کند. دستیابی به سینرژی یا انرزی گروهی، نیازمند اعتماد و همکاری بالایی بین افراد است و می‌تواند در مقایسه با فکر هر فرد به تنهایی، منجر به نتایج بهتری گردد.

عادت‌های ۴ و ۵ و ۶ با هم کار می‌کند تا فرصت‌های عالی را برای کشف راه حل‌های جایگزین و خلاقانه خلق می‌کنند.

عادت ۷ : اره را تیز کنید!

Habit 7: Sharpen the Saw

استیون کاوی می‌گوید عادت هفتم، عادت بازسازی است. این عادت با احاطه ی همه ی عادت‌های قبلی، آنها را قادر می‌سازد و تشویق می‌کند تا رخ بدهند و رشد کنند.

کاوی، خویشتنِ انسان را با ۴ بُعد تفسیر می‌کند:

روحانی (معنویات): ارزشها و تعهدات، مطالعه و مراقبه

روانی (روحی): خواندن، تجسم کردن، برنامه ریزی، نوشتن

فیزیکی: ورزش، تغذیه، مدیریت استرس

اجتماعی/عاطفی: خدمت، همدلی، همکاری، امنیت ذاتی

او می‌گوید همه ی این چهار بُعد، همواره نیاز به نوسازی، بازسازی، تغذیه و توسعه یافتن دارند تا انسان بتواند رشد، تغییر و بهبود مستمر و پایدار را در زندگی خویش تجربه کند.

منابع:

 www.change-management-coach.com

www.businessballs.com

6 دیدگاه در “مروری بر ۷ عادت مردمان موثر (استیون کاوی)

  1. متاسفانه با اینکه این کتاب رو تقریبا ده سال پیش خریدم و مقداری از اون رو مطالعه کردم، فراموش کردم که این عادت‌ها رو جدی بگیرم و کتاب رو کامل مطالعه کنم.
    این مطلب تلنگری شد تا دوباره سراغ این کتاب بروم و این عادت‌ها رو بیشتر و کامل تر در زندگی روزمره ام اجرا کنم.

  2. شهر زاد جان چطور میشه خ خوب زندگی کرد ؟ چطور میشه بر فرض ۵۰ سالگیم خوشحال باشم که این راه‌ها را انتخاب کردم. یکی از دوستانم میگفت هر کاری انجام دادی تا قبل از ۳۰ سالگی بعد خیلی سخت میشه در برنا مه ریزی هم مشکل دارم

    1. شبنم عزیز.
      سوال خیلی سختی پرسیدی. خیلی سخت.
      اون هم از کسی که خودش مدام و هر لحظه به دنبال پیدا کردن جواب درستی، برای این سوال سخته.
      اما چون نظر شخصی من رو در اینخصوص خواستی،
      اگه بخوام یه جواب خیلی کلی و سریع بر اساس ذهنیت و تجربه و حس و دغدغه‌های شخصی خودم، به شما دوست خوبم بدم و بقیه اش رو به عهده خودت بذارم:
      اولاً این که به قول “پائولو کوئیلو” سعی کنیم، افسانه ی شخصی خودمون رو پیدا کنیم.
      منظورم به نوعی اینه که واژه ی خوب رو، خودمون – بر اساس ارزشها و استانداردهای فردی خودمون – برای زندگی خودمون تعریف کنیم (که میتونه در راستای خوبِ دیگران هم باشه، یا تفاوت‌هایی هم داشته باشه) و صرفاً با خوبِ دیگران، خوب بودنِ زندگی مون رو نسنجیم.
      باز به نظر شخصیِ من، حالا برای طی کردن این افسانه شخصی به طرزی که – به قول تو – با خوب زندگی کردن، و به قولِ من: با خوب زندگی کردن با تعریفی که خودمون از خوب داریم، همراه باشه؛ به چند تا چیز اساسی، به عنوان نمونه (فعلاً اینها به ذهنم میرسه)، نیاز داریم:
      ۱- نگاه درستی به خودمون، به زندگی مون، به دنیای درون مون، به دنیای پیرامون مون و … داشته باشیم.
      ۲- تشنه ی یادگیری و آموختن باشیم.
      ۳- هر لحظه در حال مشاهده و بازنگری خودمون باشیم.
      ۴- مطالعه، مطالعه، مطالعه کنیم.
      ۵- سکوت، آرامش، لذت بردن از طبیعت، لذت بردن از هنر، لذت بردن از اجزای کوچک و بزرگ زندگی رو تا جایی که برامون ممکن باشه، از یاد نبریم و فراموش نکنیم.
      ۷- برای رسیدن به خواسته‌هامون، سستی رو کنار بگذاریم و بیشتر از قبل تلاش کنیم.
      ۸- انرزی درونی مون رو با درگیرشدن در شلوغی‌ها، رقابت‌ها، حسادتها، افکار و نیات نادرست به هدر ندیم.
      ۶- از خوب و بدِ دیگران، از شگفتی‌های طبیعت و حیوانات، و کلاً از تمام رویدادهایی که در پیرامونمون رخ میده، درس بگیریم.
      ۷- خصوصیات و ویژگیهای انسانی رو هیچوقت فراموش نکنیم و سعی کنیم اونها را بیشتر و بیشتر در خودمون پرورش بدیم.
      و در آخر اینکه:
      ۷- متمم بخوانیم و بنا به نیازهامون، از درسهای آموزنده و ارزشمندش، یاد بگیریم.
      امیدوارم همیشه خوب زندگی کنی. 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *