شعر و ادب

خانه ام ابری است …

خانه ام ابری است … خانه ام ابری است یکسره روی زمین ابری است با آن از فراز گردنه، خرد و خراب و مست باد می پیچد یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من. آی نی زن، که تو را آوای نی برده است دور از ره، کجایی؟ خانه ام ابری است اما ابر… ادامه مطلب خانه ام ابری است …

شعر و ادب

در شب سرد زمستانی

در شب سرد زمستانی در شب سرد زمستانی کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد و به مانند چراغ من نه می‌افروزد چراغی هیچ نه فروبسته به یخ، ماهی که از بالا می‌افروزد. من چراغم را در آمدرفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود، باد می‌پیچید با کاج،… ادامه مطلب در شب سرد زمستانی