خیلی وقت بود که میخواستم یکی از مجموعه پستهای داستانهای واقعی الهام بخش را به «استاد شهرام ناظری» نازنین اختصاص بدهم.
اما نمیدانستم از کجا شروع کنم، چه بنویسم و چگونه به پایان ببرم.
تا اینکه شنبه شب – ۱۸ شهریور، در محل کاخ زیبای چهلستون – حضور در کنسرت باشکوه و بینظیر این استاد دوست داشتنی و پسر هنرمندش حافظ، این بهانه را برای نوشتن این پست به دستم داد.
کاش بودید و میدیدید که آن موسیقی زیبا با نوازندههای حرفه ایش و صدای رسا و دوست داشتنی استاد شهرام ناظری، و حافظ ناظری؛ با آن فضای سحر انگیز کاخ چهلستون، چگونه در هم آمیخته بود و هر که را در آنجا حضور داشت مسحور زیبایی و شگفتی خود کرده بود.
از نوجوانی، شهرام ناظری را با موسیقی و آوازی که سبک منحصر به فرد خودش را داشت، دوست داشتم و بعد از حضور در این کنسرت متوجه شدم که حافظ ناظری هم به اندازه ی پدر، شایسته ی دوست داشتن و گوشِ جان سپردن به صدای زیبایش است.
برنامه با «به نام خداوند جان و خرد» با آواز زیبای حافظ ناظری شروع شد، با «بداهه خوانی استاد شهرام ناظری» ادامه یافت، بعد با همخوانی زیبای پدر و پسر و «آواز ضحاک» و سپس «بازگشت جاودانگی» و بعد آواز خاطره انگیز «الا یا ایها الساقی… (دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد)» و در نهایت با «عدم» به پایان رسید.
بیایید کمیبیشتر با استاد شهرام ناظری آشنا شویم. (+)
شهرام ناظری، زاده ی کرمانشاه،
خواننده، موسیقیدان، آهنگساز و از برجستهترین هنرمندان موسیقی اصیل ایرانی و استادموسیقی مقام ایرانی است.
او در بیشتر آثار خود از شعرهای مولانا بهره برده است و طی ۳۰ سال فعالیتِ هنری، توانسته سبک جدیدی از موسیقی را که آمیخته به ادبیات حماسی و عرفانی ایران است بهوجود آورَد.
شهرام ناظری، علاوه بر بهرهگیری از شعرهای مولوی در زمینهٔ استفاده و استوارسازی شعر معاصر پارسی بر روی موسیقی سنتی ایرانی نیز پیشرو بودهاست.
علاوه بر اینها او از اولین کسانی است که با استفاده از موسیقی مقامی، اشعار شاهنامهٔ فردوسی را اجرا کرده است.
وی تاکنون بیش از ۴۰ آلبوم موسیقی منتشر کردهاست.
از معروفترین تصنیفهای شهرام ناظری میتوان به تصنیفهای «اندک اندک» با شعر مولانا، «آتشی در نیستان» با شعر مجذوب علیشاه، «کاروان شهید» با آهنگ محمدرضا لطفی و «شیدا شدم» با شعر خودش اشاره کرد که غالباً از ساختههای خود او هستند.
و حافظ ناظری:
حافظ ناظری یادگیری موسیقی را از سه سالگی آغاز کرد و در کنار استاد آواز شهرام ناظری در برنامههای متعدد کنسرت و تهیه آلبوم مشارکت کرد.
و شاید برایتان جالب باشد بدانید که او سازی به نام «حافظ» را بر اساس ساز سه تار و الهام از نام حافظ شیرازی ابداع کرده است که در برنامه ی آن شب هم با آن مینواخت و نوای بسیار زیبایی داشت.
حافظ ناظری با حضور استاد شهرام ناظری، پروژه ی سمفونی رومی(مولانا جلال الدین بلخی) با عنوان «ناگفته» را نیز اجرا میکند.
این پروژه به گفته ی او (در بروشوری که در مجموعه ی زیبای «ناگفته» منتشر کرده است) :
“پروژه ای است مستمر و ادامه دار که در طول زمان در ادوار مختلف و در جستجوی افقهای مشترک فرهنگهای مختلف شنیداری جهان است.
این پروژه تلاش دارد در مسیر و رویکردی بدیع و نگرشی متفاوت، موسیقی کلاسیک شرق و غرب را با یکدیگر بیامیزد، بطوریکه از حاصل این برخورد و تعامل، موسیقی ای جهانی و یا به تعبیری اثری کازموپولیتن (Cosmopolitan) را با قابلیت عبور از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی به وجود آورد.
نوعی موسیقی که در عین پایبندی به اصول و حفظ گوهر سرچشمه شرقی اش، باهارمونی و ارکستراسیون مدرن موسیقی غربی آمیخته شده و از حاصل این پیوند موسیقی جدیدی را به وجود آورده که در آینده میبایست نامیبرای ژانر تعریف ناشده ی آن برگزید.
موسیقی معرفی شده در سمفونی رومیهمانند فرزندی است که از پدری شرقی و مادری غربی میآید، فرآیندی که در عین حال ماهیتی کاملاً مستقل داشته و از هر دو فرهنگ، جوهری تفکیک ناپذیر پذیرفته است.
پدیده ای که دیگر نه متعلق به شرق و نه به غرب است و در واقع آمیزه ای از مجموع این فرهنگهاست.
محصول و موضوعی که دست یابی به آن یکی از چالشهای اصلی اغلب پروژههای فرا فرهنگی از قرن گذشته تا کنون بوده است؛ چرا که به طور معمول در این گونه پروژهها یک فرهنگ بر فرهنگ دیگری غالب شده و حاصل، موسیقی ای فاقد توازن و تعادل بین دو فرهنگ بوده است.
نام این پروژه (سمفونی رومی) سمبلی از پیوند فرهنگی بین شرق و غرب است.
سمفونی که از واژه ی «سیمفونیا» به معنی «هم آهنگی موسیقایی» از فرهنگ غرب میآید، و «رومی» (مولانا جلال الدین بلخی) که فیلسوف و شاعر عرفانی نمادین ماست، فرهنگ شرق را نمایندگی میکند.”
منبع عکسهای بالا: اینستاگرام حافظ ناظری
با آرزوی سلامتی و طول عمر برای استاد شهرام ناظری نازنین و آرزوی سلامتی و موفقیتهای بیشتر برای حافظ ناظری عزیز.
شهرزاد عزیزم، گاهی فکر میکنم قلب پاک و مهربونت و نگاه مثبتت به دنیا باعث میشه نتونی یه سری چیزها رو ببینی. با احترام برای پدرش، تنها کاری که لازمه بکنی اینه که ادعاهایی که ایشون انجام دادن رو به فارسی و انگلیسی سرچ بکنی و ببینی خطر بلوف و عوام فریبی چگونه بیخ گوشمون ایستاده و وقتی تو کانتکست درست قرار میگیره چطوری میتونه باهوش ترینهامون رو هم فریب بده. اصلا این کارها رو هم نکردی نکردی. فقط ویکی پدیاش رو بخون و از خودت بپرس چرا هیچ خبری از این ادعاها نیست. اینستاگرامش روببین و بعد علائم اختلال نارسیسم رو سرچ کن. ترامپ همین شکلی رییس جمهور آمریکاست الان، خطر پوپولیسم رو جدی بگیریم:)
صدرا جان. از طرفی از دیدن کامنتت خوشحال شدم و از طرفی، بخاطر چیزهایی که توی کامنتت خوندم حالم گرفته شد.
میدونی. راستش هیچوقت برام قابل تصور نیست که چطور میشه از چیزی یا چیزهایی حرف زد که وجود نداره!
آره. من تحقیقی نکردم و مواردی که در بروشور اون شب به ما داده شد و حافظ رو در یک نگاه توصیف میکنه، اینجا نوشتم.
چون اولا اون شب متوجه شدم که او واقعا یه هنرمند هست و مشخصه که این سالها برای به دست آوردن این تواناییها تلاش کرده، وقت گذاشته و زحمت کشیده، و این برای من، دوست داشتنی و قابل احترام و قابل تحسینه.
ضمن اینکه واقعا از سبک خاص موسیقی اش و صدا و آوازش، مثل موسیقی و صدا و آواز پدرش، لذت بردم.
(صادقانه بگم، قبلا که درست نشنیده بودمش، حتی فکر میکردم ازش خوشم نمیاد و حتی بارها توی دلم میگفتم: حیف شهرام ناظری) 🙂
بعدن، برای پدرش خیلی خوشحال شدم و اینکه میتونه بعد از این سالها، به پسرش افتخار کنه و از این موضوع شاد باشه.
و بعد دلم میخواست این موارد بتونه برای ماها هم الهام بخش باشه.
اما حالا که اینها رو ازت خوندم، اون حس خوب اولیه ام نسبت به این لیست افتخارات، کمیکمرنگ شد و باید در موردش تحقیق بیشتری بکنم و اگر اطمینان پیدا کردم که صحت ندارن، از اینجا حذف شون کنم.
اما در مورد نارسیسم (که فکر کنم منظورت خودشیفتگی هست) اگرچه به جز دو سه پست اخیر اینستاگرامش که راجع به کنسرت اصفهان بود، دیگه به بقیه ی پستهاش سر نزدم و نمیدونم چه چیزهایی گفته، ولی در کل من اصلا اینطور فکر نمیکنم، و ربطش رو با پوپولیسم و ترامپ و احیانا “ا.ن” ؛) هم نفهمیدم.
میدونی صدرا.
یه موضوع خیلی خیلی غم انگیز و تاسف بار وجود داره و اون اینه که اینچنین هنرمندای مردمی، مثل همین استاد شهرام ناظری و حالا پسرش، و همچنین استاد شجریان و همایون شجریان و … سالهاست که به شکلهای مختلف، مورد بی مهری سیستم موجود، قرار گرفته اند.
هنرمندا روحیات لطیفی دارن و ممکنه خیلی چیزها که از نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشه، روی اونها تاثیر شگرفی بذاره.
در هر صورت، حتی اگه تمام اون ادعاها هم نادرست باشه، باز هم من برای هنرش ارزش و احترام قائلم.
چون هنرش رو از نزدیک، درک، حس و لمس کردم و بسیار لذت بردم.
درضمن، صدرا جان. ضمن اینکه اگه ما از کسی خوشمون نمیاد، دلیل بر این نمیشه که او آدم درستی نیست؛ فکر میکنم خیلی خوب باشه هر کدوم از ما هر حرفی هم که میزنیم، قبلش بگیم: “به نظر من”
چون هر حرفی که ما میزنیم الزاماً نمیتونه درست، صحیح یا قطعی یا مورد پذیرش همگان باشه.
عوام فریبی هم به روشهای مختلفی مصداق پیدا میکنه.
یه مصداقش هم همین رفتارها و احساسات تکانشیه که ما رو با موجهای مختلفی از اینور و اونور و از شبکههای اجتماعی و از اختلافات بین خودِ موزیسینها و …، بدون اینکه خودمون درست متوجه باشیم، همراه و همسو و همزبان میکنه.
شهرزاد من هم دیشب خواستم به همین موضوعی که صدرا گفت اشاره کنم ولی بعد کمیمردد شدم در مورد درستی و فایده این کار. اما چون گفتی تحقیق میکنی گفتم کارت رو راحت تر کنم و لینک زیر رو در اختیارت قرار بدم :
https://www.facebook.com/Setade.Mobarezeh/posts/1005536179460042:2
سایت گمانه یا صفحه ستاد مبارزه با چرندیات در فیسبوک مورد حافظ ناظری رو بررسی کرده و در لینک بالا منتشر کرده. البته اگه اشتباه نکنم مربوط به دو سال پیش هست
هیوا. جل الخالق! عجب دنیای عجیبیه، نه؟ 🙂
واقعا ممنون که کارمو راحت کردی.
باشه. حالا که مطمئن تر شدم، اون موارد رو از توی این پست حذف میکنم.
اما اگه یه روز مطمئن شدم که درستن، دوباره میذارمشونااا ؛) :))
مرسی از شما دوستهای خوبم که حواستون به من و پستهام هست ؛)
🙂
هیوا جان.
دیروز و امروز صبح، نشستم و در مورد حافظ ناظری تحقیق کردم.
اون هم توی وب انگلیسی. نه توی فضای وب و همچنین شبکههای اجتماعی خودمون که در تخریبِ هنرمندان و کلاً آدمهایی که به طریقی، ارزش افزوده ای داشته اند و دارند، استاد و ماهریم؛ یا خیلی راحت با این موجهای تخریبی همراه میشیم.
متوجه شدم – اگه نگم همه اش – بیشترِ اون ادعاها میتونه درست باشه…
سعی میکنم به زودی، توی یه پست جداگانه، در موردش مطلبی بنویسم. (نمیدونم شاید هم توی همین پست)
فعلا تا اون پست رو بنویسم، بیاین این مطلب رو هم با هم بخونیم:
(مطلبی از خبرگزاری تسنیم)
میدونی. غم انگیزه، وقتی گاهی میبینم که هنرمندانی که برخی از ما به راحتی تخریبشون میکنیم و اصلاً حاضر نیستیم به کارشون گوش بدیم و اگر سبکشون رو پسندیدیم از شنیدنش لذت ببریم و بخاطرش تحسینشون بکنیم (حتی حتی اگر موزیسینی هستیم که خیلی سرمون میشه و به کارشون انتقادهایی داریم)؛ خارجیها! (منظورم کسانی غیر از خودِ ما که در کشور این هنرمندان هستیم) چقدر مهربانانه بهشون گوش دادند، گوش میدند، تحسینشون میکنن، تشویقشون میکنن و برای تولید کارهای بهتر و قوی تر، بهشون انگیزه ی بیشتری میبخشن.