رزم آور نور
هروقت نا امید میشم …
هروقت بی انرژی و خسته میشم …
هروقت میبینیم اون آدمینیستم که از خودم انتظار داشتم …
هروقت فکر میکنم بر خلاف اینکه به سمت هدفها و رویاهام پیش میرم، هنوزم ازشون دورم …
هروقت برخلاف اینکه میخوام همیشه تو فضای مثبت باشم، باز بعضی وقتها احساس میکنم تو فضای منفی، گیر افتادم …
هروقت رنج میبرم و اشک میریزم …
هروقت در اوج احساس موفقیت، بیکباره احساس یأس و شکست میکنم …
و … هروقت زمین میخورم …
یادم میاد که من هم یک «رزم آور نور» هستم!
و میتونم دوباره بلند بشم …
دوباره مصمم باشم، دوباره امیدوار باشم و هرگز تسلیم نشم …
دوستان عزیزم …
بهتون توصیه میکنم کتاب راهنمای رزم آور نور از پائولو کوئیلو رو حتما بخونین تا هروقت دچار ناامیدی شدید و احساس کردید از اونچه که میخواستید باشید باز هم فاصله پیدا کردید! بدونید که این طبیعیه و با امیدی دوباره، بلند بشید و مصمم تر از قبل، به راهتون ادامه بدید …
راهنمای رزم آور نور (پائولو کوئیلو) در : کتابهای شگفت انگیز
در کتاب ” راهنمای رزم آور نور” رزم آور نور یک انسان عادی است. هرکسی میتواند رزم آور نور باشد. کافی است نبرد نیک را بشناسد و مطابق آیین، مبارزه زندگی اش را در پیش بگیرد. کتاب راهنمای رزم آور نور مشتمل بر مجموعه ای از اندیشههای فلسفی و قصههایی است که قلب سالکان را در هرجای دنیا به وجد میآورد. رزم آور نور روزگارش را به ایفای نقشی که دیگران برایش در نظر گرفته اند، نمیگذراند. رزم آور نور وقتش را با توجه به تحریکات دیگران تلف نمیکند، او سرنوشتی دارد که باید تحقق ببخشد. رزم آور نور نقصهای خودش را میشناسد، اما فضایلش را هم میشناسد. او همیشه بهترین تلاشش را میکند و از دیگران هم همین انتظار را دارد. کتاب راهنمای رزم آور نور دعوتی است برای همه ی ما، تا رویایمان را زندگی کنیم، عدم قطعیت را در آغوش بکشیم، و به استقبال سرنوشت یگانه مان برویم. پائولو کوئلیو با سبک منحصر به فردش به ما کمک میکند تا رزم آور نور درونمان را کشف کنیم، راهی راه رزم آور شویم، کسی که قدردان زنده بودنش است، شکست را میپذیرد و میخواهد همانی باشد که خودش میخواهد.
“مبارز راه روشنایی همانند آب عمل میکند و در اطراف موانعی
جریان مییابد که با آنها مواجه میشود ، و گاه مقاومت به
مفهوم نابودی است و او تسلیم شرایط شده و در اینجاست که
قدرت آب نهفته است!
هیچ چکش یا چاقویی قادر به نابودی اش نیست ، و قوی ترین
شمشیرها از خراش دادنش عاجز است.”
از کتاب رزم آور نور – پائولوکوئیلو
خوب بود
نوشته زیبای پائولو مرا به سال ۹۲ برد اشک میریزم
وقتی زندگیم رنگ آرامش گرفته بود
هویار دوساله بود. تالار رونق داشت
یوگا میکردم
بهار را احساس میکردم. س دی رزم آور نور را در ضبط سمند دائم گوش میکردم
و گوش کردن و خواندش را به دیگران توصیه میکردم
اشک میریزم
حتی هراس دارم از چهره شکسته خود عکس بگیرم
انگار مرده ام
انگار میخواهم از جسد بیجان خود عکس بگیرم
وقتی زندگیم را کلاه بردار ربود.
وقتی حاصل آن همه تلاش و شور و کار و پویای شد تنهایی…
و کوهی از رنجها
چه باید کرد
با خودم فکر میکردم دیشب شب خوبی باشد
از شب هنگام خانه هراس دارم و هم امید دارم
امیدم به خاطر دیدن هویار هفت ساله است
و هراسم از دیدن مریم
که هر لحظه با سخنان تیز و تندش قلبم را میشکافد
سیاهی شب چه رنگی دارد. که او سیاه شبم را سیاه تر میکند و آسوده میخوابد تا فردا ظهر
من شکسته و تنها و امیدوار به کدام سوی شهر پناه ببرم
اشک میریزم
و جرات دیدن تصویر مردانگی شکسته خودم را ندارم
دوباره باز گردم پائولو بخوانم
من زنده ام
وقتی اشک و عرق تابستانی با هم آمیخته است
وقتی تنهایی و دوری از شهرم مرا دیوانه میکند
وقتی فکر میکنم آن همه کار و پویایی و دستگیری از ناتوانان مسیر راه زندگی به چه کارم آمد
آن همه تواضع و مهربانی
وقتی خوابم را دوست دارم
احساس میکنم پناهگاهی است تا همه تلخ روزگارم را در ثانیههایش به آرامش بدل کنم
و آن هم به زخمههای زبان مریم شکسته و پاره پاره میشود
چه کنم
آه اشک مجالم بده تا باز هم بنویسم از تلخی این قهوه ای که نه تمام میشود نه تلخیش.. شیرین
دوست عزیز. چقدر زیبا نوشتین، و البته به خاطر آنچه بر شما گذشته، بسیار متاسفم.
امیدوارم روزهای بهتر و شادتر و روشن تری در انتظارتون باشه و به زودی بیایید و دوباره به همین زیبایی برام بنویسید. اما اینبار از شیرینیهای زندگی.