نمیدونم شما هم دقت کردید یا به این نکته ی جالب برخوردید؟
که ماها و جوان ترها و حتی بچهها، اکثراً به «تلگرام» میگیم:
تِلِگرام (Telegram)
یعنی همون تلفظ صحیح ای که واقعاً داره.
اما اکثر پدرها و مادرهای نازنین (منظورم پدر و مادرهای مسن) و خیلی دیگه از بزرگترهای دوست داشتنی (حتی توی برنامههای تلویزیونی هم شنیدم)،
بهش میگن: تل گرام (یعنی اینطوری تلفظ میکنن: Telgeram)
هر چقدر هم که گاهی بخوای به طور مستقیم و غیرمستقیم، بگی که تلفظ درستش اینه،
باز هم دفعه ی بعد که میخوان در موردش حرفی بزنن، ازشون میشنوی که میگن:
تل گرام!
موضوع مهمینیست، و البته به جورایی دوست داشتنی هم هست، اما کلا برام خیلی جالب بود وقتی که به مرور، به موارد مشابه زیادی در این خصوص برخوردم.
اگه شما تا حالا متوجه ی این موضوع نشدید، لطفاً اینبار دقت کنید … 🙂
سلام شهرزاد عزیز
مطمنا میدونی که قدیما به پیامیکه توسط تلگراف مخابره میشده میگفتن تلگرام.یعنی قدیمیا زودتر از ما با این کلمه آشنا شدن. به نظر من تجربه اول خیلی توی ذهن آدم میمونه. بذار ی مثال جالب بزنم برات.
ما یه رستوران توی خوابگاهمون داریم که اسمش پرشیکا است و اتفاقا مسئولانش همشهریهای شما هستند. خیلی روی اسم رستورانشون کار کردن که توی ذهن بچهها ثبت بشه. همه جا تبلیغاتش رو زدن. اما یه اتفاق جالب افتاده الان. خیلی از بچهها چون برای اولین باری که اسم رو خوندن اون رو پریشکا تلفظ کردن. الان بعد از یک سال، بازم هم اون رو اشتباه تلفظ میکنن. و هر چی هم بهشون میگی باز تغییری حاصل نمیشه. این موضوع برای خودم هم توی چندین مورد پیش اومده.
به نظرم چون تجربه اول ما بیشتر با تلگرام بوده و بزرگترها با تل گرام( همون پیام تلگراف) الان ی جوری رفته توی ناخدآگاهشون.
دقیقا…
ممنون محمد صادق جان بخاطر توضیحات خوبت.
راستش من هم وقتی هر بار در مورد علت این موضوع فکر میکردم به همین نتیجه میرسیدم.
اما چون زنگ تفریح بود، گفتم زیاد در موردش توضیح ندم و بذارم تا خوانندههای خوب وبلاگم، خودشون بتونن دلیلی براش پیدا کنن.
که از خوندن توضیحات خوب شما که با اونچه که توی ذهن من هم بود مطابقت داشت، خوشحال شدم.
ضمن اینکه خواستم به این بهانه و این مثال کوچیک در قالب زنگ تفریح، کمیهم به این موضوع فکر کنیم که چقدر، در موارد بزرگ تر و با اهمیت تر و در زمینههای مختلف، ناخودآگاه و دانستههای پیشین یا فعلی مون، میتونن ذهن ما رو در دست بگیرن و در برابر یاد گرفتن آگاهانه ی چیزهای جدید، در ذهن ما مقاومت به وجود بیارن. (که خیلی خوبه بتونیم مراقب این موضوع باشیم)
راستش شهرزاد من همیشه یاد حرف محمد رضا میفتم که تو بحث یادگیری میگفت. باید لخت باشیم در برابر یادگیری. واقعا کار خیلی سختیه. این که وقتی یکی میخواد ی حرفی بزنه که تو پیش زمینه فکری در موردش داری .تمام اون چیزایی که میدونستی رو بذاری کنار و اون موضوع رو یاد بگیری.
درسته خیلی سعی خودمو کردم ولی بیشتر اوقات با تمام ابزار آلات جنگی به جنگ طرف مقابلم میرم و حاضر نیستم که با جون دل گوش بدم .حتی زمانی هم که دارم گوش میدم به فکر جواب دادن به طرف مقابلم هستم.
همینطوره. همه ی ما کم و بیش با این مسئله درگیریم.
اما به نظرم اگه میخواهیم تو بحث یادگیری، قدمهای مثبتی برداریم – و مخصوصاً اگه فکر میکنیم که داریم به کسی یا کسانی گوش میدیم که حرفهاشون ارزش گوش دادن و تامل کردن رو داره – مهمه که مهارتهامون رو در این زمینه افزایش بدیم.
محمدرضا توی مجموعه مطالب “قوانین یادگیری من” توی روزنوشتهها هم نکات خیلی خوبی رو در همین زمینهها بهمون یاد داده یا به یادمون آورده که فکر کنم در این راستا، مرور دوباره شون میتونه خیلی سودمند باشه.
و همینطور مخصوصاً “مهارت گوش دادن فعال و موثر” از متمم.
به هر حال، همین که آدم مشکل خودش رو بدونه و در صدد رفعش بر بیاد، فکر کنم نصف راه رو برای تغییر و رشد خودش پیموده، و این خیلی عالیه.