شنبه عادت آغاز است (از یک عاشقانه ی آرام)
جمعه را، تصور کن که تمام کرده ییم. بعد به آن میرسیم. شنبه را هم.
دوست ندارم که شنبهها را روز آغاز بدانیم. شنبه، عادتِ آغاز است نه شروعی مدلّل.
عادت، اراده را نابود میکند.
عشق، اوجِ خواستن است؛
خواستن، اوجِ اقتدارِ اراده.
عادت، بازداشتِ کارکردِ اندیشه است.
هرگز چیزی به اندازه ی عادت نفرت انگیز نبوده است.
مارکس را اگر گهگاه محترم داشته ام، بیزارم از اینکه گفته است «روزی خواهد رسید که انسان، همه ی کارهایش را، به عادت خواهد کرد.»
خودکارانه زیستن، پایانِ انسانی زیستن است:
عادتِ هر روز صبح زود برخاستن – درست سرِ ساعت، سرِ دقیقه.
سلامیبه عادت نه از راهِ ارادت. چای به عادت. اداره. امضا. اتوبوس. آب. چای. زنگِ در. کتاب خواندن. خرید؛ خریدِ به عادت.
هرگز چیزی به اندازه ی عادت، نفرت انگیز نبوده است.
نمازت را هم، هر روز، با شعوری نو بخوان؛ با ارتباطی نو؛ با برداشتی نو. به آنچه میکنی بیندیش: عبادت چرا؟ سخن گفتن با آن نیروی لایزال، چرا؟
عادت، فرسودگی ست. ماندگی. آبِ راکد. مُرداب. تغییر بده! بیندیش و جابه جا کن! مگر هزار راه تو را به محل کارت نمیرساند؟
خُب هر روز، با اراده، یکی از این همه راه را انتخاب کُن. کمیدور، کمینزدیک. کمیسخت، کمیآسان.
مشتری شدن، نوعی معتاد شدن است. فقط از یک میوه فروش خرید نکن. بگذار با تمام میوه فروشانِ سرِراهت آشنا شوی. لااقل سلامهای تازه. معطّر. نو. ضدّ عادت.
آیا هرگز به پاسبانِ سرِگذر سلام کرده یی؟ سلام کن! احوالپرسی کن! بگذار با تو، زمانی درددل کند. مگر چه عیب دارد؟ اما نگذار به این کار عادت کنی…
نان بربری، سنگگ. مشهدی. تافتون. لوله یی. لقمه یی. لَواش. جو. شیرمال. قزوینی.بهار. تنوّع حلال.
چرا باید با شنبه آغاز کنیم – آنگونه که انگار شنبهها رنگ شان، بوی شان، و طراوت شان بیشتر از پنجشنبههاست؟ …
.
از: یک عاشقانه ی آرام
نادر ابراهیمی
یه زمانی عادت به شدت در زندگیم حس میشد اما الان بعد از خوندن این متن خدا رو شکر میکنم که زندگیم زیبا شده و عادت در اون معنا نداره و هر طور دوست دارم و به شکلهای مختلف زندگی میکنم. خدا رو شکر :))
خیلی خوبه. خداروشکر:)
ممنون بهزاد عزیز که برامون نوشتی.
اگرچه بعضی عادتهای خوب از نوع اونایی که متمم خوب ما هم توی این صفحه بهشون اشاره کرد، میتونن زندگیمون رو پربار تر کنن، اما عادتهایی که ما رو نسبت به زیباییها و تازگی و شگفتی زندگی بیتفاوت و بیحس میکنن اونها رو باید کنار گذاشت. و خوشحالم که شما در این کار موفق بودی. 🙂
سلام شهرزاد جون
متن زیبایی بود. بازم ممنون.
چه همزمانی جالبی. دیروز کتاب صوتی “چگونه شخصیت سالم تر بیابیم” از “وین دایر” رو تو اتوبوس گوش میدادم.
میگفت ممکنه یک معلم فقط یک روز رو تدریس کنه و بقیه روزها، همین یک روز رو تکرار کنه.
در رابطه با آدمهایی که منظم هستند و همیشه طبق برنامه رفتار میکنند. این افراد زندگی نمیکنند فقط یک روز از زندگی رو تکرار میکنند.
اکثر حرفهایی که زده میشد شامل حال من بود. چقدر از این نحوه زندگی ترسیدم. (البته جالب این بود که دیروز بدون برنامه کارهایی رو انجام میدادم و همزمان داشتم تو مسیرم این فایل رو گوش میدادم. مسیر طولانی رو پیاده روی کردم و به خدا میگفتم خدا جون امروز یک روز از زندگی من به حساب میاد. چون برحسب تصادف، روز متفاوت و بدون برنامه ای بود.)
آدرس کتاب صوتی.
http://audiolib.ir/7376-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%DB%8C
سبز باشی و برقرار.
چقدر خوب بوده مهشید جون. یه همزمانی دیگه … 🙂
فکر کنم من هم قبلا این کتاب صوتی رو شنیدم. خیلی خوبه. مرسی عزیزم که یادآوری کردی و لینکشو برای دوستان دیگرمون هم گذاشتی که اگه دوست داشتن دانلودش کنن.
(البته اول کلی لینکت رو چک کردم، بعد که دیدم مشکلی نداره گذاشتمش. شنیدی میگن :مار گزیده از ریسمون سیاه وسفید میترسه؟”:)… ( بخاطر مشکلاتی که بعضا برای وب سایت پیش میاد …)
راستی .. خوشحالم که امروز برات یک روز جدید بوده … 😉
یک روز جدید پاینده بادا 🙂
عزییز دلم … 🙂
نسرین. یک روز جدید، دلش به دوستای خوب و مهربون و دوست داشتنی مثل تو گرمه
خوشحالم که من و یک روز جدید، تو رو داریم;) 🙂 :*