دوستان خوبم … دوست داشتم تکههایی از نیایش زیبای دکتر علی شریعتی رو که چند سال پیش در دوران دانشجویی در دفترچه ای که همیشه متنهای خیلی خاص و دوست داشتنی ام از کتابهای مختلف رو توش مینوشتم، یادداشت کرده بودم امشب در این شب عزیز قدر، با شما هم به اشتراک بذارم…
امیدوارم شما هم مثل من از خوندن این نیایش و این کلام جادویی لذت ببرین…:
نیایش (از دکتر علی شریعتی)
آنگاه که تقدیر واقع نگردیده و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه ی اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در «صمیمیت» هست تجلی کند، اگر همه ی هستیمان را یک «خواستن کنیم»، یک «خواهش مطلق» شویم و اگر با هجومها و حملههای صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان بخواهیم – پاسخ خویش را خواهیم گرفت. و وقتی «عشق» فرمان میدهد، «محال» سرِ تسلیم فرو میآورد.
خدایا: به من قدرت تحمل عقیده ی «مخالف» ارزانی کن.
خدایا: مرا در ایمان، «اطاعت مطلق» بخش، تا در جهان «عصیان مطلق» باشم.
خدایا: به روشنفکرانی که اقتصاد را اصل میدانند بیاموز که «اقتصاد» هدف نیست،
و به مذهبیها که «کمال» را هدف میدانند، بیاموز که اقتصاد هم اصل است.
خدایا: در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی میکشاند، مرا با «نداشتن» و «نخواستن» روئین تن کن.
خدایا: به هر که دوست میداری بیاموز که: عشق از زندگی کردن بهتر است،
و به هر که دوست تر میداری، بچشان که: دوست داشتن از عشق برتر!
خدایا: به جامعه ام بیاموز که تنها راه به سوی تو از زمین میگذرد، اما به من بیراهه ای میان بر را نشان بده.
خدایا: به من زیستی عطا کن که در لحظه ی مرگ، بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.
بگذار تا آنرا من خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوست داری.
خدایا: «چگونه زیستن» را تو به من بیاموز، «چگونه مردن» را خود خواهم آموخت.