توی یکی از خیابونها، توی ترافیک، و پشت یک چراغ قرمز متوقف شده بودم و در حین نگاه کردن به بیرون، توی عالَمِ خودم بودم.
در سمت راست خیابون دوطرفه ای که من قرار داشتم، همه ی ماشینها متوقف شده بودند و منتظر روشن شدن چراغ سبز بودیم.
و فقط از اون طرف خیابون، یعنی از سمت چپ که چراغ برای اون طرف سبز شده بود ماشینها در جهت روبرو در حال حرکت بودند.
ناگهان، یک وانتی به چشمم خورد که باسرعت برق آسایی در حال روُندن در سمت چپ این خیابون دوطرفه و از کنار ماشینهایی بود که در خلاف جهت او در حال عبور بودند. یعنی داشت خلاف میروُند.
یک آن، جا خوردم و سری از روی تاسف تکان دادم. البته اولین بار نبود که با چنین صحنههایی روبرو میشدم.
همون لحظه چراغ برای سمت ما سبز شد و وانت، باز هم با همون سرعت برق آسا، سعی کرد خودش رو به همین سمت راست، بین اندک فاصله ای که از حرکت ماشینهای دیگه به وجود اومده بود بکشونه تا حالا که سرخوش، کلی از ماشینها رو توی صف توقف پشت چراغ قرمز، پشت سر گذاشته بود، سریع از چراغ سبز عبور کنه و پیروزمندانه از چهارراه رد بشه.
در همین حین، خانمیداشت از عرض خیابون رد میشد، و ناگهان با دیدن این وانت که در جهت خلاف، مثل یک اجل معلق، جلوی پاش سبز شد، تکون بدی خورد و خودش رو به سرعت عقب کشید.
شاید اگه به موقع خودش رو عقب نکشیده بود وانت باهاش تصادف کرده بود.
خلاصه، به خیر گذشت.
اما تا وقتی که به مقصد برسم، به این فکر میکردم که واقعاً دیگه گذشت اون زمانهایی که از بچگی بهمون یاد داده بودند که وقتی میخواهید از عرض خیابون دوطرفه (یا حتی یکطرفه) رد بشید، اول سمت چپ تون رو نگاه کنید، بعد که به مابین دو خیابون رسیدید و وارد خیابونِ سمت دیگه شدید، سرتون رو برگردونید و حالا به سمت راست نگاه کنید و از خیابون به سلامت عبور کنید.
این روزها وقتی از عرض خیابون رد میشیم، میخواد اینطرفش باشه، میخواد اون طرفش باشه؛ دیگه هم باید به چپ، هم به راست، هم به پایین، هم به بالا، خلاصه با یک چرخش ۳۶۰ درجه ایِ سرمون به همه اطراف و اکناف نگاه کنیم. با دقت هم نگاه کنیم، تا بلکه به سلامت از خیابون رد بشیم.
گذشته از موتوریها و ماشینهایی هم که به قول معروف، لایی میکشن (راستی، چقدر این اصطلاح رو دوست ندارم) شاید دیگه یه چیزی هم از هوا یا زمین جلوی پامون سبز شد. به نظر میرسه دیگه هیچ چیزی بعید نباشه.
خلاصه بیایید مراقب باشیم و دیگه خودمون رو در این زمینه هم، آپدیت (به روز) کنیم.
پی نوشت:
۱- برای عبور ایمن تر از عرض خیابانها، شاید بد نباشه نگاهی هم به این مطلب مفید بیندازیم.
۲- این مطلب هم برای عبور ایمن تر کودکان نازنین از عرض خیابونها مفید هست. با خوندن این مطلب، میتونیم کودکان رو در این زمینه بیشتر راهنمایی کنیم. البته به شرطی که چرخش ۳۶۰ درجه ای سر، فراموش نشود!
سلام.
اول، ببخشید که پیامهاتون نرسیده. خدا بگم این اینترنت رو چکار کنه. مشتاق پیغام دوستانی و پیغام میدن، اونوقت بهت نمیرسه. من هیچ تنظیم خاصی روی وبلاگم نذاشته ام از بس مشتاقم نظرات دوستان خوبم رو بخونم. ولی یه ایرادی یه جایی هست حتما که باید پیداش کنم.
بعد، اینکه در مورد ضرورت توجه به شش جهت نوشتید، یاد این شعر افتادم:
شهری است پر کرشمه و یاران ز شش جهت
باز هم ببخشید.
سلام. اختیار دارید. تقصیر شما که نیست. 🙂
توی وبلاگهای دیگه هم گاهی از این اتفاقها میفته. همینجا هم، آقای علی کریمینتونسته بودن چند بار کامنت شون رو ثبت کنن.
باید کشف کنیم ببینیم مشکل واقعاً از کجا میتونه باشه.
راستی. خیلی بیت زیبا و به جایی بود. اگرچه فکر کنم کلمات”پر کرشمه” و “یاران” رو در وصف چنین ماجرایی، باید با جملاتی کمترمهرآمیز، جایگزین کرد. 😉
ممنون که برام نوشتید.
شهرزاد الان دیدم کامنتم ثبت شد این مدت که نبودم بخاطر این بود که هر چی تلاش میکردم کامنتام ثبت نمیشد. بهت ایمیل هم زدم ولی فکر کنم اون آدرس را چک نمیکنی. به هر حال اگه اینو خوندی پاکش کن. فقط جهت اطلاع بود.
خوشحالم که کامنت تون اینبار ثبت شده علی عزیز. 🙂 و ببخشید که کامنت تون رو پاک نکردم. چون میخواستم در جوابش بنویسم:
من آخرش از این “دنیای وب” سر درنیاوردم! 🙂
واقعاً گیج شدم و نمیدونم چرا کامنت شما قبلاً چند بار توی این سایت ثبت نشده، اما حالا شده.
یا مثلاً من هم برای دو سه تا از دوستانمون، مثل آقای علیرضا داداشی عزیز، کامنت گذاشتم توی وبلاگشون ولی به دستشون نرسید. با اینکه همه چی درست پیش میرفت و آخرش بهم پیغام میداد که کامنت شما پس از تایید، قابل نمایش خواهد بود و …
بگذریم، و فعلاً دنیای وب رو با این اشکالات عجیبش به حال خودش بگذاریم.:)
راستی. منظورتون کدوم ایمیله؟ یادم نمیاد کجا و چه ایمیلی رو اعلام کردم. به هر حال پوزش من رو بپذیرید.:)
ممنون علی عزیز که برام نوشتین و خوشحالم که بهم سر میزنی.
و ممنون از نوشتههای خوبِ خودت توی سای لاگ. 🙂
شهرزاد میدونم چیزی که میگم استروتایپه ولی به قول نسیم طالب overreact هست و مفیده:
کلاً وقتی با وانت و نیسان جماعت مواجه شدی خیلی خیلی بیشتر دقت کن وگرنه اونا اساساً دقت نمیکنن جلوشون چیه.
سلام علی عزیز. قبول دارم. اگرچه بطور صد در صد اینطور نیست، اما فراوانیش توی ذهن من هم زیاده.
من همیشه از کنارشون با احتیاط بیشتری رد میشم. چه پیاده باشم و چه سواره. 🙂