خطاهای شناختی، همواره در طول تاریخ، همراهان وفادار و جدانشدنی ما بوده اند و هستند.
این همراهان جدانشدنی، گاهی یاران سودمندی برای ما بوده اند و گاهی هم ما را به دردسر انداخته اند.
به تعبیر زیبای متمم: “شاید بتوان خطاهای شناختی را قواعد محاسبات سرانگشتی مغز انسان دانست که اگر چه مزایای زیادی دارد، اما دردسرهای خود را هم به همراه خواهد داشت.” (+)
یکی از این خطاهای شناختی، که بهتر است مراقب آن باشیم و نگذاریم در مهارت ویژه اش که در به خواب بردنِ ماست، موفق شود؛
Sleeper Effect یا «اثر خفته» است.
شاید برایتان جالب باشد که این خطای شناختی در سال ۱۹۴۹، توسط نام کارلهاولند (Carl Hovland)، آرتور لومسدین (Arthur Lumsdaine) و فرد شفیلد (Fred Sheffield)، کشف شد؛
آنها داشتند در مورد تاثیر فیلمهای پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی (propaganda movies) بر روی سربازان امریکایی – در جریان جنگ جهانی دوم – مطالعه میکردند که متوجه ی این پدیده در ذهن انسانها شدند.
در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن»؛ «رولف دوبلی» ضمن اینکه به این پدیده اشاره میکند، در مورد این تحقیق نیز، بیشتر توضیح داده است.
اما برگردیم به اثر خفته.
اثر خفته یا Sleeper Effect یک پدیده روانشناختی معمول است که با آگاهی از آن، میتوانیم نسبت به ادراک و نگرشی که نسبت به افراد، اخبار، تبلیغات، نهادها، سازمانها و به طور کلی موضوعات مختلف داریم، به آگاهی و هوشیاری بهتر و دقیق تری برسیم.
ممکن است بارها برای شما هم پیش آمده باشد که خبری یا حرفی یا استدلالی را ازجایی شنیده اید یا از تبلیغی آگاه شده اید، و حتی ممکن است در آن لحظه، منبع آن حرف یا خبر یا یا استدلال یا تبلیغ را قبول نداشته اید، یا از نظر شما غیر معتبر و غیر قابل استناد بوده است؛
اما خبر بد این است که پس از مدتی، منبع یا گوینده ی آن در ذهن شما فراموش شده و فقط خود پیام، در ذهن تان باقی مانده است.
واقعیت این است که مغز ما به سرعت فراموش میکند که آن اطلاعات را از کجا آورده بود و از کجا شنیده بود.
همانطور که رولف دوبلی هم در کتاب “هنر شفاف اندیشیدن” توضیح میدهد،
در این پدیده، منبع یک استدلال از حافظه ی ما، زودتر از خودِ استدلال پاک میشود.
در صورتی که خود پیغام، همچنان و کماکان در ذهن ما باقی میماند یا حداقل دیرتر از نام منبع، از ذهن ما پاک میشود.
نکته ای که میتواند زنگ خطر در مورد این پدیده را، در ذهن ما به صدا بیاورد این است که:
هر خبر یا تبلیغ یا حرف یا استدلال ای که از یک منبع غیر معتبر ناشی شده و به طریقی در ذهن ما جای گرفته است، به مرور در ذهن ما اعتبار میگیرد.
چون ذهن ما، بسیار زودتر از خود پیغام، بی اعتبار بودن منبع را از یاد میبرد.
شاید بارها تجربه کرده باشید که حرفی یا تبلیغی را خیلی خوب به خاطر داریم، اما اصلاً به خاطر نمیآوریم که آن را از چه کسی یا از کدام سایت یا مقاله یا فضایی شنیده بودیم، یا دریافت کرده بودیم؟منبع آن، چه کسی یا کدام سایت یا مقاله بود؟ آیا آن را در یک سایت زرد یا غیر معتبر خوانده بودیم؟ آیا گروه یا کسی که اهداف یا منافع سیاسی یا اجتماعی یا شخصیِ خاصی را دنبال میکرد، آن را گفته بود یا نقل کرده بود؟ یا …
این احتمال وجود دارد که هیچکدام را به راحتی به یاد نیاوریم.
اینجاست که باید، خطر به خواب رفتن توسط اثر خفته را دست کم نگیریم.
«مارشال مک لوهان»، روزی در جمله ی مشهور خود گفته بود:
Medium Is The Message
, همانطور که در متمم خواندیم (+)، او این جمله را اینچنین ترجمه و تبیین کرد:
«پیام را نمیتوان از پیامآور جدا کرد. خواه پیام آور یک انسان باشد و خواه یک تکنولوژی».
اما نگران نباشید.
خبر خوب این است که، ما میتوانیم بر اثر خفته یا Sleeper Effect غلبه کنیم و نگذاریم ما را به خواب ببرد.
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که:
هر وقت پیام یا استدلال یا گفته یا خبر یا تبلیغ یا هر قطعه ی اطلاعاتی دیگری، به دست ما رسید، یا آن به یاد آوردیم یا خواستیم جایی نقل کنیم یا به هر شکلی مورد استفاده قرار دهیم؛ قبل از هر کار یا تصمیم ای، منبع آن را مورد بررسی و سنجش دقیق قرار بدهیم و از درست بودن و معتبر بودن و بیطرف بودن آن، اطمینان حاصل کنیم.
رولف دوبلی نیز برای خنثی کردن این پدیده، چند راهکار به ما پیشنهاد میکند:
۱- هیچ دخالت بی جایی را قبول نکن، حتی اگر به نظر از روی خوش قلبی باشد. با این کار، تا حدی از خود در برابر اطلاعات بیهوده حفاظت میکنی.
۲- همان طور که از طاعون پرهیز میکنی، از منابعی که پُر از تبلیغات اند هم دوری کن. ما چه قدر خوشبختیم که (هنوز هم) کتابها بدون تبلیغ اند!
۳- تلاش کن منبع هر استدلال را به خاطر بسپاری.
۴- همیشه از خودت بپرس: اینها نظر چه کسی است؟ و چرا او چنین نظری دارد؟
۵- مثل یک بازپرس قضیه را بررسی کن: به نفع کیست؟ برای چه کسی سود دارد؟
البته – همانطور که رولف دوبلی میگوید – “راستش را بخواهید، این کارها بسیار سنگین اند و سرعت تصمیم گیری ما را کند خواهند کرد”؛
اما خوب است که در چنین مواقعی، «دنیل کانمن و فرایند دوگانه اندیشیدن و تصمیم گیری» را هم به یاد بیاوریم و سعی کنیم به جای «سیستم یک»، بیشتر به «سیستم دو» اتکا کنیم.
شاید، کار ما را سخت تر کند و به وقت و انرژی ذهنی بیشتری نیاز داشته باشد، اما باور کنید ارزش اش را دارد.
کمترین فایده اش، این است که بیدار میمانیم.
برای تهیه ی این نوشته از منابع زیر کمک گرفتم:
۱- کتاب “هنر شفاف اندیشیدن” – نوشته ی: رولف دوبلی- مترجم: عادل فردوسی پور
۲- understanding sleeper effect with examples
هر خبر یا تبلیغ یا حرف یا استدلال ای که از یک منبع غیر معتبر ناشی شده و به طریقی در ذهن ما جای گرفته است، به مرور در ذهن ما اعتبار میگیرد.این عبارت به این معنیست که ذهن ما به خود خبر بیش از منبع آن اهمیت میده شاید بهتر باشه خبرهای نامعتبر را جایی دفن کنیم که ذهن دیگه دسترسی به اون نداشته باشه
واقعا این جمله خیلی زیبا بود: ما چه قدر خوشبختیم که (هنوز هم) کتابها بدون تبلیغ اند!
من هم خیلی دوستش داشتم. واسه همین هم بولدش کردم.
پی نوشت:
البته به قول صدرا، شاید کتابهایی رو هم بشه پیدا کرد که حاوی تبلیغهایی! باشن… 🙂
سلام شهرزاد عزیزم :❤:
چقدر خوب و جالب نوشتی
مدتیه که وقتی درحال نوشتن هستم جملههایی به ذهنم میرسند که علیرغم دهن پرکن بودن و به اصطلاح عوام، خفن بودن ! نمیتونم به یاد بیارم که منبع شون چی بوده و این حرف رو کجا شنیدم و از کی شنیدم .
این حرفهایی که زدی ازهمون حرفهایی هستن که آدم حس میکنه ابروباد ومه خورشید وفلک جمع شدن تا تو اونو بشنوی و از غفلت دربیای
مدت زیادیه که مخاطب نوشتههات هستم ولی امان از تنبلی که حال کامنت گذاشتن برای آدم باقی نمیذاره
شادباشی
سلام زینب جان. (با یه قلبِ خوشگل 🙂 )
ممنون و خوشحالم که میای اینجا و نوشتهها رو میخونی.
اتفاقاً جالبه که همین امروز صبح، از طریق لینک پست اخیرت، توی سایت یاور عزیز، سری به وبلاگت زدم و نوشتههات رو دوست داشتم و تصمیم گرفتم، وبلاگت رو به لینک وبلاگهای دوستان اضافه کنم و برام جالب بود که بعدش کامنتت رو خوندم.
راستی. قدر اینکه (نمیگم “اینقدر زود”) بلکه “اینقدر به موقع”، وارد اینجور فضاهای دوست داشتنی و “پُر از فرصتهای رشد” شدی، رو بدون.
من تو زمانِ فعلی تو، عمده ی کاری که میشد یا میتونستم یا بلد بودم با اینترنت انجام بدم، چت با یاهو مسنجر بود، و اینجور کارها… 😉
خوشحالم که این پست هم برات مفید بوده.
در مورد کامنت گذاشتن هم اصلاً نگران نباش. من هم به این نوع تنبلیها بدجوری دچارم!
شاد و موفق باشی زینب خوب و نازنین. و ممنون که برام نوشتی. 🙂
کتابها تبلیغ دارن که 😉
کو؟ ببینم؟ 🙂