خواندن کتاب، یکی از بهترین و مفیدترین فعالیتهایی است که میتواند در زندگیِ هریک از ما، جایی داشته باشد.
همه ی ما کم و بیش این را میدانیم و از اینکه چنین فعالیت مفیدی، بخشی از زندگی مان را به خود اختصاص دهد راضی و خشنودیم.
اما براستی ما واقعاً چقدر یک کتاب را با حضور کامل میخوانیم؟
چقدر در هنگام خواندن یک کتاب، به دنبال مصداقهای آن در اطراف و در زندگی شخصی یا حرفه ای مان میگردیم؟
چقدر در مورد نکات شگفت انگیز آن، به حیرت و شگفتی میافتیم؟
چقدر سعی میکنیم با خواندن یک کتاب، آموزههای مشابه فراموش شده ی قبلی را به یاد بیاوریم یا آموزههای مشابه فعلی مان را در ذهن تثبیت کنیم؟
چقدر میکوشیم تا با خواندن یک کتاب، آموزههای قبلی را که دیگر به کارمان نمیآیند فراموش کنیم؟
چقدر در مورد مطالب کتاب توقف، تأمل و تفکر میکنیم.
چقدر در حین خواندن یک کتاب، به کریستالِ یادگیری مان (+) شکل میدهیم؟
چقدر با خواندن یک مطلب جالب و جدید از یک کتاب، به دنبال تحقیق و کَند و کاوِ بیشتر در مورد آن نکته یا آن موضوع میرویم؟
چقدر برای خواندن یک کتاب، سرعت مطالعه مان را کُند میکنیم؟
چقدر با خواندن یک کتاب، به دنبال عملی کردن و کاربردی کردن مطالب و نکات مفید آن در زندگی مان میگردیم؟
چقدر میکوشیم تا به جای بالا بردنِ آمار کتابهای خوانده شده مان، از درون غنی شویم و دنیای مان را گسترده تر کنیم؟
چقدر میکوشیم تا از خواندن یک کتاب به عنوانِ راهکاری برای تغییرِ یک رفتار بهره ببریم؟
چقدر در حینِ خواندن یک کتاب، میکوشیم تا مهارتِ نگریستن به دنیا از پنجره ی شگفت انگیزِ آنالوژی و استقراء را در خود تقویت کنیم؟
چقدر سعی میکنیم از مطالب کتابی که میخوانیم، برای کارهای مان، ایدههای جدید و خلاقانه بگیریم؟
چقدر علاقمندیم برگردیم و دوباره مطالب مفید کتاب را مرور کنیم؟
و بسیاری سوالات دیگر از این قبیل…
که البته درجه ی اهمیت یا ضرورتِ هر یک از این سوالها، بسته به نوع ِِ کتابی که میخوانیم، میتواند متغیر باشد.
در راستای این موضوع – با اینکه خودم کتابهایم را همیشه دقیق میخوانم و همواره میکوشم (تا چقدر موفق باشم) که پاسخم به بسیاری از سوالاتِ بالا “بله…” باشد؛
اما با توجه به اینکه تم سال ۹۷ ام را «تغییر» نام نهاده ام؛
به این فکر میکردم که:
چگونه میشود در نحوه ی کتابخوانی هم تغییری کوچک ایجاد کرد تا خروجی و دستاورد بزرگ تر و ارزشمندتری به همراه داشته باشد؟
در همین زمان، خواندن کتاب ذهن کامل نو از دنیل پینک،؛
با مطالب و نکات فراوانی که به گمانِ من، هر یک به نوبه ی خود جذاب، مفید، کاربردی، ملموس و دوست داشتنی هستند؛
و در حینِ خواندن، کتابم را پر از خطها و نوشتهها و یادداشتهایم در رابطه به بسیاری از نکاتِ آن کرده بودند؛
به من کمک کرد تا به پاسخ درست و مناسبی برای این سوال، آنچنان که مایل بودم، دست پیدا کنم.
و آن پاسخ، این بود:
گوسفندنگری به خواندنِ کتاب
(اصطلاح گوسفند نگری را از محمدرضای عزیز – و از آنچه در این پست (+) یاد گرفته ام – وام گرفتم)
یعنی اینکه، آنقدر نکات مختلف یک کتاب را با دقت جذب و هضم کنیم و از نخهای ریسیده شده از آن، برای وجودِ خود، تن پوش ای بسازیم؛
که وقتی کتاب را تمام کردیم و آن را کنار گذاشتیم، حس کنیم از این گوسفند (یعنی از همین “کتاب”) دیگر چیزی باقی نمانده است؛
یا به تعبیری دیگر، حس کنیم شیره اش را تا قطره ی آخر مکیده ایم! 🙂
به گمانِ من، این موضوع (و پاسخ دادن به تمام سوالهای بالا) در مورد درسهای مفید متمم نیز صدق میکند.
این پست را نوشتم تا بگویم تصمیم دارم همین نگاهِ گوسفندنگری به خواندن کتاب را در حالِ حاضر و به عنوانِ مثال، به همین کتاب «ذهن کامل نو» داشته باشم؛
و شاید در چندین پستِ آینده در یک روز جدید، در مورد چندین نکته از گوشه گوشه ی این کتاب، با شما و در کنارِ شما، حرف بزنم.
تنها با یادداشت برداری و نویسندگی حین مطالعه و تحلیل وقایع مرتبط در زندگی و ربط دادن آنها به یکدیگر میتوان شیره ی یک کتاب خوب را کشید
دوست متممیمن . شهرزاد
من هم چند روزی هست که به این موضوع فکر میکنم. طی چند سال گذشته مطالب زیادی خوانده ام. فیلمهای زیادی دیده ام. اما چون برداشت خودم از مطالب را جایی یادداشت نکرده ام و مطالب را برای خودم ارشیو نکرده ام برای من فایده ای انچنان نداشته و باعث تغییر نگرش به زندگی و تغییر عادات نشده است.
اگر بتونی برای چگونگی ارشیو کردن خواندهها و شنیدهها و افکارمون مقداری صحبت کنی ممنون خواهم شد.
دوست عزیز متممی.
اتفاقاًٌ تازگی کتابی با عنوان “دانستن و به کار بردن” خوندم (یعنی شنیدم 🙂 )؛ (کتاب صوتی بود) که به نظرم در این خصوص، فوق العاده ست و اتفاقاً تصمیم دارم در یک پست جداگانه، نکات خوبش رو با دوستان خوبم در یک روز جدید به اشتراک بذارم که فکر میکنم خیلی میتونه کمک کنه که خواندهها و شنیدهها و دانستههامون رو تا حد مناسبی، به کار بگیریم.
امیدوارم بتونم زودتر این پست رو بنویسم و منتشر کنم.
به نکات خیلی خوبی اشاره کردید.
البته با این روش مطمئنا سرعت مطالعه کم خواهد شد ولی در ازای آن یه مطالعه اثربخش و مفید را تجربه خواهیم کرد.
مطالعه فعال یکی از ملزومات مطالعه مؤثر هست.
موفق باشید.
ممنونم از توجه شما دوست عزیز.
بله. اگر بتونیم همونطور که شما هم اشاره کردید، مطالعه اثربخش تر و مفیدتری داشته باشیم، پس چه خوبه اگه از کند شدن سرعت مطالعه مون استقبال کنیم.
گاهی وقتی مضمون دقیق کتابی رو درست به خاطر نمیارم؛ وقتی خوب فکر میکنم میبینیم همون کتابی بوده که با سرعت بیشتر و تامل کمتری خونده بودمش.
ممنونم و شما هم موفق باشید. 🙂
لغت گوسفندنگری لغت جالبی بود. مواردی که مطرح کردید آدم را به فکر وا میداشت که از کتابهای مطالعه شده تا امروز چقدر بهره برده است. ممنون
همینطوره دوست عزیز متممی.
خوشحالم که مواردی که من رو هم به فکر واداشته بود و به فکر وا میداره، برای شما هم مفید و موثر بود و ممنونم که برام نوشتید. 🙂
[…] ♦ گوسفندنگری به خواندنِ کتاب […]