شعر و ادب

گل یخ

گل یخ

گل یخ شکوفان شو.

بگذار عطر سحرانگیزت سراسر جهان مرا فرا گیرد.

گل یخ

همه گلها در بهار شکوفه می‌کنند اما تو بهنگام زمستان گل می‌دهی، پس جای شکفتن تو در دل من است تا یار عزیزم از هوای عبیرآمیز تو بسوی من آید.

ساقه‌های تو را می‌بینم که عنابی شده اند، گویی تو هم دلداده ای و سرخی دلدادگی بر جانت نشسته است!

براستی آیا تو می‌توانی بگویی چرا بوته گلها گل می‌دهند و بلبل‌ها از عشق آنها به ترانه

و آواز می‌آیند؟

چرا مرغان نغمه سرا می‌شوند و از عشق در آسمان به پرواز در می‌آیند؟

چرا نسیم عطرافشان می‌گردد و دهان شکوفه‌ها را باز می‌کند؟

چرا ابر می‌گرید و چمنها می‌خندند؟

چرا آب روی سینه سنگها زمزمه و ناله می‌کند و جنگلها در شب صدای پرسوز در دل کوهها می‌اندازند؟

بگذریم که تو چه میدانی و این عطر تو از کجاست، اما باز گل یخ!

شکوفان شو و عطر خود را به نسیم بسپار تا بکوی یار برد شاید دلارام من از عطر تو عشق مرا بیابد.

عباس ثابت

[okbox]دوست دارید در مورد «گل یخ» بیشتر بدانید؟ به برگه ی دانستنی‌های شگفت انگیز بروید.[/okbox]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *