بهانه‌ای برای نوشتن

نگذاریم Sunk Cost Fallacy (مغالطه هزینه غیرقابل‌بازگشت) ما را دچار فوبیای تصمیم‌گیری کند

Sunk Cost مفهومی‌است که اولین بار به لطف متمم با آن آشنا شدم.

یعنی هزینه‌های غیر قابل بازگشت. هزینه‌های بازگشت‌ناپذیر.

(در درس متمم با عنوان: هزینه‌های غیرقابل بازگشت یا Sunk Cost با این مفهوم بیشتر آشنا می‌شویم. یکی از نمونه‌های آن هم، مفهوم «فیل سفید» است که محمدرضا شعبانعلی عزیز “در یک فایل صوتی آموزشی، این ماجرا را با جزئیات و مثال‌های بیشتر به خوبی توضیح داده است”: فیل سفید در استراتژی، مدیریت و کسب و کار)

برای تعریف Sunk Cost شاید به طور کلی بتوان گفت که وقتی برای کاری، رابطه‌ای، پروژه‌ای، شغلی، برنامه‌ای، هدفی یا هر موضوع دیگری، منابعی همچون زمان، پول، انرژی، عواطف، تمرکز، توجه را در مدت زمانی نسبتا طولانی صرف یا سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، و حالا متوجه شده‌ایم که دیگر سودی برای ما ندارد یا حتی دارد به ما و زندگیمان آسیب می‌زند، یا آینده روشنی با آن برایمان قابل تصور نیست، یا اصلا دیگر حالمان با آن خوش نیست،

اما فکر می‌کنیم که به خاطر تمام منابع و هزینه‌هایی که تا این نقطه و این زمان صرفش کرده‌ایم و به نظر غیرقابل جبران می‌آیند، به هیچ وجه قدرت تغییر مسیر را نداریم و محکوم و ناگزیریم که با حال بد، همین مسیر را تا آخر ادامه دهیم.

احتمالا بسیاری از ما، تاکنون به طریقی این مفهوم را در زندگی‌مان درک، لمس و احساس کرده‌ایم.

می‌توان برای آن، مثال‌های فراوانی زد.

اما به گمان من هر شخص، مثال‌های شخصی و منحصر به فرد خودش را دارد، آن را تجربه کرده یا ممکن است در آینده تجربه کند.

ممکن است Sunk Cost ای در زندگی شما، به ذهن من خطور هم نکند و ممکن است Sunk Cost ای در زندگی من باشد که در تصور شما هم نگنجد.

 

حالا چرا خواستم به این مفهوم اشاره کنم و چند خطی درباره‌اش بنویسم؟

همانطور که کریستوفر اولیوولا (Christopher Olivola)  استادیار بازاریابی دانشگاه کارنگی ملون می‌گوید: (+)

“اگر اثر Sunk Cost، شما را مجبور به انجام کارهایی کند که باعث ناراحتی یا آزردگی شما یا بدتر شدن اوضاع یا حال و احوالتان شود، این اثر به یک اشتباه یا مغالطه تبدیل شده است.”

یعنی اینجاست که ما دیگر با یک Sunk Cost Fallacy یا مغالطه هزینه غیر قابل بازگشت مواجه هستیم.

(به آن concorde effect هم می‌گویند. (+) )

حالا اگر مراقب نباشیم مغالطه هزینه غیر قابل بازگشت که ما را دچار یک سوگیری شناختی بد هم کرده است، می‌تواند در عین حال که از شرایط موجودمان ناراضی هستیم یا حالمان با آن خوش نیست ما را در باتلاقی از فوبیای تصمیم‌گیری گرفتار کند، از حرکت رو به جلو باز دارد و برای همیشه متوقف کند و اجازه ندهد تا برای داشتن شرایط بهتر و دوست داشتنی‌تری تلاش کنیم.

به نظرم بسیار مهم، و برای من و شما ضروری است که مراقب باشیم در این باتلاق گیر نیفتیم.

اما چه کار می‌توانیم بکنیم؟

به نظرم بهترین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که خودمان را از وابستگی به مسیر و همچنین از احساس گناه و احساس تلخِ به هدر رفتن رها کنیم،

به فرصت‌های آینده فکر کنیم، و با استفاده از معجزه تفکر واگرا، بهترین تصمیم را بگیریم و روی بهترین اقدامات ممکن متمرکز شویم.

و هر بار که در دام مغالطه هزینه غیر قابل بازگشت و این استدلال نادرست گرفتار شدیم، این جمله را – از متمم (درس فوبیای تصمیم‌گیری) – به یاد بیاوریم: (+)

“به خاطر داشته باشیم که گاهی هزینه‌های تصمیم نگرفتن، بیشتر از هزینه‌های یک تصمیم اشتباه است.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *