شعر و ادب

ناتوانی و قدرت انسان

ناتوانی و قدرت انسان

نیزار

www.majidakhshabi.com: عکس

انسان چیزی نیست مگر «نی» ضعیفی در طبیعت، اما نئی اندیشنده.

لزومی‌ندارد که تمام دنیا برای هلاک وی مسلح گردند. کمی‌بخار آب، یک قطره آب کافی است که او را نابود نماید.

ولی اگر این عالم او را نابود کرد تازه انسان شریفتر از اوست.

زیرا با اندیشه ی خود، آگاه و عالم است بر مرگ خویش، در صورتیکه آن عالم شعور ندارد که چه موجودی را از بین برده است!

پس تمام شرافت و ریشه ی هستی انسان، وابسته به اندیشه و تفکر اوست.

از این روست که باید ما به اندیشه ی خود اهمیتی خاص داده و آنرا نیرومند کرده و به اوج بلند خودش برسانیم.

پس بکوشیم که نیک تفکر کنیم.

بلیز پاسکال

ترجمه: عباس ثابت

پی نوشتهای مترجم:

(۱): و این است دستور اخلاق: بیا و گوهر خود را در این صدف بشناس / که هیچ رنج نباشد بتر ز نادانی

(۲): شعرای ما هم انسان را به نی تشبیه کرده اند. مولوی فرمود:بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جداییها شکایت می‌کند

چون نی درونش به کلی خالی شود، آواز و نغمه‌های خوش از آن میتوان شنید، در حالی که آوازدهنده کس دیگری است و نی فقط ابزاری است که آن نغمه‌های شیوا از آن بیرون می‌آید، همانطور که انسان هم اگر دلش از هر آلایشی پاک و خالی شود، آوازهای خوش الهی از آن به گوش خواهد رسید.

(۳): بلیز پاسکال – ۱۶۲۳-۱۶۶۲ م – (Blaise Pascal) از دانشمندان به نام فرانسه بود. برخی از اختراعات و کشفیات علمی‌وی در کتاب‌های درسی نام برده شده است. پاسکال با اینکه بیشتر اوقاتش به کارهای علمی‌می‌گذشت، اما د رعین حال، اثر ارزنده ای به نام «اندیشه‌ها» از وی به جای مانده است که افکار فلسفی بلندپایه ای در آن دیده می‌شود. این کتاب به سبب مرگ پیش رس او ناتمام ماند که دوستانش آن را جع آوری کرده و به همان نام به طبع رساندند.

3 دیدگاه در “ناتوانی و قدرت انسان

  1. سلام شهرزاد عزیز
    یه زمانی من توی دوران نوجوانیم کنار رودخانه میرفتم و لابلای نیزارها و نیستان‌های کنار رودخانه چندتا نی میبریدم و میبردم خونه تا باهاشون قلم نی درست کنم و خطاطی کنم. حس خیلی خوبی داشت.
    ترانه‌های استاد ناظری هم که حرف نداره مخصوصا این یکی که در مورد نی هستش؛ گوشش بدین خیلی حال آدمو خوب میکنه، مخصوصا با این تعریفی که شما از نی کردین.
    http://s1.picofile.com/file/8227702018/Shahram_Nazeri_Atash_Dar_Neyestan.mp3.html

    یک شب آتش در نیستانی فتاد
    سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

    شعله تا سرگرم کار خویش شد
    هر نی ای شمع مزار خویش شد

    نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟
    مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

    گفت آتش بی سبب نفروختم
    دعوی بی معنی ات را سوختم
    ***
    زانکه می‌گفتی نیم با صد نمود
    همچنان در بند خود بودی که بود

    مرد را دردی اگر باشد خوش است
    درد بی دردی علاجش آتش است

    1. سلام علیرضای عزیز.
      پس کلاً روحیه ی هنرمندانه ای دارید. بهتون تبریک میگم.
      ممنون که این ترانه ی زیبای شهرام ناظری رو هم برام یادآوری کردین. یکی از ترانه‌هاش که من واقعا دوستش دارم همینه. مخصوصا عاشق همین تیکه شم. واقعا زیبا میخونه:
      نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
      مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
      گفت آتش بی سبب نفروختم
      دعوی بی معنی ات را سوختم.

      1. پس این بیت رو هم با عمق احساس دوباره گوش بدین:
        زانکه می‌گفتی نیم با صد نمود
        همچنان در بند خود بودی که بود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *