بهانه‌ای برای نوشتن

وقتی تجربه‌های درونی مان را، از زبان دیگری می‌شنویم

نمیدونم برای شما هم پیش اومده یا پیش میاد که جملات یا مطلبی رو از کسی بشنوید یا بخونید و بعد، بلافاصله و با حیرت به خودتون بگید: ” خدای من. این دقیقاً همون چیزیه که من هم تجربه اش کردم یا می‌کنم.” موضوع اینه که خیلی وقت‌ها، ما حس ای و حالتی رو در درون خودمون و… ادامه مطلب وقتی تجربه‌های درونی مان را، از زبان دیگری می‌شنویم

بهانه‌ای برای نوشتن

یاد آن روزها بخیر که در عبور از عرض خیابان، فقط به یک سمت نگاه می‌کردیم

توی یکی از خیابون‌ها، توی ترافیک، و پشت یک چراغ قرمز متوقف شده بودم و در حین نگاه کردن به بیرون، توی عالَمِ خودم بودم. در سمت راست خیابون دوطرفه ای که من قرار داشتم، همه ی ماشین‌ها متوقف شده بودند و منتظر روشن شدن چراغ سبز بودیم. و فقط از اون طرف خیابون، یعنی از… ادامه مطلب یاد آن روزها بخیر که در عبور از عرض خیابان، فقط به یک سمت نگاه می‌کردیم

بهانه‌ای برای نوشتن

چه سعادتی است وقتی که برف می‌بارد…

وقتی که برف می‌بارد… داشتم برای جعبه ی “شگفتی‌های طبیعت” – که در ستون سمت راست سایت می‌بینید – یه عکس جدید انتخاب می‌کردم. بخاطر حال و هوای فصلی که در اون قرار داریم، یعنی اواخر پاییز و همچنین با توجه به بارش‌های برف ای که در نقاط مختلفی از کشورمون داشتیم، تصمیم گرفتم از این عکس  زیبای… ادامه مطلب چه سعادتی است وقتی که برف می‌بارد…

بهانه‌ای برای نوشتن, شعر و ادب

ترانه سراهایی که پشت ترانه‌ها، به فراموشی سپرده می‌شوند (و اشاره ای به نادر ابراهیمی)

مدتی پیش، در یکی از درسهای متمم – مربوط به کارگاه پرورش تسلط کلامی – درس مفید و دوست داشتنی ای داشتیم با عنوان: “ تمرین نوشتن بدون خواندن امکان پذیر نیست” . این درس، برای کمک به تمرین نوشتن، به کتاب ابوالمشاغل نادر ابراهیمی  و بخش‌هایی از این کتاب پرداخته بود. اولین بار بود که… ادامه مطلب ترانه سراهایی که پشت ترانه‌ها، به فراموشی سپرده می‌شوند (و اشاره ای به نادر ابراهیمی)

بهانه‌ای برای نوشتن

گربه‌ها هم وفا دارند

مرا ببخشید که به فاصله ی کمی، باز هم پستی در مورد حیوانات، آن هم از نوع ناراحت کننده اش می‌گذارم. اما توی وب گردی‌هام، به مطلب عجیب و تاثیرگذاری برخورد کردم که اگرچه غمگین کننده است، اما دلم میخواست شما هم آن را ببینید و شاید بتواند کمی‌هم ما را به فکر فرو ببرد. این… ادامه مطلب گربه‌ها هم وفا دارند

بهانه‌ای برای نوشتن

چو عضوی به درد آورد روزگار (داستانی از یک مشاهده ی شخصی)

کارواش ای هست که من همیشه ماشینم رو برای شستشو به اونجا می‌برم و حس خوبی بهش دارم. مدیریت مسن و مهربون اونجا خیلی هوام رو داره و بعد از شسته شدن ماشین، همیشه چند کارگرِ اونجا رو بسیج میکنه که با دستمال‌ها و شیشه پاک کن و واکس‌هاشون، ماشین رو دوست داشتنی تر از قبل، بهم… ادامه مطلب چو عضوی به درد آورد روزگار (داستانی از یک مشاهده ی شخصی)

بهانه‌ای برای نوشتن

به من بگو چرا؟

به احترام کودکان یکی از دوست داشتنی ترین، دوست داشتنی ترین و باز دوست داشتنی ترینِ آهنگها، خواننده‌ها، شعرها، صداها، اجراها، ویدئوها، احساسها و … هر چیز خوب دیگری که فکرش را بکنید، همه و همه، برای من، در این چیزی گنجانده شده که اینجا برای شما میگذارم. با خودم فکر میکنم، یعنی از این بااحساس تر… ادامه مطلب به من بگو چرا؟

بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: گربه را پای حجله کشتن

بعد از تمثیل و مثل‌های استخوان لای زخم گذاشتن! و آش نخورده، دهان سوخته و درخت گردو که این است بلندیش، درخت خربزه الله اکبر، بیایید با مِثَل دیگری و داستانی که پشت آن است، آشنا شویم. [اگرچه زیاد حسم به این ضرب المثل خوب نیست، چون مخالف حقوق حیوانات، از جمله گربه‌های دوست داشتنی… ادامه مطلب تمثیل و مثل: گربه را پای حجله کشتن

بهانه‌ای برای نوشتن

نقاشی کلمات بر روی بوم یک موسیقی باشکوه

آهنگ زیبایی را می‌شناسم – که به احتمال زیاد، شما هم تا به حال شنیده اید – و بهترین صفتی که میتوانم به این آهنگ اطلاق کنم، کلمه ی «باشکوه» است. به طور حتم، این آهنگ، در نظر من، یکی از باشکوه ترین آهنگهایی است که به عمرم شنیده ام و هر وقت به آن گوش… ادامه مطلب نقاشی کلمات بر روی بوم یک موسیقی باشکوه

بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: درخت گردو که این است بلندیش، درخت خربزه الله اکبر

این مثل در مورد کسانی گفته می‌شود که از چیزی سر در نمی‌آورند و بی خودی و بی جهت، اظهار عقیده می‌کنند. روزی چند نفر خربزه ای می‌آورند و می‌روند توی باغی تا زیر سایه ی درختی خربزه شان را بخورند. وقتی وارد باغ می‌شوند، پای درخت گردو می‌نشینند و به خوردن خربزه مشغول می‌شوند.… ادامه مطلب تمثیل و مثل: درخت گردو که این است بلندیش، درخت خربزه الله اکبر