قصههای شهرزاد (۲): بهشتی که مال او نبود
بهشتی که مال او نبود اسمش تئودور بود. اما دوستان و خانواده، تئو صدایش میکردند. تئو در شهر کوچکی در شمال آفریقا زندگی میکرد. پدرش کارگر ساختمان بود. هر روز صبح خیلی زود وقتی فرزندانش هنوز در خواب ناز بودند، از خواب بر میخواست تا دوباره سر همان چهارراه همیشگی بایستد و نگاهش را به اینطرف و آنطرف بدوزد… ادامه مطلب قصههای شهرزاد (۲): بهشتی که مال او نبود