بهانه‌ای برای نوشتن

بلندیهای بادگیر (فصل اول – قسمت اول)

قول داده بودم که کتاب بلندیهای بادگیر (با بازنویسی Clare West از Oxford University Press) را به فارسی ترجمه کنم. مقدمه اش را در این پست با هم خواندیم و اکنون فصل اول آن را که ترجمه کردم، برای شما در این پست می‌نویسم. امیدوارم بتوانم در فواصل زمانی منظم بقیه ی فصول را هم… ادامه مطلب بلندیهای بادگیر (فصل اول – قسمت اول)

بهانه‌ای برای نوشتن

بزرگترین عشق زندگی من …

بزرگترین عشق زندگی من … دلتون میخواد بدونید بزرگترین عشق زندگی من کیه؟ همون که بیشتر وقتها، شریک لحظات خوشی و غم‌های منه اون که همیشه باهام حرف میزنه و همیشه به حرفام گوش میده اون که گاهی همه ی حرفاشو از حفظم اما دلم میخواد بازم برام حرف بزنه و من در سکوت فقط… ادامه مطلب بزرگترین عشق زندگی من …

بهانه‌ای برای نوشتن

هر روز یک شگفتی، یک آموزه (دعا)

هر روز یک شگفتی، یک آموزه (دعا) بیایید از تجدید نیرویی که دعا برای زندگی مان به ارمغان می‌آورد، استفاده مناسب ببریم. دعا انرژی است، انرژیِ عشق و قدرتِ دگرگونی در دعا، خداوند سوخت و انرژی لازم برای زندگی را به ما می‌بخشد و از ما می‌خواهد تا آن را زندگی کنیم. . از کتاب هدیه… ادامه مطلب هر روز یک شگفتی، یک آموزه (دعا)

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

در لحظه‌های زندگی …

در لحظه‌های زندگی … بیایید تا آنجا که می‌توانیم بخندیم، چون ما هرگز نمی‌دانیم کِی مجبور به گریه کردن می‌شویم. بیایید تا آنجا که می‌توانیم زندگی کنیم، چون ما هرگز نمی‌دانیم کِی با مرگ روبرو خواهیم شد. بیایید تا آنجا که می‌توانیم عشق بورزیم، چون ما هرگز نمی‌دانیم کِی جدایی را تجربه خواهیم کرد. بیایید… ادامه مطلب در لحظه‌های زندگی …

بهانه‌ای برای نوشتن

آه! اگر انسان می‌دانست…

آه! اگر انسان می‌دانست… مدتی است که داستانی تراژدی از سرنوشت پناه جویانی که هر روز از جنگ و خشونتی که در محل سکونت شان در جریان است، می‌گریزند تا در نقطه ی دیگری از این کره ی خاکی، آرامش و صلح را تجربه کنند، در حال روایت است. اما دیروز یک تصویر، دنیا را… ادامه مطلب آه! اگر انسان می‌دانست…

بهانه‌ای برای نوشتن

این کودکان (نوشته ای از عباس ثابت)

این کودکان (نوشته ای از عباس ثابت) اینجا کودکی است، پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده و اکنون در گوشه ای ایستاده است. کاه و خاشاک سر عریانش را پوشانده و صورت غمزده اش را خاک فرو ریخته ای به تیرگی آغشته نموده است. لباس درستی ندارد، تنها پیراهن ژنده ای… ادامه مطلب این کودکان (نوشته ای از عباس ثابت)

بهانه‌ای برای نوشتن

قصه ی یک مهربانی (یک تجربه شخصی)

قصه ی یک مهربانی (یک تجربه شخصی) نمی‌دانم شما هم از این دست تجربه‌ها داشته اید که در یک شرایط یا لحظه ی خاص – شاید از جنس دلتنگی، شاید از جنس اندوه، شاید از جنس ناراحتی، شاید از جنس اضطراب، شاید از جنس درماندگی یا هر چیز مشابه دیگری – حضور، یا یک لبخند،… ادامه مطلب قصه ی یک مهربانی (یک تجربه شخصی)

بهانه‌ای برای نوشتن

بیایید کمی‌مثل کودکان باشیم

بیایید برای یک روز هم که شده کمی‌مثل کودکان رفتار کنیم. دوستان عزیز. نمی‌دانم پست: ۴۰ راه آسان برای اینکه بتوانیم کمی‌به خودمان استراحت بدهیم ( قسمت اول) و (قسمت دوم) را قبلا خوانده اید، یا نه؟ در آنجا با راههایی برای کمی‌استراحت از لحاظ جسمی، ذهنی، احساسی و همچنین راههایی برای اندکی فراغت از… ادامه مطلب بیایید کمی‌مثل کودکان باشیم

بهانه‌ای برای نوشتن

چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها)

چند دقیقه با TED  (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها) این بار، سخنرانی: ?Connected, but alone Sherry Turkle  را برای این بخش، انتخاب کردم. مطالعات Sherry Turkle (که یک تحلیل گر مسائل فرهنگی است)، بیشتر در این زمینه است که تکنولوژی چگونه به روابط مدرن ما شکل بخشیده است: روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان… ادامه مطلب چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها)