بهانه‌ای برای نوشتن

آهنگی برای زاینده رود

پیش نوشت: نمیدونم چرا عکسهایی که در این پست گذاشته بودم نشون داده نمیشن. 🙁 ***** این آهنگ رو با تمام وجودم، میخوام به «زاینده رود» تقدیم کنم. اسم این آهنگ بسیار زیبا که از آهنگهای ترکی استانبولی است، هست: Gözlerin Doğuyor Gecelerime شاید، تعجب کنید که چرا این آهنگ یا این نوع آهنگ؟ و… ادامه مطلب آهنگی برای زاینده رود

بهانه‌ای برای نوشتن

اندر اوصاف اینستاگرام (۱)

یادمه در خلال اون مدتی که توی اینستاگرام فعالیت داشتم، همه اش توی این فکر بودم که این بار چه تصویری بذارم، یا چه متنی برای این تصویر بنویسم و … همین وسواس‌ها، باعث میشد تا تعداد پست‌های اینستاگرامم  به سختی بالا بره و زیاد بشه. اما این روزها، اکانت‌هایی رو در اینستاگرام می‌بینم که حتی… ادامه مطلب اندر اوصاف اینستاگرام (۱)

درباره یک كتاب

زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است

بعد از این روزهای دلگیر و غمبار اخیر، که البته هنوز هم ادامه داره و واقعا نمیشه بی تفاوت بود. چه نسبت به فداکاری عزیزان شجاع آتش نشان مون که جان شون رو دادند و با تمام وجود از جانشون مایه گذاشتند تا از دیگران محافظت کنند و چه حس همدردی با خانواده‌های عزیز و همکاران… ادامه مطلب زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

به احترام آتش نشان‌ها…

این بغض‌ها، این اشک‌ها، این فریادها، درد از دست دادن این فداکاران، غم سنگین خانواده‌های آسیب دیدگان، و …، براستی با کدامین واژه‌ها قابل بیان خواهند بود…؟ **** از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه… ادامه مطلب به احترام آتش نشان‌ها…

الهام بخش

فیلمی‌ زیبا و کوتاه از یونیسف برای کمی‌تامل

ویدئوی زیبایی از  Unicef دیدم که من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد. با پیام زیبای Fight Unfair. دوست داشتم شما هم ببینید. فیلم، آنقدر گویاست که فکر نمی‌کنم احتیاجی به توضیحات من داشته باشه. فقط، شاید دیدن این فیلم کوتاه، بهانه و تلنگری باشه تا بتونه برای لحظاتی، ما رو به  فکر فرو ببره و ببینیم… ادامه مطلب فیلمی‌ زیبا و کوتاه از یونیسف برای کمی‌تامل

ترجمهٔ داستان

داستان: دهکده ی نابینایان (قسمت چهارم)

قسمت آخر داستان دهکده نابینایان قسمت قبلی داستان دهکده ی نابینایان نونز، یکی از آن مردان را به شدت هُل داد و مرد نقش بر زمین شد و نونز پا به فرار گذاشت. او به سرعت از میان خیابانها می‌دوید. در حال دویدن پشت سرش را نگاه می‌کرد و می‌دید که مردان هم در پی او… ادامه مطلب داستان: دهکده ی نابینایان (قسمت چهارم)

الهام بخش, زنگ تفریح

روایت داستان زیبای سنجاقک (البته با صدای کودکی من)

یکی از کتابهایی که در دوران کودکی با تمام وجودم دوستش داشتم و الان هم دوستش دارم و هر وقت که به قسمت آخرش میرسم، واقعاً نمیتونم تحت تاثیر قرار نگیرم؛ داستان سنجاقک هست. (باید سر فرصت بگردم پیداش کنم و نام نویسنده اش رو همین جا بنویسم) این داستان رو وقتی کلاس اول دبستان… ادامه مطلب روایت داستان زیبای سنجاقک (البته با صدای کودکی من)

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

آیا مسیر نیت‌های خیر ما، همیشه به بهشت منتهی خواهد شد؟

در گذشته‌های نه چندان دور، همیشه فکر می‌کردم که واژه‌های “کمک کردن و لطف کردن و نیت خیر داشتن” به دیگران، همیشه کاملا معادل است با انجام عملی مفید و با اثری خیر  و مثبت. عملی اخلاقی و هنجار و خوشایند که باید بعد از انجام آن، به تمامی‌غرق در حس لذتبخش خوب بودن و… ادامه مطلب آیا مسیر نیت‌های خیر ما، همیشه به بهشت منتهی خواهد شد؟

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

لحظاتی هست که با تمام وجودمان احساس خوشبختی می‌کنیم

فکر می‌کنم همه ی ما کم و بیش، لحظاتی رو در زندگی مون تجربه کردیم که احساس می‌کنیم خوشبخت هستیم. اما گاهی هم احساس میکنیم که خوشبخت ترین آدم روی زمین هستیم. لحظاتی که بهانه‌های خوشبختیِ ما، برای هیچ کس از بیرون، یا اصلاً دیده نمیشه یا حتی حتی اگر هم دیده بشه، اون معنای… ادامه مطلب لحظاتی هست که با تمام وجودمان احساس خوشبختی می‌کنیم

الهام بخش, درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

درخششی از نور یک کتاب – باز هم، رزم آور نور

رزم آور نور با مهربانی و قاطعیت به زندگی می‌نگرد. او رازی در پیش دارد که روزی راه گشودن آن را خواهد یافت. گاه می‌اندیشد “این زندگی به جنون می‌ماند.” حق با اوست. او که تسلیم معجزه ی زندگی روزمره است، همواره نمی‌تواند عواقب کردار خویش را از پیش بداند. گاه عمل می‌کند، بی آن… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب – باز هم، رزم آور نور