ترجمهٔ داستان

داستان باغ اسرارآمیز (معرفی)

بعد از ترجمه ی رمان بازنویسی شده ی بلندیهای بادگیر، که احتمالاً دوستان عزیزم در یک روز جدید، با آن کم و بیش آشنا هستند و این رمان را از فصل اول تا پایان پیگیری کرده اند؛ قصد دارم اینبار داستان دیگری را ترجمه کنم، به نام: The Secret Garden Frances Hodgson Burnett (۱۹۱۱) من… ادامه مطلب داستان باغ اسرارآمیز (معرفی)

زنگ تفریح

اندر اوصاف تلگرام! (۲)

دوست خوب و صمیمی‌من، گاهی برای سفر میره به کشورهای مختلف خارجی. سِریِ قبل رفته بود هلند و جایی با چند تا از این مجسمه‌هایی که خیلی شبیه به هنرپیشه‌ها می‌سازن، عکس انداخته بود. توی یکی اون عکسها، جورج کلونی، یعنی مجسمه اش! (که “میگن” هنرپیشه ی خوشتیپ آمریکاییه!;) )، به شکلی واقعاً طبیعی، با… ادامه مطلب اندر اوصاف تلگرام! (۲)

الهام بخش, کتاب و زندگی

مصائب واقعی و خیالی – از شوپنهاور

مصائب واقعی و خیالی کتاب “در باب حکمت زندگی” رو بعد از صرف مدت زمانی بیشتر از زمان استانداردی که معمولاً برای خوندن و تموم کردن یک کتاب در نظر میگیرم، بالاخره تمومش کردم. این کتاب، از اون کتاب‌هاییست که متعجب و متاسفم که چرا تا حالا نخونده بودمش. و فکر میکنم از اون کتاب‌هاییست… ادامه مطلب مصائب واقعی و خیالی – از شوپنهاور

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

لطفا مراقب دیگران باشید!

یکی دو هفته ی پیش، خبر یه اتفاق ناگوار و عجیب از طرف آشنایان دور یکی از بستگانم رو شنیدم که من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد و تا چند روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود. (در پایان این پست براتون میگم چی بود) اونموقع تصمیم گرفتم یه پست بذارم با عنوان… ادامه مطلب لطفا مراقب دیگران باشید!

زنگ تفریح

به یاد کارتون پت پستچی!

در هفته ی گذشته، کن بری (Ken Barrie ) ، کسی که به جای پت پستچی در نسخه ی اصلی و انگلیسی همین کارتون حرف می‌زد – و بخاطر روایتگری اش در این کارتون، محبوبیت بسیاری در بین کودکان آن زمان یافته بود – در سن ۸۳ سالگی فوت کرد. این خبر را در یکی از… ادامه مطلب به یاد کارتون پت پستچی!

بهانه‌ای برای نوشتن

خواهشمندم در این محل، پارک نفرمایید!

نه. اشتباه نکنید. منظورم این نیست که در این محل پارک نفرمایید! که اینجا نه روبروی درِ پارکینگ است و نه شما هم در حال وب گردی، سوار بر ماشین. 🙂 راستش، دیروز به یک تجربه ی جالبی برخوردم. , دوست داشتم با شما – خیلی کوتاه – در موردش صحبت کنم. تجربه ای که… ادامه مطلب خواهشمندم در این محل، پارک نفرمایید!

درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

من او را دوست داشتم! – آنا گاوالدا

یکی دو روز پیش، از موضوعی، دلم گرفته بود و در همون حین، اتفاقی به متن کوتاهی برخوردم که باعث شد تا چند لحظه کاملاً سر جای خودم میخکوب بشم! از: من او را دوست داشتم! آنا گاوالدا – قبل از اینکه اون متن رو برای شما بنویسم، میخوام یه سوال ازتون بپرسم و شما… ادامه مطلب من او را دوست داشتم! – آنا گاوالدا

دانستنیها

قدرتمندترین زنان و مردان دنیای تکنولوژی

اگر دنیای تکنولوژی و تاثیر شگرفی که این دنیا بر زندگی امروز و فردای ما و فرداهای نسلهای پس از ما گذاشته و خواهد گذاشت، برای تان جذاب باشد؛ حتما شناختن کسانی که سهم عمده و تاثیر شگرفی در چرخش بی وقفه ی این سیاره ی شگفت انگیز! دارند نیز به همان اندازه برای تان… ادامه مطلب قدرتمندترین زنان و مردان دنیای تکنولوژی

زنگ تفریح

اندر اوصاف تلگرام (۱)

برایتان کمی  اندر اوصاف تلگرام و واتس اپ، بگویم: *پروفایل اکانت واتس اپ یکی از دختربچه‌های اقوام مون، که فقط ۱۲ سالشه! رو دلم واسش تنگ شده بود، باز کردم و خواستم عکسش رو بزرگتر ببینم (که البته سنش توی اون عکس با رژلب قرمز پررنگی که زده بود، در حد یه دختر مثلاً سالهای… ادامه مطلب اندر اوصاف تلگرام (۱)

ترجمهٔ داستان

بلندیهای بادگیر – فصل هجدهم: پایان هیتکلیف

فصل آخر: پایان هیتکلیف pic @www.wuthering-heights.co.uk سالهای ۱۸۰۱-۱۸۰۲ من وقتی دوباره به وثرینگ‌هایتز برگشتم، از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم و امیدوار بودم با بودنم در آنجا، بتوانم آسایش بیشتری برای کتی فراهم کنم. اما او دائماً بیقرار بود و از تنهایی شکایت می‌کرد. وقتی تازه رفته بودم، هنوز هیرتون را تحقیر و مسخره می‌کرد… ادامه مطلب بلندیهای بادگیر – فصل هجدهم: پایان هیتکلیف