بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته

تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته هرگاه کسی گناهی مرتکب نشده باشد و مردم او را گناهکار بدانند، این مثل را گویند و قصه ی آن چنین است: روزی شخصی به خانه ی یکی از آشنایان رفت. صاحب خانه آش داغی برای او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد… ادامه مطلب تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته

بهانه‌ای برای نوشتن

داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت!

داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت! پسرکی واکس زن با لباسهای پاره و مندرس در یک روز سرد زمستانی کنار یک فروشگاه بزرگ پوشاک نشسته بود و از سرما می لرزید. خانمی از فروشگاه بیرون آمد، وقتی چشمش به پسرک افتاد دوباره وارد فروشگاه شد و پس از چند دقیقه اینبار با چند لباس… ادامه مطلب داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت!

بهانه‌ای برای نوشتن

چند دقیقه با آهنگی زیبا …

چند دقیقه با آهنگی زیبا … یکی از آهنگهای زیبا و فوق العاده ای که هر چی بهش گوش بدم خسته ام نمیکنه، آهنگ Ring my bells هست. شاید شنیده باشید. بدون کلامش رو اینجا میذارم، اما امیدوارم آهنگ رو با صدای خواننده ی اصلی اش Enrique Iglesias از اینترنت دانلود کنید و گوش بدید.… ادامه مطلب چند دقیقه با آهنگی زیبا …

بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, شعر و ادب

سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

.The Unbearable Lightness of Being سبکی تحمل ناپذیر هستی این عنوانِ یکی از معروفترین و پرجاذبه‌ترین کتابهای میلان کوندرا است. اگر چه من خودم، کتاب «جاودانگی» او را که به گمانم آخرین کتاب او و پس از این کتاب نوشته شده، کمی‌– فقط کمی‌– بیشتر دوست دارم. می‌دانم… شاید  بگویید نام این کتاب در فارسی… ادامه مطلب سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

شعر و ادب

درباره ویلیام شکسپیر و First Folio

درباره ویلیام شکسپیر و First Folio نام ویلیام شکسپیر – شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی که بسیاری وی را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‌اند، کم و بیش، برای همه ی ما آشناست. آثار او همچون هملت، اتللو، لیر شاه، مکبث، رومئو و ژولیت، رویای شب نیمه‌ تابستان، تاجر ونیزی، ریچارد سوم و … به زبان‌های… ادامه مطلب درباره ویلیام شکسپیر و First Folio

الهام بخش

عشق یا شادی؟ زندگی و دوچرخه سواری!

مومنی از دکو برین روحانی پرسید” چه کنم تا خداوند از اعمال من راضی باشد؟” روحانی گفت:” تنها یک راه وجود دارد: زندگی با عشق” چند دقیقه بعد شخص دیگری از روحانی همین سوال را پرسید روحانی گفت:” تنها یک راه وجود دارد: زندگی با شادی” شخص اول تعجب کرد و گفت:” اما به من… ادامه مطلب عشق یا شادی؟ زندگی و دوچرخه سواری!

بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: استخوان لای زخم گذاشتن!

شاید شما هم مثل من، بارها و بارها، ضرب المثل‌ها و حکایات و تمثیل‌های زیبای فارسی را به بهانه‌های گوناگون و یا در موقعیت‌های مختلف، زیاد شنیده باشید. حکایت‌ها و تمثیل‌ها و مثل‌هایی که از ادبیات شفاهی و زبان محاوره ای مردم به ادب رسمی‌راه یافته اند و بیانگر نوعی شباهت زیرکانه و شیرین به… ادامه مطلب تمثیل و مثل: استخوان لای زخم گذاشتن!

درباره یک كتاب, شعر و ادب

درخششی از نور یک کتاب (بار دیگر شهری که دوست میداشتم)

درخششی از نور یک کتاب ( بار دیگر شهری که دوست میداشتم) من ایمان داشتم که تو به من باز خواهی گشت. ایمان، نیاز به آزمون را مطرود می‌داند. [su_divider top=”no” style=”dashed” divider_color=”#7b14a5″ link_color=”#c31ec4″ size=”2″] اینک انتظار، فرسایش زندگی است. باران فرو خواهد ریخت. باران، شب و روز فرو خواهد ریخت و تو هرگز به… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (بار دیگر شهری که دوست میداشتم)

بهانه‌ای برای نوشتن

کار درست کدام است؟

کار درست کدام است؟ ما بارها و بارها، هر روز و هر ساعت، مطالبی را می‌خوانیم، نکاتی را می‌شنویم و اشاره‌هایی را دریافت می‌کنیم که همگی می‌خواهند یک چیز را به ما بگویند. اینکه کار درست کدام است. کار درست این است و کار درست آن است، و ما هم از اینکه کار درست را… ادامه مطلب کار درست کدام است؟

ترجمهٔ داستان

بلندیهای بادگیر (فصل نهم – داستان ایزابل)

بلندیهای بادگیر (فصل نهم – داستان ایزابل) داستان ایزابل pic @www.wuthering-heights.co.uk دو ماه بود که هیچ خبری از هیتکلیف و ایزابل نداشتیم. در این مدت، کاترین به بیماری خطرناکی مبتلا شده بود: تب مغزی! دکتر کنت به ما گفت که مغز او حتی در حالت بهبود هم دیگر هیچگاه به حالت عادی باز نخواهد گشت.… ادامه مطلب بلندیهای بادگیر (فصل نهم – داستان ایزابل)