بهانه‌ای برای نوشتن, کتاب و زندگی

کتاب‌هایی هستند که خیلی‌ها دوستشان دارند، اما ما نمیتوانیم دوست داشته باشیم

توی درگیری سخت و عجیبی گیر افتاده بودیم. “من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم. کِریم آقامونم بود!” ببخشید… نمیدونم چی شد یکدفعه رفتم تو حال و هوای دیالوگ فیلم قیصر! خلاصه، درگیری عجیبی بود. چند تا از دوستام و یکی دو نفر از خانواده و اقوامم هم بودن.… ادامه مطلب کتاب‌هایی هستند که خیلی‌ها دوستشان دارند، اما ما نمیتوانیم دوست داشته باشیم

درباره یک كتاب, شعر و ادب

درخششی از نور یک کتاب (بار دیگر شهری که دوست میداشتم)

درخششی از نور یک کتاب ( بار دیگر شهری که دوست میداشتم) من ایمان داشتم که تو به من باز خواهی گشت. ایمان، نیاز به آزمون را مطرود می‌داند. [su_divider top=”no” style=”dashed” divider_color=”#7b14a5″ link_color=”#c31ec4″ size=”2″] اینک انتظار، فرسایش زندگی است. باران فرو خواهد ریخت. باران، شب و روز فرو خواهد ریخت و تو هرگز به… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (بار دیگر شهری که دوست میداشتم)

درباره یک كتاب, زنگ تفریح, قصه های شهرزاد

صدایی از دوران کودکی من | روایت کتاب جنگل طلسم شده

برای آخرین زنگ تفریح سال، میخوام صدایی از دوران کودکی خودم رو اینجا بذارم. یعنی مربوط میشه به اول دبستان. وقتی که تازه سواد خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم و از اینکه دیگه خودم میتونم کتاب داستان‌هام رو – که تا قبل از اون، مادر عزیزم همیشه برام میخوند – بخونم، هیجان زده بودم… ادامه مطلب صدایی از دوران کودکی من | روایت کتاب جنگل طلسم شده

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور)-۴

درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور)-۴ . گاه رزم آور نور، ناخواسته گامی‌به خطا بر می‌دارد و در مغاک سقوط می‌کند. اشباح می‌ترسانندش، تنهایی شکنجه اش می‌دهد. او در جست و جوی نبرد نیک بوده، هرگز گمان نمی‌کرده که بر او چنین رخ دهد. اما رخ می‌دهد. در محاصره ی تاریکی با استادش… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور)-۴

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (ساحره ی پورتوبلو)

درخششی از نور یک کتاب (ساحره ی پورتوبلو) . … همه ی ما عادت کرده ایم کارها را «آن طور که باید» انجام دهیم. کسی دوست ندارد قدم‌های غلط بردارد، به خصوص وقتی از این غلط آگاه باشد. … یک بار که به محل دروازه‌های ادراک پی ببریم، باز کردن و بستن این درها بسیار… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (ساحره ی پورتوبلو)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی) .  «ناتانائیل»، آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی. هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.  همان دم که مخلوقی نظر مارابه خویشتن منحصر کند ما را از خدا بر می‌گرداند.  دریغا که نمی‌دانیم هم چنان که در… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (کیمیاگر)

درخششی از نور یک کتاب (کیمیاگر) . آن روز، پس از آن که اتراق کردند، جوان پرسید: “چرا باید به ندای قلب مان گوش بسپریم؟” -“چون هر جا که قلبت باشد، گنجت هم همان جا خواهد بود.” جوان گفت: “قلب من برآشفته است. رویا می‌بیند، هیجان زده است و شیدای یکی از دختران صحرا. از… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (کیمیاگر)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (زهیر)

درخششی از نور یک کتاب (زهیر) اوایل بهار بود، اما هوا هنوز خیلی سرد بود. با این وجود به هوای تازه احتیاج داشتم. این همه داستان سرایی برای چه؟ زندگی من و اِستِر به آن شکل نبود که در صحبتم گفتم: مثل دو ریلِ مستقیم و همسو نبودیم که همیشه کنار هم باشند و رفتارشان… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (زهیر)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مکتوب)

درخششی از نور یک کتاب (مکتوب) یکی از موثرترین تمرین‌ها برای رشد درونی، توجه کردن به کارهایی است که ما آن‌ها را به طور خودکار انجام می‌دهیم؛ مانند نفس کشیدن، پلک زدن و نگاه کردن به اطراف. وقتی چنین می‌کنیم، به مغز خود اجازه می‌دهیم که با آزادی بیشتر و بدون دخالت خواهش‌هایمان عمل کند.… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مکتوب)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (بریدا)

درخششی از نور یک کتاب (بریدا) [ ویکا به بریدا گفت: ] – «هرگز از شک دست نکش. وقتی شکی به جا نماند، معنایش آن است که از حرکت بازمانده ای. بعد خداوند می‌آید و همه چیز را منفصل می‌کند. چون او همواره سبب می‌شود راهی را بپیمایند که نیازمند پیمودنش اند. روش او برای… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (بریدا)