دانستنیها

چقدر جناب واتسون باهوش را میشناسید؟

چقدر جناب واتسون باهوش را میشناسید؟ اگر تصور کردید منظورم توماس جی. واتسون – اولین مدیرعامل شرکت IBM است، باید بگویم خیر. اگرچه او هم به اندازه ی کافی باهوش و هوشمند بود تا بتواند در طول ۱۰ سال  تجارت، کار جدول‌بندی (tabulating) و خدمات دیگر شرکت را قطع کند و فعالیت شرکت را به… ادامه مطلب چقدر جناب واتسون باهوش را میشناسید؟

شعر و ادب

دنیا صحنه نمایشی بیش نیست (شعری از شکسپیر)

دنیا صحنه نمایشی بیش نیست (شعری از شکسپیر) تمام دنیا صحنه ی نمایشی است که مردان و زنان، بازیگران آنند. این بازیگران، زمان ورود و خروج خود را دارند. و هر بازیگری نقش‌های بسیاری را بازی می‌کند. نقش هر مرد بازیگر، هفت دوره ی سنی دارد. در ابتدا، نوزادی است که در آغوش پرستار خود… ادامه مطلب دنیا صحنه نمایشی بیش نیست (شعری از شکسپیر)

شعر و ادب

ناتوانی و قدرت انسان

ناتوانی و قدرت انسان www.majidakhshabi.com: عکس انسان چیزی نیست مگر «نی» ضعیفی در طبیعت، اما نئی اندیشنده. لزومی‌ندارد که تمام دنیا برای هلاک وی مسلح گردند. کمی‌بخار آب، یک قطره آب کافی است که او را نابود نماید. ولی اگر این عالم او را نابود کرد تازه انسان شریفتر از اوست. زیرا با اندیشه ی… ادامه مطلب ناتوانی و قدرت انسان

ترجمهٔ داستان

بلندیهای بادگیر (فصل ششم – قسمت اول)

بلندیهای بادگیر (فصل ششم – قسمت اول) هیندلی در حالی که به طرز وحشتناکی با صدای بلند لعنت می‌فرستاد، وارد آشپزخانه شد. همیشه از اینکه هیندلی به پسر کوچکش، چه تصادفی یا چه از روی منظور، صدمه برساند میترسیدم. مخصوصا هروقت که مست بود سعی میکردم هیرتون رو از دسترسش دور نگه دارم. داشتم سعی… ادامه مطلب بلندیهای بادگیر (فصل ششم – قسمت اول)

الهام بخش

قهرمانی در درون تو نهفته…

قهرمانی در درون تو نهفته… . یه قهرمان وجود داره اگه خوب درون قلبت رو نگاه کنی اونوقت دیگه لازم نیست از چیزی که هستی نگران باشی. تو به جواب میرسی اگر به عمق وجودت دست پیدا کنی و آنوقت، غم و اندوهی که خودت ازش خبر داری محو خواهد شد… بعد یه قهرمان پدیدار… ادامه مطلب قهرمانی در درون تو نهفته…

قصه های شهرزاد

قصه‌های شهرزاد (۱۲): چقدر روز دیگری بود

تصمیم گرفتم آن روز را جور دیگری آغاز کنم و صبح، مثل همیشه برای رسیدن به محل کار، سوار ماشین شخصی نشوم. بخشی از مسیر را با تاکسی و بخش دیگری را – حدود بیست دقیقه – پیاده، راهی شدم. با شنیدن صدای رادیو و برنامه ی صبحگاهی که راننده ی تاکسی، صدای آن را… ادامه مطلب قصه‌های شهرزاد (۱۲): چقدر روز دیگری بود

بهانه‌ای برای نوشتن

داستان‌های واقعی الهام بخش (آنتوان دو سنت‌اگزوپری)

داستان‌های واقعی الهام بخش (آنتوان دو سنت‌اگزوپری) ” اگر کودکی به سمت شما آمد، و اگر خندید، و اگر حلقه‌های مویی طلایی رنگ داشت، و اگر حاضر نبود به سوالات شما پاسخ دهد، یقینا حدس خواهید زد که او کیست. بنابر این تقاضامندم مهربان باشید! مرا اندوهگین و سوگوار بر جای مگذارید. سریعا نامه ای… ادامه مطلب داستان‌های واقعی الهام بخش (آنتوان دو سنت‌اگزوپری)

توسعه مهارتهای فردی

شما هم جملات انگیزشی را دوست دارید؟

شما هم جملات انگیزشی را دوست دارید؟ این سوال، شکل تغییر یافته ای است از سوالی که محمدرضا شعبانعلی در کانال موقت سی روزه ای که در تلگرام به نام justfor30days@ ایجاد کرده بود تا به بحث مدل ذهنی و امکان پذیر بودن تغییر دادن آن – البته با صرف تلاش و انرژی و زمان –… ادامه مطلب شما هم جملات انگیزشی را دوست دارید؟

الهام بخش

فردا را چه باک

  زندگی ابداً اسرارآمیز نیست. بر هر برگ درخت، بر هر ریگ ساحل، زندگی را می‌خوانیم. این زندگی است که در پرتو آفتاب می‌رقصد. هر آنچه می‌بینی، خود زندگی است با تمام زیبایی، آن کس که عزت نفس دارد، می‌گوید: فردا را چه باک! چرا که امروز را به تمامی‌زیسته ام. اوشو +۷

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی) .  «ناتانائیل»، آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی. هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.  همان دم که مخلوقی نظر مارابه خویشتن منحصر کند ما را از خدا بر می‌گرداند.  دریغا که نمی‌دانیم هم چنان که در… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)