بلندیهای بادگیر (فصل دوم– قسمت اول)
بلندیهای بادگیر (فصل دوم– قسمت اول) همانطور که از پلهها بالا میرفتیم، پیشخدمت آرام، بغل گوشم گفت “آروم آقا” .. “ارباب اگر بفهمد شما در کدام اتاق خوابیده اید، عصبانی میشود. او به دلایلی دلش نمیخواهد هیچ کس در این اتاق بخوابد، من هم هیچوقت نتوانستم بفهمم چرا! میدانید .. آدمهای عجیب و غریبی اینجا… ادامه مطلب بلندیهای بادگیر (فصل دوم– قسمت اول)