درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (بریدا)

درخششی از نور یک کتاب (بریدا) [ ویکا به بریدا گفت: ] – «هرگز از شک دست نکش. وقتی شکی به جا نماند، معنایش آن است که از حرکت بازمانده ای. بعد خداوند می‌آید و همه چیز را منفصل می‌کند. چون او همواره سبب می‌شود راهی را بپیمایند که نیازمند پیمودنش اند. روش او برای… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (بریدا)

شعر و ادب

به باغ همسفران (سهراب سپهری)

به باغ همسفران (سهراب سپهری)   صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.   در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی… ادامه مطلب به باغ همسفران (سهراب سپهری)

الهام بخش

دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو)

دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو) در خیابان‌های سان پائولو قدم می‌زدم که دوستی به نام ادینیو، بروشور کوچکی به من داد که نامش «تقدس فوری» بود. بروشور چهار رنگ بود و روی کاغذ عالی چاپش کره بودند. در آن به کلیسا یا فرهنگ یا فرقه خاصی اشاره نکرده بودند، فقط یک دعا بر… ادامه مطلب دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو)

بهانه‌ای برای نوشتن

بیایید کمی‌مثل کودکان باشیم

بیایید برای یک روز هم که شده کمی‌مثل کودکان رفتار کنیم. دوستان عزیز. نمی‌دانم پست: ۴۰ راه آسان برای اینکه بتوانیم کمی‌به خودمان استراحت بدهیم ( قسمت اول) و (قسمت دوم) را قبلا خوانده اید، یا نه؟ در آنجا با راههایی برای کمی‌استراحت از لحاظ جسمی، ذهنی، احساسی و همچنین راههایی برای اندکی فراغت از… ادامه مطلب بیایید کمی‌مثل کودکان باشیم

بهانه‌ای برای نوشتن

چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها)

چند دقیقه با TED  (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها) این بار، سخنرانی: ?Connected, but alone Sherry Turkle  را برای این بخش، انتخاب کردم. مطالعات Sherry Turkle (که یک تحلیل گر مسائل فرهنگی است)، بیشتر در این زمینه است که تکنولوژی چگونه به روابط مدرن ما شکل بخشیده است: روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان… ادامه مطلب چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها)

قصه های شهرزاد

قصه‌های شهرزاد (۷): خش خش یک جارو

قصه‌های شهرزاد (۷): خش خش یک جارو نیمه شب بود. نور نقره ای رنگ مهتاب، چون کورسوی امید در دل نومیدان، ظلمت شب را اندکی روشن کرده بود. سکوت سنگینی که تمام کوچه را فرا گرفته بود و پنجره‌هایی که هیچ فروغ نوری از آنها به چشم نمی‌خورد، خبر از این می‌داد که تمام اهالی… ادامه مطلب قصه‌های شهرزاد (۷): خش خش یک جارو

بهانه‌ای برای نوشتن

داستانی زیبا با طعم بستنی و شاید اندکی تأمل!

داستانی زیبا با طعم بستنی و شاید اندکی تأمل! پسر بچه ی ۱۰ ساله ای وارد کافی شاپ یک هتل شد و پشت یکی از میزهای آن نشست و پیشخدمت زنی، یک پارچ آب بر روی میز او قرار داد. همه می‌دانستند که بستنی مغز گردویی آن کافی شاپ خیلی خوشمزه است. پسر بچه پرسید: “قیمت… ادامه مطلب داستانی زیبا با طعم بستنی و شاید اندکی تأمل!

الهام بخش, شعر و ادب

صبر

صبر آدمی‌با صبر و شکیبایی به همه چیز می‌رسد. این سخن ناگفته ای نیست زیرا کلام خداوند که «مردمان صبور را اجری تمام و مزدی بزرگ مقرر فرموده» بر این گفته برهانی روشن است. در این گنبد گردنده که روشنایی خورشید هر دم به خانه و مسکن ما آدمیان می‌تابد، روح شکیبایی را در همه… ادامه مطلب صبر

الهام بخش, شعر و ادب

داستانی برای دوستی و عشق

داستانی برای دوستی و عشق کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می‌رفت.. دم‌جنبانکی که همان اطراف پرواز می‌کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست.داستانی برای دوستی و عشق کرگدن گفت: همه کرگدن‌ها تنها هستند. دم‌جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟ دم‌جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی… ادامه مطلب داستانی برای دوستی و عشق