الهام بخش

هر روز یک شگفتی یک آموزه (انرژی‌های ما)

هر روز یک شگفتی یک آموزه (انرژی‌های ما) انرژی‌های با ارزشت را به راحتی به هدر نده! انرژی‌های لازم ما برای هوشیاری و آگاهی؛ داره به طور مرتب به هدر می‌ره … از صبح تا شب … ما با درگیر کردن بیش از حدِ خودمان برای : حفظ روابط مان در زندگی با یکدیگر، تلاش برای… ادامه مطلب هر روز یک شگفتی یک آموزه (انرژی‌های ما)

شعر و ادب

دنگ … دنگ …

دنگ … دنگ … ساعت گیج زمان در شب عمر، می‌زند پی در پی زنگ زهر این فکر که این دم گذراست، می‌شود نقش به دیوار رگ هستی من. لحظه ام پر شده از لذت یا به زنگار غمی‌آلوده است. لیک چون باید این دم گذرد، پس اگر می‌گریم، گریه ام بی ثمر است. و… ادامه مطلب دنگ … دنگ …

الهام بخش

شهامت عشق

شهامت عشق مردمی‌که می‌ترسند، افرادی هستند که مستعد عشقی عظیم اند. ترس جنبه منفی عشق است و اگر عشق شکوفا نشود، تبدیل به ترس می‌گردد. اگر عشق بارور شود، ترس زایل می‌گردد. به همین دلیل است که درست در لحظه عشق، ترس وجود ندارد. اگر تو عاشق کسی شوی، ناگهان ترس نابود می‌شود. عشاق تنها… ادامه مطلب شهامت عشق

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (الف)

درخششی از نور یک کتاب (الف) “رئیس کسی برایش آزمونی تعیین می‌کند: اگر تمام شب را در قله کوه سر کند، جایزه بزرگی میگیرد. اگر نتواند باید مجانی کار کند. بقیه داستان از این قرار است: علی وقتی مغازه را ترک کرد، حس کرد باد بسیار سردی می‌وزد و تصمیم گرفت از بهترین دوستش آیدی… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (الف)

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

خانه ی دل را باید گرم کرد تا بهار

خانه ی دل را باید گرم کرد تا بهار امروز، روز اول فصل زمستان است! با شروع فصل سرما، خانه را باید گرم کرد. گرم تر از فصل پیش … گاهی، خانه ی دل، نیز فصل سردی را آغاز می‌کند. سردتر از فصل پیش …  دل را نباید به حال خود، رها کرد. نباید نشست… نباید گذاشت تا دل،… ادامه مطلب خانه ی دل را باید گرم کرد تا بهار

بهانه‌ای برای نوشتن

برای دلیلی، برای فصلی یا برای یک عمر؟

برای دلیلی، برای فصلی یا برای یک عمر؟ باز هم فصلی جای خودش رو به فصل جدید دیگری میده.  پاییز طلایی هم کم کم گامهای خسته ی پایانی خودش رو بر می‌داره و مادر زمین خودش رو برای خوشامدگویی به زمستان سپید، آماده میکنه. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که زندگی… ادامه مطلب برای دلیلی، برای فصلی یا برای یک عمر؟

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (کویر)

درخششی از نور یک کتاب (کویر) شگفتا! وقتی که بود نمی‌دیدم، وقتی می‌خواند نمی‌شنیدم. وقتی دیدم که نبود. وقتی شنیدم که نخواند …! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال، در برابرت می‌جوشد و می‌خواند و می‌نالد، تشنه آتش باشی و نه آب، و چشمه که خشکید، چشمه که از آن… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (کویر)

شعر و ادب

جامه ی زندگی

جامه ی زندگی به آینده دل مبند، هرچند نویدبخش باشد. بگذار تا گذشته ی معدوم، نعش خود را به خاک بسپارد. کار کن، کار، در زمان حال که موجود است. با دل امیدوار و توکل به کردگار! زندگی مردان بزرگ به ما می‌آموزد که می‌توانیم زندگی خود را تعالی بخشیم. و چون عزیمت کردیم در… ادامه مطلب جامه ی زندگی

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (داستان‌های بی ملاک)

درخششی از نور یک کتاب (داستان‌های بی ملاک) این داستان : عکاس بامعرفت آن که از در عکاسخانه وارد شد، و با لحنی عوامانه و گرم سلام کرد، مردی سی و چند ساله بود که کلاه مخملی اش را تا بالای گوشش پایین کشیده بود. صورتش برق می‌زد و بوی بساط سلمانی‌ها را می‌داد. یخه… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (داستان‌های بی ملاک)

بهانه‌ای برای نوشتن

رؤیاهای بزرگ!

رؤیاهای بزرگ!  فقط رؤیاهای بزرگ قدرت دارند که روح انسان را به حرکت در بیاورند. (مارکس اورلیوس ) برای این که رؤیاهایت به واقعیت برسد، باید رؤیایی داشته باشی! ( برایان تریسی) به عقیده برایان تریسی، نقطه شروع موفقیت؛ نقطه شروع از آینده است! او برای تمرین شروع از آینده به ما توصیه می‌کند: زمان را… ادامه مطلب رؤیاهای بزرگ!