بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, دوست داشتنیها

دوستِ خوبی بود فِرمین، موش کتاب‌خوان

چند وقت پیش، همان‌طور که در کانال هم نوشته بودم، وقتی دنبال یکی از کتاب‌های  مورد‌نظرم در کتاب‌فروشی می‌گشتم، چشمم به کتاب کوچکِ جویده‌شده‌ای افتاد؛ فرمین، موش کتاب‌ خوان که از خلاقیتی که –  در تناسب با عنوان و مضمون کتاب –  در جلد آن به کار رفته بود، بسیار لذت بردم، و در یک لحظه مِهر… ادامه مطلب دوستِ خوبی بود فِرمین، موش کتاب‌خوان

درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

من او را دوست داشتم! – آنا گاوالدا

یکی دو روز پیش، از موضوعی، دلم گرفته بود و در همون حین، اتفاقی به متن کوتاهی برخوردم که باعث شد تا چند لحظه کاملاً سر جای خودم میخکوب بشم! از: من او را دوست داشتم! آنا گاوالدا – قبل از اینکه اون متن رو برای شما بنویسم، میخوام یه سوال ازتون بپرسم و شما… ادامه مطلب من او را دوست داشتم! – آنا گاوالدا

بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, شعر و ادب

سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

.The Unbearable Lightness of Being سبکی تحمل ناپذیر هستی این عنوانِ یکی از معروفترین و پرجاذبه‌ترین کتابهای میلان کوندرا است. اگر چه من خودم، کتاب «جاودانگی» او را که به گمانم آخرین کتاب او و پس از این کتاب نوشته شده، کمی‌– فقط کمی‌– بیشتر دوست دارم. می‌دانم… شاید  بگویید نام این کتاب در فارسی… ادامه مطلب سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

درباره یک كتاب

تن تن، دوست دوست داشتنی دوران کودکی

تن تن، دوست دوست داشتنی دوران کودکی ماجراهای تن تن و میلو، برای خیلی از ما دوست داشتنی و خاطره انگیز هست. ماجراهای تن تن در آن روزها؛ با داستانهای خرچنگ پنجه طلایی، تن تن در تبت، تن تن در کنگو، سیگارهای فرعون، عصای اسرارآمیز، کوسه‌های دریای سرخ، تن تن و پیکاورها، جواهرات کاستافیوره،  و… ادامه مطلب تن تن، دوست دوست داشتنی دوران کودکی

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)

درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی) .  «ناتانائیل»، آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی. هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.  همان دم که مخلوقی نظر مارابه خویشتن منحصر کند ما را از خدا بر می‌گرداند.  دریغا که نمی‌دانیم هم چنان که در… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مائده‌های زمینی)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (زهیر)

درخششی از نور یک کتاب (زهیر) اوایل بهار بود، اما هوا هنوز خیلی سرد بود. با این وجود به هوای تازه احتیاج داشتم. این همه داستان سرایی برای چه؟ زندگی من و اِستِر به آن شکل نبود که در صحبتم گفتم: مثل دو ریلِ مستقیم و همسو نبودیم که همیشه کنار هم باشند و رفتارشان… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (زهیر)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (بریدا)

درخششی از نور یک کتاب (بریدا) [ ویکا به بریدا گفت: ] – «هرگز از شک دست نکش. وقتی شکی به جا نماند، معنایش آن است که از حرکت بازمانده ای. بعد خداوند می‌آید و همه چیز را منفصل می‌کند. چون او همواره سبب می‌شود راهی را بپیمایند که نیازمند پیمودنش اند. روش او برای… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (بریدا)

الهام بخش, درباره یک كتاب

راهنمای کوهنوردی! (از پائولو کوئیلو)

کوهی را که می‌خواهی از آن بالا بروی انتخاب کن. تحت تاثیر حرف‌های دیگران قرار نگیر که می‌گویند: «فلان کوه قشنگ تر است»، یا«بَهمان کوه راحت تر است». قرار است برای رسیدن به مقصدت، نیرو و شور و شوق زیادی صرف کنی، پس مسئول انتخاب خودتی و باید از کارت مطمئن باشی. زمان نزدیک شدن… ادامه مطلب راهنمای کوهنوردی! (از پائولو کوئیلو)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مراسم چای)

مراسم چای در ژاپن، در یک مراسم چای شرکت کردم. برای مراسم به اتاق کوچکی می‌روید و به شما چای می‌دهند. در واقع تمامش همین است. فقط همه چیز با چنان مراسم و آیینی انجام می‌شود که یک فعالیت عادی روزمره، به لحظه ی یگانگی با کیهان مبدل می‌شود. استاد چای، اُکاکورا کاکاسو، ماجرا را… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مراسم چای)

الهام بخش, درباره یک كتاب

نامه ای به قلبم

قلب من … من هرگز تو را سرزنش و محکوم نخواهم کرد. هرگز از آنچه می‌گویی احساس شرم نخواهم کرد. می‌دانم که خداوند تو را در پناه پرتو عشق و جلال خویش می‌گیرد. قلب من… من به تو ایمان دارم. من طرفدار تو هستم و همواره برایت دعا می‌کنم. دعا می‌کنم که به کمک و… ادامه مطلب نامه ای به قلبم