بهانه‌ای برای نوشتن

Too much – عبارتی که برای من الهام‌بخش شد

فکر کنم شما هم با من موافق باشین که بعضی کلمه‌ها یا عبارات یا اصطلاحات – حتی ممکنه واقعا کلماتی ساده و پیش‌پا افتاده باشن – وقتی در شرایط خاصی باهاشون آشنا میشیم یا به اتفاقی سر راهمون قرار می‌گیرن، میتونن تاثیر عمیقی روی ما بذارن و حتی ما رو متوجه مسائلی بکنن که قبلا به اونها بی‌توجه بودیم یا حداقل از این زاویه‌ی تاثیرگذار بهشون نگاه نکرده بودیم.

این کلمات میتونن به شکل عجیبی برامون الهام بخش باشن و حتی این قدرت رو داشته باشن که از جهاتی مدل ذهنی‌مون رو هم اصلاح کنند.

البته به نظرم اگه از لحاظ ذهنی برای گرفتن این Takeaway آمادگی داشته باشیم که تاثیرش صدها برابر میشه.

شاید تعجب کنید که یکی از اونها برای من، عبارت ساده‌ی Too much هست.

بذارید براتون تعریف کنم که چطور شد که این کلمه برای من به یک کلمه خاص و الهام‌بخش تبدیل شد.

توی دوره‌ای که سال گذشته میرفتم کلاس خصوصی، برای اینکه بتونم زبان انگلیسیم رو با یک دیسیپلین و تایمینگ مشخصی تقویت کنم، دلارام (استاد زبانم) داشت نکته‌ای رو در مورد توصیف یک مکان با صفت‌های مثبت می‌گفت.

حالا یادم نیست که موضوع دقیقا سر چی بود، اما یادمه که من برای مثلا توصیف یک مکان، به جای یک صفت، دو تا صفت رو پشت سر هم به کار بردم.

مثلا به جای اینکه بگم:

That scenery was spectacular

گفتم:

That scenery was spectacular and fascinating

دلارام حرف ساده و جالبی بهم زد. گفت:

“نه. این Too much میشه! بعضی جاها مثل اینجا، همون یه دونه بسه.”

مکالمه‌مون ادامه پیدا کرد، اما دیگه هیچکدوم از نکته‌هاش به اندازه این جمله، یعنی همین که گفت: “نه، این Too much میشه!” به نظرم درخشان نبود.

این نکته برای من واقعا مثل یک تلنگر بود و برای همیشه توی ذهنم حک شد.

نه صرفا برای به کاربردن در یک جمله و برای توصیف یک مکان، شخص یا هر چیز دیگری.

برای اینکه در خیلی از جنبه‌های زندگی، هر وقت احساس کردم که دارم بیش از حد برای چیزی وقت میذارم، بیش از حد برای چیزی یا کسی یا موضوعی از وقت یا توجه یا احساسم خرج می‌کنم، بیش از حد دارم یه کار خاصی رو انجام میدم، یا هر مورد مشابه دیگری این نکته درخشان – Too much – رو به خودم یادآوری کنم و به اصطلاح، توی اون لحظه مچ خودم رو بگیرم.

شاید شما هم اگه خوب توی گنجینه‌ی تجربه‌های گذشته‌تون بگردید، بتونید ردپای Too much رو در جاهایی از زندگیتون پیدا کنید که گاهی هم بخاطرش بهایی به ارزش منابع گرانبهای محدودی که در اختیار دارید مثل عمر، زمان، توجه و احساساتتون پرداختید.

4 دیدگاه در “Too much – عبارتی که برای من الهام‌بخش شد

  1. سلام.خیلی ممنونم که وقت گذاشتی و پاسخ دادی.از این بابت خیلی خوشحالم.
    بخش دوم پاسخ(استثناها) پاسخی بود که انتظارش رو داشتم و نظر من هم دقیقاً همینه.
    به دستور شما در روزنوشته‌ها،متن رو بازخوانی کردم و نظرم را نوشتم.هدفم یک گفتگو و به پاسخ رسیدن حول همان موضوع علاقه به روزنوشته‌ها و ارجاع دادن بود.من هم فکر می‌کنم برای توسعه فردی وقتی به یک مجموعه بزرگ علاقه‌مند می‌شویم،خیلی کار عجیبی نیست که مصرانه مطالب را دنبال کنیم و دیگران را تشویق به دنبال کردن کنیم.
    به نظرم شما هم با نوشتن استثناها با من هم‌نظرید.البته و صد البته تأمل رو نباید فراموش کنیم تا مرز بین استفاده مفید و مضر قابل تشخیص باشه.
    ممنون که دیدگاه من رو خوندید و پاسخ دادید.

    1. استثنا لزوما اون چیزی نیست که شما علاقمند باشید به کمکش نتیجه موردعلاقه ی خودتون رو ازش بگیرید.
      هر چیز خوب یا مفیدی وقتی از حد بگذره میتونه آزاردهنده بشه، آسیب زننده بشه، بی اثر بشه یا کم اثر بشه.
      این رو یادتون باشه.

  2. نوشتۀ زیبایی بود و البته تلنگری برای چند ذهنیت من.
    سوالی برای من پیش اومد.اینکه در گذشته دنبال too much‌ها باشیم خیلی کار سختی نیست،هر جایی که پاسخ مطلوب نگرفتیم یا شکست خوردیم.
    too muchهای زمان حال را چه کنیم؟موضوع و خطی که با علاقه و اشتیاق دنبالش می‌کنیم،تاثیر مثبتش را می‌بینیم،دیگران هم متوجه تغییرات می‌شوند،مطمئنیم که این با قبلی‌ها متفاوت است یا که اصلا این‌طور خیال می‌کنیم،دیگرانی هم هستند که سعی در ممانعت دارند و از نظر ما یا ناآگاه‌اند یا دشمن.
    چطور باید تشخیص دهیم که در اعتدالیم یا زیاده‌روی؟
    فرض کنیم شما از منبعی بزرگ(بدون درگیر کردن خودتان) درآمدی مشخص و کافی دارید.از جایی تشخیص می‌دهید باقی عمر با ارزش‌تر از آن است که تکرار شود.تصمیم می‌گیرید با طبیعت‌گَشتی و مردم‌گردی و مطالعات بیشتر معرفت افزون کنید.
    سبک زندگی را تغییر داده و عاشقانه پیگیرِ سبک و سیاق نو می‌شوید.عمر برای شما به دو بخش تقسیم می‌شود،قبل و بعد از این تصمیم.دیگرانی هم هستند که از این تغییر و از این تصمیم ناراضی‌اند.هر کدام به دلیلی.هم پریشان‌اند و هم پریشان‌تان می‌کنند تا پشیمان شوید.شما به راهی که پا گذاشته‌اید ایمان دارید و خرسندید.
    چه می‌کنید؟
    توضیح می‌دهید و دست می‌کشید؟
    توضیح می‌دهید و دست نمی‌کشید؟
    توضیح نمی‌دهید و دست می‌کشید؟
    توضیح نمی‌دهید و دست هم نمی‌کشید؟
    چیزی که الان از آن لذت می‌بریم و از هر زاویه‌ای که نگاه می‌کنیم فعلا ضرری را متوجه کسی نمی‌بینیم،اینکه با صرف همۀ منابع‌مان توجه‌مان را هزینه‌اش کنیم،آیا باید به این باور برسیم که زیاده‌روی کردیم و دست بکشیم؟

    1. محمدرضا جان.
      به نظر من این موضوعات، تا حد زیادی، خیلی به سفر شخصی (personal journey) هر آدمی توی زندگی خودش مربوط میشه.
      یعنی چیزی نیست که «من» بتونم براحتی به این سوالهای «تو» جواب بدم.

      فقط میتونم این رو بگم که به نظر و تجربه‌ی من، وقتی یه چیزی دیگه Too much میشه، دیگه اون اثر مثبتی که باید داشته باشه رو – یا برای خودمون یا برای دیگران – یا کاملا از دست میده (بی‌اثر میشه) یا اینکه خیلی کمرنگ میشه (کم اثر میشه).
      میشه مثلا شبیه این تبلیغات آزاردهنده توی بعضی سایتها، که تو تمام تلاشتو میکنی که اصلا نبینیشون یا به سریع ترین شکل ممکن ازشون رد شی.

      البته این رو هم اضافه کنم به حرفهام، که این حرف من، مسلما استثناهایی هم داره.
      مثلا:
      تلاش برای داشتن یه زندگی بهتر و رضایتبخش‌تر، داشتن ثبات مالی بیشتر، داشتن سلامتی بیشتر و مواردی از این قبیل (که مثلا لازمه‌اش یاد گرفتن بیشتر، رشد بیشتر، تجربه بیشتر، ورزش و تحرک بیشتر، غذای سالم تر و … هست) یا مثلا خوشحال کردن یه آدم دیگه، یا کمک به یه آدم دیگه که میدونی کمک تو میتونه تاثیر بزرگی توی زندگیش بذاره یا ….
      که بازم شاید باید یه جاهایی توی همینها هم تامل کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *