این چند روز با انتشار اطلاعیههای بیمارستان جم از وضعیت نه چندان خوشایندِ بیماری استاد محمدرضا شجریان عزیز،
دوباره صحبتها و پستها و استوریهای زیبای گوناگون از ایشان در شبکههای اجتماعی ترند شده و همه برای این هنرمند عزیزمان آرزوی سلامتی میکنند.
دیروز مادرم حرف قشنگی زد.
گقت: میدونی چرا شجریان – جدا از هنرش – اینقدر بین مردم محبوبه؟
گفتم برای چی؟
گفت: چون مردمیه. چون یه هنرمند مردمیه. چون با هنرش و آوازش، درد مردم رو فریاد زد.
دیدم چقدر درست میگه.
یکی از زیباترین آوازهای استاد شجریان در سالهای اخیر، به نظر من «تفنگت را زمین بگذار» بود.
هر وقت به آن گوش میکنم بغض گلویم را میفشارد.
***
این پست: جهان در صدای تو آبی است
را ۴ سال پیش – در ۷ فروردین ۱۳۹۵ – منتشر کرده بودم.
اما دلم میخواست آن را امروز – ۱۵ مهر ۹۹ – بازنشر کنم.
و باز هم برایش آرزوی سلامتی کنم،
و بگویم:
صدای تو را دوست دارم.
***
و ۱۷ مهر ۹۹:
متاسفانه استاد محمدرضا شجریان عزیز و دوست داشتنیمان را از دست دادیم…
همیشه در قلب ما جاودان باقی خواهی ماند و برای همیشه دلتنگت خواهیم ماند.
سفرت بخیر و روحت در آرامش.
استاد شجریان (طرحی از بزرگمهر حسین پور)
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از “آن” و از جاودان می سراید
صدای تو از لاله زاران که بر باد
صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن سوی شور
از پشت بیداد می آید،
و جان دل من،
دل و جانم از آن به فریاد می آید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ بر آن،
شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد صدای تو
اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مخالف سرای همایون و بیداد!
صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست و بر موج زاران دشتی ،
و بر اوجساران ماهور و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست
حریر صدایت به تحریر، چو بر صیقل برکهها بازی نور زیباست
صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش
صدای تو، چون روح آیینه ی بی خش و بی غش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست
و نو می شود کهنه، وقتی که از پنجره ی حنجره تو گذر می کند
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه، از چار سو شعله ور می کند
به هر گاهی از خوش ترینهای بیگاه صدایت چو قالیچه ای نور می آید
و زین آسمان ترشروی مرا می رباید، مرا می برد دور
سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من صدای تو آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من صدای تو معنای ایرانی من صدای تو…
ای دوست! ای من! کجایی؟
که از ناکجاها می آیی و از آن مرا می ربایی
و من هیچ، من هیچ تر من نه من
من منم، تا می آیی؟! و سیم نسیم است
اینک که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!
و موسیقی غربت من نثار صدایت
که در انفجارش، من از اشک خونین
به روی صدایت فشانم گل
ای دوست….!
اما این ترانه و این شعر، گویی از زبان تمامیما، به او گفته میشود:
درود . ترجمان کتابی را به پایان رسانده ام، این کتاب را نیز چون پیشین به فردوسی پیشکش میکند، این بار اما نه فردوسی بزرگ بل فردوسی اواز و نوای ایران زمین جاودان سپهر هنر جان جانان شجریان.
چشمام پر از اشک شد عالی بود، ایشالا استاد رو دوباره سر زنده و سر حال ببینیم..
الهی آمین
سلام. این شعر زیبای استاد خویی را اولین بار در کتاب پیر پرنیان اندیش خواندم. همان جایی که آقای عظیمی(نویسنده کتاب) متن مکالمه تلفنی خودش با دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی را چاپ کرده. در جستجوی شعر فهمیدم اثر طبع خویی است. همو که سایه معتقد است استعداد شاعری اش میتوانست او را بهترین شاعر معاصر کند. در مجموع خیلی خوب بود انتخاب شما.
خوشحالم که دوستش داشتید و خیلی ممنون از اطلاعات خوبی که دادین. 🙂
واقعا فوق العاده بود
بازم از این پستها بذارید من حتما دنبال میکنم
ممنونم
موفق باشید
سارای عزیز.
خوشحالم که این پست رو دوست داشتین.
جالبه. اتفاقاً مدتیه که خیلی توی فکر استاد شجریان عزیز هستم و اینکه چقدر دلمون براشون تنگ شده و چقدر دلمون تنگه برای اینکه کارهای جدیدی ازشون بشنویم.
امیدوارم حالشون خوب باشه و سلامتی شون را به طور کامل به دست بیارن و باز هم ازشون بشنویم و لذت ببریم.
اتفاقا با خودم فکر میکردم کاش بتونم دوباره یه پست در موردشون بنویسم.
بعد فکر کردم که چقدر دلم میخواد از ناصر چشم آذر عزیز هم بنویسم.
این هنرمند نازنینی که چقدر حیف شد به این زودی از دست شون دادیم.
من هم از تو دوست عزیز بخاطر کامنت خوبتون ممنونم
و چشم. سعی میکنم باز هم از این پستها بذارم. 🙂