پدیده ی جالبی که به خصوص در انتخابات این سریِ شوراها خیلی توجهم را جلب کرده است (احتمالا توجه شما را هم جلب کرده):
عکسها و پوسترهای فراوان – و بعضاً در قطعات بسیار بزرگ – هستند که از چهرهها و ژستهای جدید و جالب کاندیداهای شوراها بر روی در و دیوار شهر نصب شده است،
و البته در شبکههای اجتماعی هم میشود نمونههایی از عکسهای کاندیداهای شهرهای دیگر را نیز مشاهده کرد، و به نظرم، دیدن این عکسها و پوسترها در ظرف این چند روز، میتواند سرگرمیجالب و جذابی باشد!
اما موضوعی که میخواهم به طور خاص، از آن حرف بزنم این است که:
با دیدن این عکسها، احساس کردم در کنار رقابت انتخاباتی – مخصوصاً در بین کاندیداهای خانم – نوعی مسابقه ی زیبایی هم در جریان هست.
از بعضی افراد که خود از زیبایی طبیعی و خدادادی برخوردار هستند، که بگذریم؛
به نظر میرسد بقیه، واقعاً برای شرکت در این مسابقه تلاش کرده اند؛
و به یاری نرم افزارهای ویرایش عکس و یا به لطفِ دستان هنرمندِ آرایشگران و پزشکان، و کلینیکهای زیبایی؛ تصمیم به شرکت در این مسابقه ی نفس گیر گرفته اند.
وقتی داشتم به این موضوع فکر میکردم، یاد یکی از درسهای خوب متمم در سری درسهای «تصمیم گیری پیشرفته» هم افتادم:
تصمیم گیری شهودی – الکساندر تودوروف و قضاوت در مورد افراد از روی چهره
و اینکه:
[su_quote]اگر از کسانی که عقاید سیاسی بسیار تند دارند بگذریم، بخش عمدهای از رأی دهندگان، برای تشخیص شایستگیها و توانمندیهای یک کاندیدای ریاست جمهوری، بر اساس چهرهی وی قضاوت میکنند! (نقل از متمم)[/su_quote]
و البته موضوع دیگری هم فکرم را مشغول کرد و آن اینکه، آیا در کشورهای دیگر هم (مخصوصاً کشورهای پیشرفته) در رقابتهای انتخاباتی، یکچنین مسابقههای زیبایی در بین کاندیداها در جریان است؟
البته میدانم و اعتقاد دارم که زیبایی و البته آراستگی، چیز بسیار خوبی است و دیدن زیباییهای ظاهری (و البته زیباییهای درونی)، چه در خودمان و چه در دیگران، میتواند یکی از عوامل موثری باشد که میتوانند حس زیباتر و دلنشین تر و مطبوع تری – نسبت به هر نگاه یا انتخاب یا تصمیمی– در ما به وجود آورند؛ و البته به نظر من، چه بهتر که این زیباییها تا حد امکان «طبیعی» و «ملایم» باشند و حس نه چندان خوبِ «مصنوعی بودن» و «ناملایم بودن» را به آدمینبخشند،
و البته چه ارزشمند تر خواهد بود که تلاش کاندیداها در جهت رقابتهای انتخاباتی باشد، نه ربودن گوی مسابقه ی زیبایی از حریفان.
اما از این حرفها که بگذریم، بیایید به موضوع مهم تری فکر کنیم:
براستی، معیارِ ما، برای انتخاب کاندیداها بر چه اساسی است؟
سلام شهرزاد
آره این سری خانمها برای شورای شهر در قسمت UI دارند با هم رقابت میکنند. (user interface)
در مورد رنگ بنفش هم باید بگم بخاطر همین هست که خیلی رنگ سالنهای مد انتخاب میشود.
البته این روزهای حال وهوای دیگری دارد
سلام. حمید جان، خیلی جالب بود این حرفت: “این سری خانمها برای شورای شهر در قسمت UI دارند با هم رقابت میکنند.” :))
امیدوارم Database شون هم در وضعیت خوبی باشه. 🙂
همینطوره… کلاً من رنگ بنفش رو از دوران نوجوونی خیلی بهش علاقمند شدم و تا الان هم بیش از هر رنگ دیگری دوستش دارم و توجهم رو جلب میکنه.
حس میکنم یه جورایی سحر آمیزه.
و البته به قول تو، این روزها هم که این رنگ، حال و هوای خودش رو داره.:)
سلام شهرزاد
این رقابت زیبایی که واقعا خنده داره(:
ولی به نظرم رقابتی که بین چهرههایی که کم یا زیاد از محبوبیت اجتماعی (اشاره به مجید) برخوردارند و البته که نیاز به گفتن نیست که خیلیهاشون این رو ابزاری برای کسب رای قرار میدهند و ذره ایی از مدیریت و سیاست و اقتصاد و استراتژی نمیدانند،(اینجا اشاره به فرد خاصی ندارم)موجبات خندههای بیشتری را فراهم میکنند.
سلام فرید جان.
مرسی از کامنت خوبت.
نکته ی خیلی خوبی رو اشاره کردی.
باور کن امروز بعد از اینکه کار داشتم و بیشتر سر کار موندم و همین یکی دو ساعت پیش، پیاده میومدم خونه؛ اونقدر با دیدن بعضی از این پوسترها و عکسها و شعارها خنده ام گرفته بود که کلن خستگیم در رفت. :))
مثلا یکیشون زیر عکسش نوشته بود:
“اصفهان، موزه نیست!”
یکی دیگه نوشته بود:
“شهر، قانون میخواهد.”
یکی دیگه هم اینو نوشته بود:
“به من رای ندهید!!!!!!! اگر نمیخواهید اصفهانی پیشرو و باشکوه داشته باشید.”
این آخری، شعارش یه طرف، اینهمه علامت تعجب که به کار برده بود طرف دیگه. با خودم فکر کردم باید بفرستیمش بیاد متممیبشه، بلکه متوجه بشه نباید اینهمه علامت تعجب استفاده کنه. ؛)
در مورد مجید (و البته موارد مشابه) هم با اینکه عاشق سریالهای دوست داشتنی قصههای مجید بودم، ولی باهات موافقم. 🙂
شهرزاد از شعارها گفتی یک مورد هم من روی دیوارهای شهر دیدم. یک خانمینوشته بود: میخواهم نماینده شما برای آبادی شهر باشم. آیا وکیلم؟ فکر کردم یک سری محدودیتها هست وگرنه کاندیدها شعارهای عجیبتری هم میدادند. فکر کنم وقتی در هر دوره کاندیدها از این روش تکراری استفاده میکنند نشان میدهد اثربخشی داشته که آن را باز انتخاب کردهاند و طبق جملهی متمم مردم بیشتر براساس قیافه نظر میدهند.
از این شعار هم خیلی خنده ام گرفت … حتماً توی تخیلاتش هم تصور میکنه همه ی مردم شهر، بعد از شنیدن این سوال، همگی یکصدا جواب میدن: «بله» :))
علی جان. باهات موافقم.
اتفاقاً توی دوره ی قبلی انتخابات شوراها، یکی از کاندیداهای خانم توی اصفهان که قبلاً هم مجری یه سری برنامههای تلویزیونی بوده، با عکسهای خیلی زیبا و جذاب بر روی در و دیوارهای شهر ظاهر شد که اگه خوب یادم باشه، بعد از مجید!، بیشترین رای اصفهان رو آورد.
ایندفعه هم دوباره کاندید شده اما اینبار با یه عالمه رقیب جدید، که اونها هم میخوان شانس خودشون رو از تجربه ی موفقیت آمیزِ او، به بوته ی آزمایش بذارن. 🙂
البته همونطور که توی نوشته ام هم اشاره کردم من در کل، موافق و طرفدار زیباییها و چهرههای گشاده و خوشرو هستم، اونهایی که به آدم حس بهتری ببخشن؛ خیلی بیشتر از چهرههای گرفته و عبوس و دلگیرکننده و …
اما تا وقتی که حس نکنم که احتمالاً بدون پشتوانه ی فکری و ذهنی و تجربی و علمیو …ِ قابل قبولی، فقط در تلاش برای بردن در یک مسابقه ی زیبایی بر اساس ظاهر هستن.
علی زیرش میرفتی مینوشتی “آبادی شهر ” رفته گل بچینه.
سلام شهرزاد جان
توی شهر ما هم همین وضعه والبته بدتر و سخیف تر از دوره گذشته
راستی من هفته آینده برای مسافرت عازم اصفهان هستم
سلام فواد جان.
مثل اینکه این سری، این مسابقه، همه جا در حال برگزاریه. 🙂
به سلامتی، فواد جان. امیدوارم توی اصفهان حسابی بهت خوش بگذره و اوقات خوب و خوشی رو داشته باشی.
ببخش اگه نمیتونم ببینمت و امیدوارم توی گردهمایی متمم، حتماً افتخار ملاقات با تو دوست خوبم رو داشته باشم.
سلام.
نکته تودوروف رو انگار اصلا قبلا نخونده بودم.
ممنون از شما و تاکید رذوی اینجمله ی قابل تامل.
ایام تون به کام.
سلام
از این پیشامد خوشحالم. 🙂