پیش نوشت:
این نوشته، یک نوشته ی بسیار خودمانی است برای کمیحرف زدن با دوستان متممیام.
*****
امروز – یکشنبه – ما متممیها، بلیط گردهمایی مان را تحویل گرفتیم و بیصبرانه منتظریم تا پنجشنبه بر جایگاهمان – که هر یک با اسم ردیف و شماره ی صندلی مان مشخص شده – جای بگیریم.
این هم بلیط دوست داشتنی من:
یادم میاد، سمینار اولی که از متمم شرکت کردم – سال ۹۳ – با عنوان: «پیامها در مذاکره»، ردیفهای دورتر از stage سخنرانی نشسته بودم.
اون سمینار، اولین گردهمایی ای بود که بسیاری از دوستان خوب دیجیتالی متممیمون و همچنین محمدرضا و سمیه و شادی عزیز را برای اولین بار، از نزدیک و در دنیای فیزیکی میدیدیم و توی اون مدت، علاوه بر اینکه خیلی نکات خوب از سخنرانی محمدرضا یاد گرفتیم، لحظات بسیار لذتبخشی هم برامون رقم خورد.
من در اون سمینار، در کنار دو دوست خوبم آزاده م و سیمین نشسته بودم.
اما سمینار دوم – سال ۹۴ با عنوان: «رفتارشناسی در محیط کسب و کار»، ردیف دوم نشسته بودم و دقیقاً پشت صندلی محمدرضای عزیز بودم، وقتی که در زمانهای break میاومد و روی صندلیش مینشست.
اینکه جایی نشسته باشی که هر بار، حضور و عطر معلم دوست داشنیت رو از نزدیک حس و استشمام کنی (واقعاً هم عطر خوشبویی زده بود 😉 ) و صدای حرف زدن و خنده اش رو از کمترین فاصله بشنوی، موهبتی بود عظیم … 🙂
راستی، دیدید؟ بعضی جملهها توی ذهن آدم برای همیشه حک میشه؟
توی سمینار اول وقتی با آزاده رفتیم و خودمون رو برای اولین بار به محمدرضا معرفی کردیم (چقدر هم من وقت نشناس بودم، همون لحظه که محمدرضا داشت به استاد حیدری نازنین کمک میکرد که از جاشون بلند بشن، من که دیگه نمیتونستم بیشتر از این صبر کنم، رفتم جلو و سلام کردم و خودم رو معرفی کردم)
بعد، محمدرضا با مهربانی هر چه تمام تر و با لبخندی قبل از هیچ حرف دیگری، به من و آزاده گفت: “بچههااااای من …”! (اگر چه ما همچین هم اصلاً و به هیچ وجه، از نظر سنی، در حد بچههای او نبودیم و نیستیم!) 😉 🙂 ولی این مهربونی معلمانه و تنها اون دو کلمه، آنچنان برای من و آزاده ی نازنین، دوست داشتنی و ارزشمند بود که دیگه شد جزو فراموش نشدنی ترین جملات زندگیمون.
اینها هم نمونه ای از یادگارهای من از این دو سمینار هستند:
خوب، گذشته را پشت سر بگذاریم و به سراغ حال بیاییم.
تا روز گردهمایی ۲۶ مرداد متممیها، فقط 3 روز دیگر، باقی مانده است.
چقدر این چند ماه، از زمان اعلام رسمیاین گردهمایی، زود گذشت.
پنجشنبه، بسیاری از دوستان متممیعزیزم را از نزدیک میبینم.
بسیاری دوستانی که هر یک در نظر من، به نوبه ی خود، انسانهایی ارزشمند، دوست داشتنی و قابل احترام هستند.
چون خواسته اند که متممیباشند و از هر جایی و جایگاهی که هستند #با متمم و به کمک او و با تلاش خودشان، گامیبه جلو بردارند و دنیا و دانش و آگاهی و مهارتهای فردی خودشون رو #بامتمم گسترش بدن و توسعه ببخشن.
جای دوستان متممیای هم که اینبار در جمع ما نیستند بسیار خالیست.
همه ی ما متممیها، پنجشنبه ۲۶ مرداد، با تمام وجودمان، برای مدت ده یازده ساعت، #بامتمم خواهیم بود.
و تا پنجشنبه ۲۶ مرداد، من ۱۳۵۵ روز است که #بامتمم همراه هستم.
و چه همراهی شیرین و دلچسبی.
به امید دیدار همه ی عزیزان متمم و متممی، چه آنها که میشناسمشان و چه آنها که نمیشناسم،
در روزی که میدانم روزی تکرار نشدنی در زندگیم خواهد بود.
پی نوشت:
اگر هنوز متمم (محل توسعه ی مهارتهای من) را نمیشناسید، میتوانید در اینجا:
با آن آشنا شوید.
من از کاربران ویژه متمم هستم و موفق به ثبت نام نشدم ، لینک ثبت نام هم موجود نیست !
آیا امکان ثبت نام هنوز ممکن هست یا نه ؟
بسیار ممنون میشوم راهنماییم کنید یا شماره تماسی در این خصوص در اختیارم بگذارید.
سپاس
با توجه به پیگیریهای انجام شده از چند راه ثبت نامم انجام شد.
متشکرم
خداروشکر 🙂
الان تازه کامنت قبلی تون رو دیدم و وقتی داشتم پاسخم رو براتون ارسال کردم، کامنت دوم تون رو دیدم.
خیلی خوشحال شدم.
امیدوارم اوقات خوبی رو در این گردهمایی داشته باشید. 🙂
خیلی ناراحت شدم دوست عزیز.
فکر کنم تا قبل از دریافت بلیط، هنوز امکان ثبت نام وجود داشت، اما در حال حاضر غیر فعال شده.
فکر میکنم اگر با ایمیل trust@motamem.org این موضوع رو با عزیزان متمم در میون بذارید راهنمایی تون کنن.
موفق باشید.
سلام شهرزاد عزیز،اینقدر خوب مینویسی که غرق نوشتت شده بودم تو این چند دقیقه کل سمینار گذشته رو برام زنده کردی ازت ممنونم،برات ارزوی موفقیت میکنم البته از نظر من همین الان هم شما موفق ترینی ،به امید دیدار در روز پنج شنبه.
سلام.
شما لطف داری به من، دوست خوبم، ناصر عزیز.
من هم برای شما آرزوی بهترینها رو دارم و پنجشنبه مشتاق دیدنت هستم.
[…] محمدرضا زمانی، یاور مشیرفر(A25)، امین کاکاوند(F5)،شهرزاد(D21)، حمید طهماسبی(A20)،ناصرابراهیمزاده(L9)، […]
سلام شهرزاد جانم.
هر چقدر بگم دلم میخواد از نزدیک ببینمت کم گفتم. به یک دوست عزیزمون سپردم تو رو که از نزدیک دید یک سلام خیلی ویژه بهت برسونه. (اگه یک سلام ویژه در روز همایش بهت نرسید بهم بگو که باهاش برخورد قانونی کنم 🙂 )
این اولین موضع گیری من بود در برابر این رویداد لذت بخش و البته توی وبلاگم به طور رسمیتری موضع گیری خواهم کرد 🙁
شیرین شیرین. 🙂
لطف داری عزیزم.
منم همینطور. خیلی دوست دارم شیرین مون رو از نزدیک ببینم.
ولی ببینم، نکنه اینجور که میگی، خودت نمیخوای بیای پنجشنبه؟ 🙁
نگو که نمیای…
حالا این دوست عزیزمون کی هست؟:)
به هر حال من، هم منتظر اون سلام خیلی ویژه هستم و هم مشتاق دیدن خودت. 🙂
بازم مرسی از لطفت شیرین جون.
شهرزاد پست جدید میخوایم. سپرده بودم بهت دست بزنن ببینم واقعی هستی. نتیجه مثبت بود 🙂
شیرین جان.
چرا اینکارو با ما کردی؟ ؛) چرا نیومدی آخه.
جات خیلی خالی بود.
ببخش. نتونتستم رودتر بنویسم.
تا چند ساعت دیگه به پست میذارم.
خیلی چیزاا توی ذهنمه، بابد یه جوری جمعبندیشون کنم. 🙂
سلام شهرزاد
نکنه بیای من پیدات نکنم
مگه میشه…؟ 🙂
حمید جان.
فوقش، بعد از سخنرانی ات، من حتما میام و بهت خسته نباشی میگم.
از الان میدونم که از سخنرانی خوبت، بسیار لذت خواهیم برد و نکات خیلی خوبی یاد خواهیم گرفت.
به امید دیدار 🙂
سلام؛
امیدوارم سمینار خوب و پر از ایدههای توپی برای شما و دوستان متممیباشه.
در موردش برامون بنویسید. مشتاقیم.
اگر مسافرت نبودم حتما میومدم.
سلام سحر عزیز.
ممنون.
حیف که شما نمیتونی بیای.
چشم، حتما 🙂
سلام شهرزادِ جان
الان فاصله ی من و شما تقریبا هفتصد کیلومتره (با فرض اینکه شما تهران هستین) اما پس فردا، پنجشنبه، یه ردیف باهم فاصله داریم. صندلی من F 29 هست. مشتاقانه منتظر دیدارت هستم.
نسرین جان.
چه کار خوبی کردی موقعیت صندلیتو برام نوشتی. ممنون.
کارمو راحت کردی. وگرنه میخواستم پرسون پرسون بگردم دنبالت.
چون برام مهمه که حتما تو دوست خوبم رو هم ببینم.
راستی من از اصفهون میام.
میبینمت. 🙂
سلام خیلی خوشحالم که سعادت زیارت شما و همه ی دوستان متممیدر این سمینار نصیبم میشه
من ردیف R صندلی ۱۸
محمدرضای عزیز.
منم خیلی خوشحالم که شما دوست خوبم و بقیه رو میبینم.
مرسی که شماره صندلیتو برام گذاشتی و مرسی که کامنت قشنگتو برام نوشتی. 🙂
شهرزاد جان! خیلی خوشحالم که امسال هم فرصتی برای دیدارت هست، هر چند فاصله صندلیهامون زیاده..منم ردیف O شماره ۱۰
سایه عزیزم
حالت چطوره دوست خوبم؟ 🙂
چقدر خوشحالم کردی که برام کامنت گذاشتی و چقدر خوشحالتر بابت اینکه مطمئن شدم به این گردهمایی میای.
صندلیها مهم نیست، مهم اینه که قلبهامون بهم نزدیکه.:)
خیلی خوشحال شدم از دیدن کامنتت، خیلی زیاد.
مرسی که شماره صندلیتو هم برام نوشتی. حتما پیدات میکنم. حتما… 🙂
سلام
نوشتههات مثل همیشه سرشار از حیات ه 🙂
سلام. خیلی ممنون.
نام خانوادگی قشنگ شما (نوربخش) هم، همیشه حس خوبی به آدم میبخشه:)
سلام شهرزاد جان
من هم در ردیف D ام . شماره صندلیم دقیقا برعکس صندلی شماست: یعنی ۱۲. خیلی مشتاقم تو اون روز هم شما و هم بقیه دوستان متممیرو ببینم. به امید دیدار 🙂
هما جان سلام.
چقدر خوب.
خوشحالم که توی یه ردیف هستیم و همدیگر رو راحت تر پیدا میکنیم.
منم خیلی دوست دارم ببینمت.
به امید دیدار. 🙂
شهرزاد اگر اشکالی نداره میخاستم بپرسم جمله محمدرضا پشت کارت چیه؟
علی جان. اگه منظورتون کارت دوم هست، همون جمله معروف محمدرضا که احتمالا جاهای مختلف زیاد خونده باشی:
“انسان بودن شاید،
به معنی تلاش برای بهتر کردن دنیا باشد،
هر چقدر هم کوچک،
حتی به اندازه ترسیم گلی ساده
بر روی سنگی در بیابان افتاده
جایی که هرگز دیده نخواهد شد.”
چقدر خوب شد که پرسیدی، که منم این جمله زیبای محمدرضا رو اینجا بنویسمش. 🙂
سلام 🙂
چقدر عالی نوشتی شما .. این نوشته من رو سرشار از هیجان کرد و اشتیاقم برای پنج شنبه رو چندین برابر .
حیف که هنوز وبلاگ ندارم تا من هم از حسم به متمم بنویسم !
و خیلی مرسی که از تجربه ت از شرکت در همایشهای متمم هم نوشتی . خوش حالم که ثبت نام کردم .
راستی جایگاه من هم K-27 هست .
به امید دیدارت شهرزاد عزیز
بیدا جان. ممنون.
انشاله به زودی شما هم یه وبلاگ ایجاد کنی و بیایم نوشتههای خوبت رو اونجا بخونیم.
K-27 … یادم باشه. 🙂
به امید دیدار، بیدای عزیز.
سلام شهرزاد جان ، چقدر از خوندن مطلبت لذت بردم، شور و شوق تک تک لحظاتی که نوشته بودی رو حس کردم. من ردیف c_ 16 هستم، فکر کنم یکم باید گردنم رو زیادی بچرخونم تا بتونم پیدات کنم 😀
سلام مریم میم جان.
چقدر خوب.
برگردی، ۵ تا صندلی اونطرف تر منو میبینی که دارم برات دست تکون میدم. ؛)
شهرزاد عزیز
من هم لحظه شمارِ این روزِ به یادماندنی هستم و شوقِ دیدار با شما خوبان رو بهانه ای کردم برای اولین نوشته ی خودم درخونه ی دوست داشتنیِ تو .
مریم آزاد جان
چه کار خوبی کردی که اینجا نوشتی.
کامنتهای خوبت رو توی متمم میخونم و منم بسیارمشتاق دیدارت هستم.
سلام شهرزاد جان
تم جدید وبلاگت مبارک باشه .
منم ردیف D صندلی ۲۳ هستم. بیصبرانه منتظر اومدن روز ۵ شنبه ام.
سلام شراره جان
چقدر خوشحال شدم که یکی از دوستان متممیِ خوبم، صندلیش نزدیک من هست.
پنجشنبه میبینمت.
بابت تم جدید هم ممنون.:)