از پنجره ی اتاقم به بیرون مینگرم.
کوههایی که آن دور دست، همیشه زیبا و استوار، سر برافراشته بودند را نمیبینم.
گویی دستی قدرتمند – اما با زور – آنها را از آنجا برداشته و در جای دیگری نهاده است.
یاد خبری میافتم که میگفت: هوای شهر برای چندمین روز، شاید هم برای چندمین هفته ی متوالی است که ناسالم است.
آری. کوهها مثل همیشه سر جایشان زیبا و استوار ایستاده اند؛ اما این غبار آلودگی است که نامهربانانه چشمانم را از دیدنشان محروم کرده است.
هر وقت دلم میگرفت به آنها نگاه میکردم و صبر و ایستادگی را به من یادآوری میکردند.
چقدر دلم تنگ است…
به آسمان نگاه میکنم.
در خیالات خود غرق میشوم.
نم نم باران میآید و چندی نمیگذرد که تبدیل به رگباری میشود که هر چه گرد و غبار و آلودگی را میشوید.
صدای گوشنواز و بوی دلنواز باران، سرمست ام میکند.
بی اختیار نفسی عمیق میکشم.
خدای من. برفها را ببین.
نرم و سفید و آرام و پاک، دانه دانه میبارند.
چه سکوت و آرامش دل انگیزی تمام کوچه مان را در بر گرفته است.
و دانهها ی بلورین برف، زیر نور زردِ چراغِ کوچه، چونان پرده ی حریر سفید با وزش نسیم باد میرقصند.
باز بی اختیار نفسی عمیق میکشم و لبخندی بر روی لبانم مینشیند.
دوباره چشمانم به جایی که کوهها هستند میافتد.
آنها را نمیبینم.
به جای برف سپیدِ خیال ام، واقعیتِ خاکستریِ آلودگی همه جا را پر کرده است.
چقدر دلم تنگ است…
چشم از پنجره بر میدارم.
چشمانم به گوشی همراهم میافتد.
خدای من. دلم بیشتر از همیشه تنگ است…
شهرزاد چقدر با دقت کامنتها رو میخونی، چند باری پیش اومده حروف یه کلمه رو جا انداختم، همیشه لطف کردی و حرف جا افتاده رو به کلمه مورد نظر رسوندی، مثال بارزش امروز که خوندم رو خودم نوشتم، بعد درج کامنت رفتم چند دقیقه بعد اومدم، دیدم ای داد بیداد که باز جا انداختم و مهلت ویرایش تموم شده بود، الان که اومدم ببینم جوابی چیزی نوشتی، دیدم مثل همیشه اصلاحش کردی، ممنون
علیرضای عزیز. اولاً که ممنونم بخاطر لطف همیشگیت و کامنتهای قشنگی که همیشه برام میذاری.
دوم، خواهش میکنم دوست خوبم. 🙂
البته این اصلاحات اگر در موارد نادر وجود داشته باشه، تنها در حد یک یا دو حرف جا مونده یا خطای تایپی واضح در یک کلمه ای هست که از شکل درستش از طرف نویسنده ی کامنت، اطمینان کامل دارم.
البته این کار رو برای هر کسی انجام نمیدم.
من برای دوستان و همراهان همیشگی و خوبِ یک روز جدیدم، ارزش ویژه ای قائل هستم و دلم نمیخواد بخاطر یه اشتباه کوچولوی تایپی واضح، مفهوم کلمه یا جمله شون بصورت نادرست یا ناقص منتقل بشه و بعداً به اندازه ی یه ذره هم که شده، بخاطرش غصه بخورن. 🙂
سلام شهرزاد
همیشه با خودم فکر میکردم حس دل تنگی که بعضی وقتها، در اثر نگاه کردن به گوشی همراه دارم، فقط برای من رخ میده، الان که نوشته ات رو خوندم دیدم نه، تنها نیستم شهرزاد هم چنین حسی رو تجربه کرده و ….