این جمله ی کوتاه – که از فریدریش نیچه نقل میشود و متاسفانه نمیدانم آیا واقعا از اوست یا نه، و منبع دقیقش کدامیک از گفتهها یا کتابهای اوست، به نظرم آنقدر عمیق میآید که مستقل از گوینده ی آن، میتوان یک پست را به آن اختصاص داد:
غم خودش ما را پیدا میکند،
باید دنبال شادیها گشت.
.
سلااااامممممم شهرزاد عزیز و دوست داشتنی و شاگرد اول همیشگی
من همه ی بچههای متمم رو خونواده خودم میدونم و عاشق تک تکتون هستم عشق نه ازین الکیاها عشق واقعی
خیلی خیلی دوست دارم شهرزاد عزیز و خوشحالم که یکی از مخاطبان پر و پاقرص و طرفداران شما هستم
دوستدار همیشگی شما
محمدرضا
سلااام به محمدرضا گلنسایی عزیز. (با اون فامیل قشنگ) 🙂
خیلی ممنونم محمدرضا جان. لطف داری دوست خوب من.
خوشحالم که دوست خوبی مثل تو رو، هم توی متمم داریم و هم اینجا به یک روز جدید سر میزنی.:)
هر روز تازه، دریایی است آبستن غمها و شادیهای تحمیلی. گویا این ماییم که تور میاندازیم و انتخاب میکنیم که کدامشان را صید کنیم. چه فایده که گاهی میان شادیهایی که به دنبال صیدشان بودیم ابرماهیان غمناکی هم به دست روزگار در تور میغلتد که دریای زندگی معذور از بازپس ستاندنشان است و ما مجبور به بلعیدنشان.
مستقل از مفهوم؛ به نظرم خیلی زیبا، از سبک تداعی برای نوشتن این متن استفاده کردید. 🙂
شهرزاد جان
یاد شعر مرحوم نوری افتادم:
نمیشه غصه ما رو یه ذره تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره
…
هما جان. ممنون که اینجا نوشتیش.
تا حالا گوش ندادم بهش، ولی پیداش میکنم گوش میدم.
آهنگهای استاد محمد نوری، خیلی لطیف و زیبان.
(شعرش هممثل اینکه متعلق به حسین منزوی هست)