قدردانی، کلید دستیابی به فراوانی
قدردانی و شکرگزاری؛ کلید دستیابی به فراوانی است.
قدردانی ای که از روی اجبار و جعلی نباشه و از عمق وجودتون برخواسته باشه … اگه شما قدردان و شکرگزار باشید مطمئنا تمام چیزهای خوبی که در زندگی سزاوارش هستید فزونی پیدا میکنه.
قدردانی از احساس کمبود و فقدان و ناامیدی که شما رو به عوامل بیرونی متکی میکنه و دنیا رو بدهکار به خودتون ببینید، نمیاد.
میدونید قدردانی از کجا میاد؟
قدردانی از درک میاد، از درک درست و صحیح از هر چیز ، به همون عمیقی و درستی عشق یک مادر به فرزندش.
شما میتونین به یک کودک آموزش بدید که وقتی چیز خوبی بهش داده میشه ، بگه : “متشکرم” ؛ اما با این کار نمیتونین باعث بشین که او واقعا حق شناسی و قدردانی رو توی قلبش احساس کنه.
من به آدمهای واقعا قدردان اشاره میکنم ، نه اکثریتی که فقط زباناً قدردانی میکنند و در اعماق قلبشون این حس رو ندارند. به هر حال مثل هر گرایش و رفتار دیگه ای، قدردانی واقعی میتونه آروم و پایدار در وجود هر شخص با سختکوشی و ثابت قدم بودن در مشاهده و عمل بوجود بیاد.
خوب … حالا قدردانی چطور به تصویر فراوانی، در میاد؟
برای ارائه یک شباهت عجیب و غریب اما روشن ، انسانی رو در نظر بگیرید که در یک مکان غلاف گونه تنگ و تاریک و تقریبا مهر و موم شده زندگی میکنه! برای شباهت بیشتر این موضوع با چیزی که مد نظره ، بذارید بگم که اون شخص فقط میتونه با هوا زنده بمونه. تنها منبع هوایی که براش وجود داره منافذ خیلی کوچیک و غیر قابل مشاهده است! که در سطح اون غلاف وجود داره و نور بسیار کمیهم از این طریق به مکان تاریک او میتونه وارد بشه.
حالا در این تشبیه :
قدردانی ، همون دریچه و منفذ کوچکیه که به نور و هوای تازه اجازه ورود میده.
و فراوانی ، عرضه تقریبا نامحدود هوایی هستش که بعنوان فضای احاطه شده در بیرون از مکان اون شخص وجود داره.
همونطور که شخص در اون مکان تنگ و تاریک زندگی میکنه و نفس میکشه، قادره که به اون حفره کوچیک که زندگیش رو حفظ کرده توجه کنه. همونطور که او در حال توجه به اون تنها حفره کوچیک و ثابت در مکان زندگیش هست، فکر میکنه که تنها اون منفذ کوچیک هستش که میتونه اون رو با هوای مورد نیازش تغذیه کنه ، درحالی که در حقیقت اون منافذ کوچیک ، نقطه ای از کل هوایی هستش که در اطراف مکان دربسته او وجود داره.
هر روز، اون آدم برای زنده موندن مبارزه میکنه ، او تلاش میکنه با نزدیک تر کردن خودش به حفرهها و نفس نفس زدن مداوم ، هوا ی بیشتری رو از فضای بیرون دریافت کنه. البته بذارید اینو بگم که اون آدم به احتمال زیاد از خفگی رنج نخواهد برد! چون با این میزان حداقل هوا هم میتونه زنده بمونه.
و یک روز، او دستیابی به موفقیتی بزرگ رو تجربه میکنه!
درخلال اون لحظههای نادر و عجیبی که اون در حال مکیدن هوا و نفس کشیدن از سوراخها و منفذهای ریز در مکان زندگی غلاف گونه اش هست، متوجه میشه که تلاشهای او باعث شده که یکی از منفذهای ریز، بازتر و گشادتر بشه و در نتیجه هوای بیشتری به درون جریان پیدا کنه.
او اولش این اتفاق رو نادیده میگیره ، اما وقتی این پدیده برای بار دوم و بار سوم و … اتفاق میفته، او شروع میکنه به اینکه این فرضیه رو به واقعیت تبدیل کنه.
بزودی اون آدم به دلیل افزایش تابش نور به درون غلاف، در مییابه که درواقع حفرههای بیشتری در سطح مکان زندگی او وجود داشته که دارن شروع به بازتر شدن میکنن. بنابراین او سعی میکنه این آزمایش رو روی تک تک منفذهای ریزی که اطرافش هست با مکیدن هوای بیرون و با تمام توانش انجام بده تا اینکه در نهایت او میتونه چند حفره بزرگ رو در غلاف محل زندگیش به وجود بیاره که مقادیر واقعا زیاد و کافی از نور و هوا رو براش به ارمغان میارن.
او هر روز به این تلاش برای بازتر کردن حفرهها و منافذ غلاف محل زندگیش ادامه میده . یک روز متوجه میشه که به دلیل گسترده شدن و باز شدن حفرهها و اینکه غلاف محل زندگیش یکپارچگی ش رو از دست داده، میتونه به راحتی و بدون زحمت از اونجا خارج بشه و به دنیای جدید فراوانی قدم بذاره…
ممکنه این تشبیه به نظرتون خیلی عجیب غریب باشه ، اما بسیاری از ما مثل اون آدم درون یک غلاف زندگی میکنیم. فقط جریانهای ضعیف و کوچکی از فراوانی به درون زندگی زندان مانندی که خودمون برای خودمون ساختیم میتونن وارد بشن.
حالا تنها کاری که باید بکنیم اینه که از منابع روزی و فراوانی ای که در اطرافمون وجود داره آگاه بشیم و آگاهیمون رو نسبت به اونها گسترش و بسط بدیم. به این طریق رفاه و آسایش و خوشبختی رو میتونیم توی تمام جنبههای زندگیمون افزایش بدیم.
همه چیز یک داراییه… آیا میخواهید نادیده اش بگیرید ، یا اینکه راهی پیدا کنید تا اون رو به شکلی دربیارید که وسیله ای بشه برای اینکه زندگی ای رو طراحی کنید که آرزوش رو دارید … ؟
همین امروز تصمیم بگیرید …