نوشتن توی این روزهای کابوسوار، که کاممون پر از طعم تلخ خشم و درد و استرس و استیصاله، نه تنها تمرکز که حال و حوصله زیادی میطلبه.
اما دیدم که یک روز جدید، خیلی وقته تاریک و ساکت و بیصدا مونده. البته به احساس من، نمیتونست هم توی این روزهای تاریک، غیر از این باشه. حتی حسم میگفت و میگه که تا وقتی که آهنگ زیبا و دلنوازی توی قلب مردم این سرزمین نواخته نمیشه، چه دلیلی برای شنیدن آهنگهای شگفتانگیز در اینجا وجود داره.
[نمیدونم… فعلا حسم اینه و برای همین هم فعلا غیرفعالش کردم و از دوستانی که مرتب بهش سر میزدن و به این آهنگها گوش میکردن عذر میخوام. امیدوارم به زودی حسم بهتر بشه و بیام و دوباره فعالش کنم]
راستش داشتم درس بازآفرینی شدهی «مدل ذهنی» متمم رو میخوندم:
تعریف مدل ذهنی | مدل ذهنی چیست و الگوهای ذهنی چگونه شکل میگیرند؟
و دیدم که چقدر قشنگ داره این درس مهم رو دوباره بهم یادآوری میکنه و مفاهیمش رو حتی موثرتر از قبل، در ذهنم جا میاندازه.
وقتی داشتم این مطلب رو میخوندم، هر چی بیشتر به انتهای متن نزدیک میشدم بیشتر به این موضوع پی میبردم که چقدر مدل ذهنی در شیوهی نگرش ما به دنیا و زندگی و به خودمون و دیگران و جوری که حس و تجربهاش میکنیم مهمه.
حتی میخوام بگم حیاتیه.
طبق آموزهی متمم در این درس، مدل ذهنی ما تشکیل شده از:
- مفاهیمیکه مدام توی ذهنمون وجود دارن و چرخ میخورن.
- ارتباطی که بین این مفاهیم توی ذهنمون ایجاد میکنیم.
- و میزان تاثیرگذاری که برای هر کدوم از اونها بر دیگری توی ذهنمون قائل میشیم.
به این فکر میکردم که براستی ما با همین مدل ذهنی، شیوه و کیفیت زندگی حال و آیندهمون رو تعیین میکنیم. (گذشته که دیگه گذشته)
حتی نوع نگاهمون به پدیدهها و اتفاقات و جریانات رو. حتی حال و هوامون رو. حتی دغدغهها و ارزشهامون رو. حتی مدل فکر کردن و تحلیلهامون رو. حتی کیفیت تصمیمهامون رو. حتی شیوه رفتارها و ارتباطاتمون رو. حتی چگونگی غمها و شادیهامون رو؛ و حتی این که چه چیزهایی رو در نگاه و ذهن و قلبمون بد و زشت و ناپسند میدونیم و چه چیزهایی رو خوب و زیبا و پسندیده.
همهشون بیشک متاثر از همین مدل ذهنیمونه.
حتی نه فقط متاثر از مدل ذهنی خودمون، که زندگی ما گاهی میتونه متاثر از مدل ذهنی دیگران هم باشه.
وقتی خوب بهش فکر میکنم میبینیم که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مدل ذهنی دیگران هم، میتونه در مواردی کیفیت زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده؛ و از اونطرف مدل ذهنی ما، کیفیت زندگی دیگران رو.
و باز به این نتیجه میرسم که داشتن یک مدل ذهنی مفید، یا تلاش برای داشتنش، یا تلاش برای اصلاح مدل ذهنیای که غیرمفیده و ممکنه به خودمون یا دیگران آسیب بزنه به یک مدل ذهنی مفید و سازنده و التیامبخش که حقیقتا شاید کار سادهای هم نباشه و عزم جدیای رو بطلبه ولی به غایت ارزشمنده، چقدر میتونه نسبت نزدیک و مستقیمیبا درجهی پختگی و خردمندی ما داشته باشه.
سلام و خداقوت.
خوشحالم که اینجا رو به روز کردین. امیدوارم روزهای بهتری توی راه باشن.
و یه سوال. به نظر شما راهی برای تغییر مدل ذهنی سیاستمداران هست یا خودشون باید بخوان؟
سلام آقای طاهری عزیز.
ممنون، و خوشحالم که به اینجا سر میزنین.
راستش در جواب به سوال شما خیلی کوتاه بگم که به نظر شخصی من، شاید یک سیاستمدار (به معنای عامش) به تدریج با مشاهده و درک تبعات منفی مدل ذهنیاش بر روی خودش و دیگران، بخواد و بتونه که مدل ذهنیاش رو حالا با قدری تلاش و صرف زمان تغییر بده یا اصلاح کنه؛ اما سیاستمداری که ذهنش عمیقاً به ایدئولوژی آلوده شده و هیچ پنجرهای برای تابش نور یا ورود هوایی تازه به ذهنش باقی نگذاشته، هرگز.