اگر کتاب آرامش آلن دو باتن از مجموعه کتابهای مدرسه زندگیِ آلن دو باتن (که قبلا هم در این وبلاگ از برخی دیگر از کتابهای این نویسنده حرف زده ام (+)) را خوانده باشید (یا بخوانید)،
متوجه شدهاید (یا متوجه میشوید) که اضطرابهایی که گاه و بیگاه در زندگی گریبانمان را میگیرند در واقع، حاوی خرده اطلاعاتی هستند که با رمزگشایی از آنها میتوانیم آرامش بیشتری را در زندگیمان تجربه کنیم.
با خواندن این کتاب، میآموزیم که “در مشکلات و آشفتگیهای زندگی، ترس به طور کشندهای میتواند توانایی ما را برای مقابله با مشکلات واقعی زندگی از بین ببرد.”
و در تلاش برای آرامتر بودن، نباید این انتظار را داشته باشیم و فکر کنیم که همه چیز باید به خیر و خوشی تمام شود.
بلکه به این مفهوم است که به این واسطه ما قادر خواهیم بود با وضعیت ذهنی بهتری با چالشهای حقیقی و اجتنابناپذیر زندگیمان رو به رو شویم.
شاید به مرور در نوشتههای بعدی و بیشتری، از نکات جالب و مفید کتاب آرامش بیشتر حرف بزنیم، اما موردی که در اینجا دوست داشتم به آن اشاره کنم و برای خودم بینش جدیدی به ارمغان آورد،
موضوعی است که دو باتن از آن با عنوان ضعفِ قدرت نام میبرد.
او میگوید همهی ما، فرد (یا افرادی) را در زندگیمان داریم که به خاطر وجود ویژگیهایی خاص و دوست داشتنی – از نظر خودمان – در او (یا آنها)، برایش (یا برایشان) ارزش و احترام قائلیم و دوستشان داریم.
حالا گاهی همان ویژگیهایی که در آن شخص، تحسین و محبت و علاقه و احترام و حتی ستایش ما را بر میانگیزد؛
خود میتواند در شرایط دیگری به عاملی برای آزرده کردن ما تبدیل شود.
او میگوید وقتی رابطه ادامهدار میشود دچار تناقضی آزاردهنده میشویم:
چیزهایی که ما را عصبانی میکنند به همهی آن ویژگیهایی ارتباط پیدا میکنند که در ابتدا برایمان جذابیت داشتند.
دو باتن در کتاب آرامش، بر چنین تجربهای، نظریه ضعف قدرت نام مینهد.
به این مفهوم که در این حالت، هر ویژگی خوبی که یک شخص دارد، در برخی شرایط همراه با یک ضعف مرتبط خواهد بود.
به عنوان مثال:
“شخصی که شنونده و همدل خوبی است، گاه به فردی مردد تبدیل میشود، زیرا ذهن تیزی دارد که نکات خوب جنبههای مخالف را با هم ببیند.”
یا، “کسی که به طور حیرتانگیزی به کاری تمرکز دارد، به همان دلیل احساس میکند که مجبور است انتظارات کار خود را بر علایق و نیازهای شما ترجیح دهد.”
آلن دو باتن البته راه حلی برای مواجهه با این موضوع در کتاب آرامش خود به ما پیشنهاد میکند:
اگر در ذهن داشته باشیم که ضعفهای هر شخصی با قوتهایی همراه است،
آنگاه در روابطمان به آرامش بیشتری میرسیم.
او با طرح نظریه ضعف قدرت، ما را متوجه این موضوع میکند که بسیاری از ویژگیهای آزارنده و ناامیدکنندهی همسر یا دوست یا هر فرد دیگری که برایمان مهم است،
در واقع سایههایی از همان ویژگیهای او هستند که ما دوستشان داریم.
البته او به این موضوع هم اشاره میکند که تغییر در نوع تفسیر باعث نمیشود که نقص آزارنده از بین برود، و این طور نیست که آن شخص اصلاً نمیتواند خودش را بهبود دهد.
بلکه به ما کمک میکند تا تصویر مأیوسانهای که از آن شخص در ذهن و احساس ما ایجاد شده، کل ویژگیهای خوب او را در نگاه و احساس ما تحت تاثیر قرار ندهد.
با این بینش و توجه به نظریه ضعف قدرت، آن شخص با انجام کارهایی که باعث آزارمان شده، “دیگر یک هیولا محسوب نمیشود” –
که به قول دو باتن تصوری دائمیو اضطرابآور است که باعث خراب شدن رابطهی ما میشود؛
بلکه به یاد میآوریم که او آدم خوبی است اما در حال حاضر، جنبهی منفیِ یک ویژگیِ خوب را بروز میدهد.
.
سلام و خسته نباشید کتابهایی که معرفی کردید بسیار عالی هستند من کتاب ارامش الن دوباتن رو از چه طریق باید سفارش بدم ممنون از جوابتون
سلام. خواهش میکنم. ممنون از لطفت.
پروین جان. من به چند تا سایت فروش کتاب که سر زدم از جمله دیجی کالا، این کتاب رو ناموجود زده بودن.
البته فکر میکنم اگه به کتابفروشیهای فیزیکی مثل شهر کتاب سر بزنی بتونی این کتاب رو تهیه کنی.
من خیلی وقت پیش از شهر کتاب خریدمش و واقعا نمیدونم الان توی شهر کتاب یا سایر کتابفروشیها موجود هست یا نه.
اما توی جستجوهام به این دو سایت برخوردم که این کتاب رو برای خرید موجود داشتند و گفتم بهتون معرفی کنم که اگه مایل بودین از این سایتها بخرینش:
۱- خرید کتاب آرامش از کتابفروشی جیحون
۲- خرید کتاب آرامش از کتابفروشی آنلاین کاواک
سلام شهرزاد ِ عزیز
خیلی وقت بود چیزی برات ننوشته بودم 🙂
نمیدونم چرا
ولی هر بار که به یادم میفتی، همیشه حس میکنم من خیلی شبیهِ توام :))
فکر میکنم حدود ۷-۸ سال ازم بزرگتری (اگر اشتباه نکنم) و من حس میکنم اگر مسیری شبیهِ مسیری که تو رفتی رو برم، خیلی شبیه تو خواهم شد.
هر وقت نوشتههاتو میخونم، انقدری برام آشناست که انگار خودم نوشتمشون.
هرچند تو خیلی از من عمیقتری و خیلی بیشتر از من رشد کردی، منظورم همونیه که بالا نوشتم. یک جورایی انگار تُوی الان، آیندهی منی 🙂
همیشه همین حس رو نسبت بهت داشتم و برام جالبه.
ذوق کردنت، سبک نوشتنت…
هرچند که هیچ وقت ندیدمت.
بابتِ این مطلب خوبی هم که نوشتی ممنونم.
واقعاً به دفعات زیادی حسش کردم. البته تجربهی من جنبهی منفی ویژگی خوب اون افراد نبوده، بلکه اشتباهِ خودم در نگرش و انتظاراتِ خودم بوده تقریباً…
یه وقتایی به طور مثال من همیشه مسئولیت پذیری خیلی زیادِ یک نفر رو ستایش میکنم ولی یک بار ممکنه این ویژگیش من رو آزار بده چون ممکنه باعث ایجاد یک تعارض (بخاطر انتظار نابجای من) بشه. فکر میکنم که این مثال بتونه در این دیدگاه آلن دوباتن بگنجه.
یا مثلاً صبوریِ خیلی زیاد یک نفر که گاهی آدم رو کلافه میکنه!
درحالیکه بنظرم مسئولت پذیری و صبوری همیشه ویژگیهای خوبی هستند.