امید داشتن، خوب است یا بد؟ (قسمت چهارم)
در قسمت اول این بحث، در مورد مفهومیبه نام امید صحبت کردیم و دانستیم که امید در حالت کلی یعنی آن چیزی که علیرغم اینکه شما در حال حاضر با مشکلی دست به گریبان هستید، اما ایمان دارید که همه چیز به زودی درست خواهد شد.
و در بخش دوم با این مفهوم و نتیجه ی تحقیقات محققی به نام شین لوپز در زمینه ی امید بیشتر آشنا شدیم و دانستیم که لوپز در تحقیقات خود از آمارها و داستانهای آدمهای واقعی از همه ی سنین و همه ی جنبههای زندگی، استفاده کرد تا نتیجه پژوهش خود را به این شکل بیان کند: «امید، یک نیروی احساسی مثبت، برای خلق آینده ی دلخواه است.» و اینکه چطور در مورد مسائل آینده فکر میکنیم و اینکه چطور انتخاب میکنیم که آینده بهتری از گذشته مان داشته باشیم. و در یک آزمون امید هم در وب سایت شین لوپز شرکت کردیم.
در بخش سوم، با نوعی از امید آشنا شدیم که شاید تا قبل از این، آن را به خوبی نمیشناختید: «امید دروغین». و گفتیم که در نقطه ی مقابل آن، نوع دیگری از امید قرار دارد که «امید واقعی» نام دارد. و امید واقعی، ترکیبی است از یک چشم انداز مثبت با درک دقیقی از واقعیت.
حال در بخش چهارم، باز هم میخواهیم در مورد امید و حالتهای دیگر آن بیشتر صحبت کنیم.
اگر بخواهیم تعریف دقیق تری از امید واقعی داشته باشیم، شاید بتوان گفت:
امید واقعی ترکیبی است از یک «چشم انداز امیدوار» که محکم و خلل ناپذیر در «واقعیت» موجود پا گرفته و جنس آن از نوع «تعهد» است.
هر یک از ما در طول زندگی مان با مشکلات، وظایف، چالشها و فرصتها با چشم اندازی خاص روبرو میشویم.
این چشم انداز میتواند از یک روحیه امیدوار خیلی مثبت تا یک وضعیت نومیدانه ی خیلی منفی و در محدوده ای از مفاهیمیچون امیدوار بودن، امید زیاد داشتن، خوشبین بودن، گشوده بودن، مثبت بودن و… تا بدبین بودن، شک و تردید داشتن، بسته بودن، نا امید بودن و … تغییر کند.
برای اینکه بتوانیم بهتر به نقش «چشم انداز» و «واقعیت» در شکل گیری نوع امید پی ببریم، اجازه دهید شکل را زیر را با هم بررسی کنیم:
همان طور که در شکل زیر میبینید «چشم انداز» در محور عمودی و در محدوده ای از «ناامیدی» در پایین تا «امیدوار» در بالا قرار دارد.
و «درک واقعیت» در محور افقی از «بی اطلاعی» در سمت چپ تا «آگاهی» در سمت راست متغیر است.
هرچقدر ما در رویارویی با چالشها بیشتر درگیر میشویم، بیشتر در مورد مشکلات واقعی که پیش روی ما قرار دارند چیز یاد میگیریم و اطلاعات کسب میکنیم. درک ما از واقعیت شروع به تغییر میکند. هر چه اطلاعات، بیشتر و بیشتر در دسترس ما قرار گیرد، به همان نسبت ما آگاه تر میشویم و به درک دقیق تری میرسیم و به ارزیابی بهتری از وضعیت موجود دست پیدا میکنیم و هرچه اطلاعات جدیدتری را جذب کنیم دیدگاه ما تکامل مییابد.
همانطور که در شکل بالا میبینید امید و واقعیت با هم ترکیب میشوند تا ما به یک امید واقعی دست پیدا کنیم.
ناامیدی – درمانده
ولش کن. دیگه بیخیال.
دیگه روش کار نکن. حتی دیگه سعی هم نکن.
من از قبل هم میدونستم که هیچ کاری نمیتونم بکنم.
هیچ فایده ای نداره.چرا به خودم زحمت بدم؟
دیگه نمیخوام کوچکترین زمانی رو صرفش بکنم.
تمام وقتم رو برای تلاش روی این موضوع تلف کردم. بیهوده است.
اینها و جملاتی از این نوع، همه حرفهایی است که ممکن است از زبان یک فرد ناامید و درمانده بیرون بیاید.
چشم انداز چنین فردی، پر از شک و تردید است و واقعیت برای او ناشناخته، تحریف شده، مورد تکذیب و انکار یا رد شده است.
آدمهای ناباور و بی اعتنا، منفی گو و آدمهایی که افسرده و غمزده یا آدمهای مخفی کار در این قسمت قرار میگیرند.
امید دروغین – آرزومند
من به اینکه همه چیز خوب خواهد شد ایمان محکم و خلل ناپذیر دارم.
اصلا مهم نیست شرایط و وضعیت چگونه است، من مطمئنم که همه چیز همان طوری میشه که من میخوام.
من برای اینکه همه چیز در آخر به خوبی و خوشی تمام بشه، به دانستن هیچ چیز بیشتری نیاز ندارم.
اینها و جملههای مشابه آن، حرفهای یک انسان خوش خیال با امید دروغین است که در انتظار پاداش آسمانی است!
در اینجا، چشم انداز، امیدوار است اما واقعیت ناشناخته، تحریف شده، مورد تکذیب یا نادیده گرفته شده است.
این وضعیت معمولا به علت انفعال یا اقدامهای بی اثری که به همراه دارد، در کنار اطلاعات اندک از واقعیت، وضعیت خطرناکی است و تبعات منفی و گاه غیرقابل جبران برای شخص به همراه خواهد داشت.
آدمهای خیالباف و رویایی، آدمهای بیش از حد خوشبین و سرخوش (Pollyanna)، آدمهای احمق، آدمهایی که انتظارات غیر واقعی از زندگی دارند و همه چیز را به شوخی میگیرند ( به این آدمها در زبان انگلیسی اصطلاحا la-la land گفته میشود) همگی در این ناحیه قرار میگیرند.
امیدی که از دست داده شده – تسلیم شده
هرچی بیشتر یاد میگیرم و میآموزم، نا امید بیشتری به سراغم میاد.
من نمیتونم بر این موانع غلبه کنم.
تلاش بیشتر بیهوده است.
من دیگه دلسرد شدم و علاقه ای به ادامه دادن ندارم.
زندگی بی ارزش تر از اونه که براش تلاش کنم.
من به شکست ام اعتراف میکنم و به سمت چالش بعدی ام حرکت میکنم، غمگین تر اما عاقلانه تر.
این جملهها و مشابه آن، معمولا از زبان کسی شنیده میشود که امیدش را از دست داده و از تصمیم خود دست کشیده و تسلیم شده است.
در اینجا چشم انداز پر از شک و تردید است، اما واقعیت دقیق و درست است.
انسانهای ترسو و بیش از حد مردد و شکاک در این قسمت قرار میگیرند.
امید واقعی – متعهد
من به طور کامل، مشکلات و چالشهایی رو که باهاشون مواجه هستم میفهمم و درک میکنم و میدونم که میتونم در نهایت بر اونها چیره بشم.
من قوی و پر از انگیزه ام.
من به این موضوع کاملاً دلگرم هستم و علیرغم تمام مشکلات دشواری که میدونم سر راه من نشسته، هرگز تسلیم نخواهم شد.
من سختیهای راه رو میشناسم و همه ی تلاشم رو میکنم و مسئولیت همه چیز رو به عهده میگیرم.
این جملهها و جملههای از این دست، حرفهای آدمیاست که امید واقعی دارد و در عین حال به امید خود متعهد است.
در اینجا چشم انداز امیدوار است و واقعیت نیز دقیق و درست است.
امید واقعی وقتی اتفاق میافتد که آرمان و آرزویی ارزشمند با واقعیتی هر چند سخت و دشوار ترکیب شده باشد و منجر به نتیجه ای شود که با سرسختی و شکیبایی حاصل شده است.
انسانهای سخت کوش، شجاع، دلیر، باجرأت، آدمهایی که در برابر مشکلات ایستادگی میکنند، و انسانهای الهام بخش، در این قسمت قرار میگیرند.
هر چقدر که در مورد وضعیت و واقعیت موجودمان بیشتر اطلاعات کسب میکنیم، چشم اندازمان را نیز بهبود بخشیم، این ما را دلگرم و تقویت خواهد کرد.
و برعکس …، ما وقتی دلسرد میشویم که هرچقدر از واقعیت و وضعیت موجودمان اطلاعات کسب میکنیم، به همان نسبت، چشم اندازمان به امید کمتری سوق پیدا کند.
ایمان، امید و اعتماد
ایمان، چیزی است که امید و اعتماد را با هم ترکیب و متحد میکند.
امید، ایمان به این موضوع است که همه چیز بهتر خواهد شد.
اعتماد، ایمان به این است که من میتوانم به تو تکیه کنم.
هر دوی اینها، پیش بینی و تخمین و برآوردهای نگاه رو به جلو است و اغلب، بیشتر میتواند بر اساس شهود انسان باشد تا شواهد.
….در بخش پنجم این نوشته که قسمت پایانی آن نیز خواهد بود، در مورد اسکوپ یا دامنه ی امید و راههای امید با شما صحبت خواهم کرد…
منبع: emotionalcompetency