نمیدانم برای شما هم تا به حال، به ندرت پیش آمده که با گرمیو لبخند و سلامیگرم یا اظهار محبتی به سمتِ کسی بروید،
و او – البته میتواند جزو صفات شخصیتیاش باشد –
یا با سردی جواب سلامتان را بدهد،
یا مثلاً وقتی با شما دست میدهد، دست دادنش شُل و فقط با نوک انگشتانش باشد (ای بابا… چقدر سخت است توصیفِ این نوع دست دادن 🙂 )
حس قشنگی نیست. قبول دارید؟
و نکتهی بسیار جالبتر اینجاست که – به عنوان مثال – گاهی حتی ما، از زشتیها و بیعدالتیها و رفتارهای غیر منصفانه در دنیا در فغان و نالهایم،
اما حاضر نیستیم خودمان گامیکوچک در جهت کمیقشنگتر کردن دنیا برداریم و جواب سلام یا محبتِ خالصانهی یک دوست یا یک مخاطب را بدهیم.
اینها شکوه و گلایه نیستند و ما همچنان بدون برخوردهای گرم از طرف معدود افراد نیز به زندگیمان ادامه میدهیم، و حتی گاهی آنقدر بی اهمیت است که میتوانیم خیلی زود فراموش کنیم،
اما فقط حس کردم شاید با خواندن این چند خط بتوانیم خودمان و برخوردمان – با دیگرانی که:
یا ما را دوست دارند،
یا به ما احترام میگذارند،
یا آنقدر برای ما ارزش قائل بودهاند یا هستند که وقتی بگذارند و به ما سلامییا اظهار لطفی بکنند،
یا دستشان را به گرمیبرای دست دادن دراز کنند –
(یا مواردی از این قبیل)
را بهتر ببینیم.
نمیدانم… شاید این جور رفتارها – که گاهی از حالت عادی خارج میشود و دیگر حالت افراط گونه به خود میگیرد – هم نمونهای از ژستهای انسانها در این دنیای امروزی است،
یا اینکه در شأن خود نمیبینیم،
یا فکر میکنیم که طرف پر رو میشود یا یکوقت خیالات برش میدارد،
یا مثلاً اینکه چون قبلاً با او چند بار گرم حرف زدهایم دیگر از این به بعد اصلاً نیازی نیست،
یا اینکه شاید همهاش نگران قضاوت دیگرانیم،
یا اینکه نه… در کل، چنین برخوردهایی، دیگر دارد برایمان عادی میشود.
هر چه که باشد؛ اما واقعاً راستی، به نظر شما هم،
در برخورد با برخورد گرم و توجه و محبت خالصانه و صادقانهی دیگران کمیگرمتر و مهربانتر و دوستانهتر باشیم، و به شکلی نشان بدهیم که برای محبتشان ارزشی قائلیم، قشنگتر نیست؟
و دنیا هم کمیقشنگتر نمیشود؟
پی نوشت:
این مطلب، هیچ ارتباطی با مهرطلبی و اینجور مباحث ندارد.
به این موضوع اشاره کردم چون ما آدمها گاهی میتوانیم خیلی راحت با خواندن یا شنیدن کلامیاز کسی، از این برچسبها به یکدیگر بزنیم..