شگفتی هستی با اعتماد و توکل
در صورت اعتماد و توکل، هرآنچه لازم است فراهم میشود و هیچ مشکلی اتفاق نخواهد افتاد. در صورت بروز مشکلات به سادگی مشخص میشود که به نوعی شک و تردید وجود دارد و این شک و تردید است که باعث بروز این مشکل شده است.
تمامیهستی دست به دست هم میدهند تا
به فردی که اعتماد و توکل میکند یاری برساند.
پس فقط اعتماد کنید، عشق بورزید و شادمانه زندگی کنید و بسیار شگفت آور خواهد بود که هستی دیگر مانند قبل با شما رفتار نخواهد کرد.
اوشو _ عشق، رقص زندگی
سلام
دوست عزیز
آیا با این توکل به هستی مشکلات غیر ممکن را ممکن میکند؟
خیلی ممنون میشم اگر جواب بدین.
باز هم خیلی ممنون.
سلام به شما دوست عزیز.
خوب… مثل اینکه این پست مربوط میشه به ۴ سال پیش و من در اون زمان این جملات رو از اوشو نقل کرده بودم. ممنون از شما که کامنت تون باعث یادآوری اش شد. 🙂
ببینید. من این حرف – و به طور خاص اینکه: توکل و اعتماد میتونه باعث بشه که هستی جور دیگری با ما رفتار کنه – رو اینطور میفهمم و بهش باور دارم که این کار به ما آرامش و اطمینانی میبخشه که خودش میتونه سرمنشاء تحولات و تغییرات ثمربخشی در نگرش و احساس و عملکردهای ما بشه که این خودش میتونه منجر به تغییرات مثبتی در بیرونِ ما بشه.
ما وقتی در مسیر زندگی مون، بکوشیم اطمینان و اعتماد و آرامش مون رو حفظ کنیم و به چیزی والا و بزرگ (حالا برای هر کس میتونه یه چیزی باشه) اعتقاد داشته باشیم، این ما رو در انجام کارهامون مصمم تر میکنه و با وجود تمام سختیهای راه، کمک میکنه که زود ناامید نشیم پا زود پا پس نکشیم.
این خیلی خوبه. نیست؟
و در مورد جمله ی شما، به نظر من، چرا که نه؟
بسیاری از چیزهای مطلوب، به تصورِ اشتباه و پر از شک و تردید یا با بدبینیها یا اضطرابهای ما، غیر ممکن به نظر میرسند.
وقتی با آرامش و صبوری و اعتماد و به عبارتی همون توکل، بهشون نگاه کنیم و پیش بریم و براشون تلاش کنیم؛ متوجه میشیم که واقعاً اونقدر که ما فکر میکردیم غیرممکن نبودن.
سلام دوستم اولین باره میام اینجا،با وجود اینکه اعتقاد شدیدی به این قانون دارم منتها گاهی اوقات سست میشم
میدونی من قدم ۱۵۲ هست ۲۰سالمه خیلی این موضوع ازار دهنده هست نمیدونم چیکار کنم دلم میخواد بلند بشم همه میگن نمیشی !من حقوق میخونم این مسئله ی قد برام مهمه چیکار کنم اخه
سلام دوست عزیز من.
اول اینکه خیلی خوشحالم که اینجا رو پیدا کردی و امیدوارم همیشه بهش سر بزنی…
ببین عزیزم… اول از همه به نظر من تو نباید اصلا خودت رو بخاطر این حس آزاردهنده ای که الان در وجودت هست ملامت بکنی. منظورم اینه که اینکه به بعضی جذابیتها در خودت اهمیت میدی و بابتشون نگران هستی، این خیلی طبیعیه … مخصوصا توی دوروبر بیست سالگی!
ولی مرجان جون. چیزی که هست اینه که بهتره به این فکر کنی که هر کدوم از ما آدمها یک سری واقعیتهایی رو همراه خودمون داریم که تغییرناپذیر هستند.
و خیلی خوبه که بتونیم واقعیتهای تغییر ناپذیر زندگیمون رو دوست داشته باشیم و بهشون عشق بورزیم. این باعث میشه که دیگران هم دوستش داشته باشند و بهش عشق بورزن.
وقتی تو خودت زیادی به این فکر آزاردهنده و به این موضوع پرو بال بدی، این موضوع هم برای خودت و هم برای دیگران پراهمیت تر میشه … ولی وقتی بهش اهمیت ندی، هم برای خودت و هم برای دیگران اهمیتش رو از دست میده.
بذار یه مثال برات بزنم. من تا حالا دوستانی داشتم که قدشون در همین حدودی که تو گفتی بوده. ولی باورت میشه من اصلا متوجه ش نبودم هیچوقت … یعنی برام اصلا و ابدا هیچ فرقی نداشت … میدونی چرا؟ چون خودشون هم اصلا به این موضوع اهمیت نمیدادن و اونقدر خصوصیات خوب و دوست داشتنی داشتن که اون مو ضوع یا هر مورد مشابه دیگری در برابرشون محو میشد …
وقتی تو، بتونی با تقویت اعتمادبنفس و عزت نفس و بوجود آوردن تواناییها و ویژگیهای مثبت و خوب در وجود خودت – به جای اینکه با نگرانی، توجه دیگران رو بیشتر و بیشتر به این موضوع جلب کنی- توجهشون رو به خصوصیات خوب خودت جلب کنی، این موضوع کاملا اهمیتش رو هم برای خودت و هم برای دیگران از دست میده …
پس دوست خوب من. اصلا نگران نباش و سعی کن از این لحظه به بعد بهش بی اهمیت و بی تفاوت باشی و انرژی تفکر و احساس خودت رو صرف چیزهای بهتر و مفیدتر بکنی … از مطلب و وبسایتها و کتابهای خوب هم در این زمینه کمک بگیر. به زمان هم اجازه بده …
و در نهایت همونطور که خودت هم گفتی همیشه به قانون “شگفتی هستی با اعتماد و توکل” باور داشته باش.
ببخش که اینقدر حرف زدم و نمیدونم تونستم جوابی رو که میخواستی بهت بدم یا نه …
ازت ممنونم که منو قابل دونستی و حست رو با من در میون گذاشتی.
امیدوارم همیشه اینجا ببینمت و دفعات آینده بیای و از حسهای خوب و شیرینت برامون بگی.:)