قانون رشد و پیشرفت از طریق تغییر (۳) (ناپلئون هیل)
قانون رشد و پیشرفت از طریق تغییر، اولین معجزه ی زندگی
در قسمت اول این نوشته، قانون رشد و پیشرفت از طریق تغییر (۱) (ناپلئون هیل)، با هم خواندیم که ناپلئون هیل از «قانون تغییر» به عنوان اولین معجزه ی زندگی نام میبرد و آن را از بزرگ ترین منابع آموزشی انسان میداند و میگوید با درک این حقیقت، شما دیگر در برابر تغییراتی که دید شما را در خصوص درک خودتان و جهان وسعت میبخشد، مقابله نخواهید کرد.
در قسمت دوم این نوشته، قانون رشد و پیشرفت از طریق تغییر (۲) (ناپلئون هیل) نیز خواندیم که هر انسانی میتواند معمار بخت و اقبال خویش باشد و فردایش را رقم بزند، و وسیله ای که برای این منظور فراهم شده، قانون تغییر است. و دانستیم که در دل هر وضعیت بد و ناخوشایندی، باید به دنبال «بذری با مزیت برابر» بگردیم.
اگر دو بخش قبلی را خوانده اید و حالا علاقمندید تا بدانید تجربه ی شخصی خود ناپلئون هیل در این مورد چیست؟ پس این بخش را نیز از دست ندهید.
ناپلئون هیل میگوید:
من هیچ گاه از تغییرات بنیادین در زندگی ام نمیترسم و هراس به دل راه نمیدهم، خواه این تغییرات اختیاری باشد، خواه به دلیل وضعیت طبیعی و ناخوشایندی باشد که به من تحمیل میشود و من هیچ کنترلی بر آن ندارم زیرا به طور حتم دست کم بر واکنش خودم در قبال این وضعیت، مسلط هستم و نه به دلیل شکوه وشکایت، بلکه با جستجوی «بذری با مزیت برابر»، که هر تجربه ای در وجودش نهفته است، به تمرین این مزیت میپردازم.
کتابی که در حال خواندنش هستید، به راستی حاصل بیش از چهل سال تغییر پیاپی است که من ناچار بودم در سبک زندگی ام به وجود آورم. بسیاری از این تغییرات اجباری و تحمیلی بود و برخی از آنها اختیاری، اما بی شک همه ی آنها به آشکار کردن راز و رمز آرامش ذهن و موفقیت مالی ام انجامید.
وقتی «اندرو کارنگی» به من ماموریت داد تا تحقیق و بررسی نخستین فلسفه ی کاربردیِ موفقیت فردی را اغاز کنم، من آمادگی بسیار کمیبرای این کار داشتم. صادقانه بگویم واژه ی فلسفه را به درستی نمیدانستم تا این که در فرهنگ لغت، معنای آن را جستجو کردم و به آن پی بردم.
آنچه من ناچار بودم انجام دهم تا خودم را برای انجام دادن این ماموریت محول شده از سوی آقای کارنگی آماده کنم، تنها یک تغییر نبود بلکه در حقیقت یک کار سخت بود و ساختن یا بازسازی کامل به شمار میرفت. شاید این کار، اتفاقی خجسته بود زیرا آگاهی و دانشی که من از تلاشهای فردی خودم کسب کردم، سرانجام به آشکار کردن معجزه ای عالی انجامید که هدف اصلی من برای نوشتن این کتاب است.
این بازسازی شامل تغییر دادن عادتهای خودساخته ی ناشی از شکست و ناکامیو تبدیلشان به عادتهای خودساخته برای کسب موفقیت بود که زندگی ام را متعادل کرد. این امر ممکن است شامل هر چیزی باشد که آرزو میکنم و من برای سبک و روش زندگی ای که انتخاب میکنم، به این تجربهها نیاز دارم.
از جمله تغییرات دیگری که من ناچار بودم، برای زندگی و کارم انجام دهم، موارد زیر است:
۱) تغییر دادن برخی عادتهایم به دلیل نداشتن اعتماد به نفس
۲) رها کردن خود از عادتی که به هفت ترس اساسی و بزرگ منجر میشود، از جمله ترس از بیماری و رنج جسمی
۳) رفع عادت محدود کردن خودم به تنگدستی و فقر و رها شدن از محدودیتهای خود تحمیلی ام
۴) برطرف کردن عادت مسلط نبودن بر ذهنم و هدایت آن در جهت رسیدن به تمام خواستهها و آرزوهایم
۵) خلاص کردن خودم از عادت فکر کردن به ناکامیو شکست و مرتبط نمودن ذهنم با شناخت صحیح تواناییهایم و معطوف کردن ذهنم به سپاسگزاری فروتنانه و خاضعانه
۶) تغییر دادن عادت درو کردن پیش از کاشتن (هماهنگ کردن نیازهایم با محق بودنم برای دریافت آنها)
۷) رها کردن خودم از افکار و باورهای نادرست مبنی بر این که فقط صداقت و خلوص نیت به پیروزی و موفقیت منجر میشود
۸) تغییر دادن این باور غلط که سواد و علم آموزی تنها از طریق تحصیل و رسیدن به مقاطع بالاتر حاصل میشود
۹) اصلاح عادت نادیده گرفتن برنامه ریزی برای زندگی ام به صورت کاربردی و بر حسب زمان
۱۰) رها کردن خودم از افکار شکست و ناکامیو اختصاص دادن بخش عمده ی زمانم برای پیگیری و دنبال کردن هدف اصلی در زندگی ام
۱۱) تغییر دادن عادت ناشکیبایی و صبور نبودن
۱۲) اصلاح عادت ناتوانی در فهرست برداری از تمام داراییهای نامریی ام و اظهار قدرشناسی برای آنها
۱۳) اصلاح عادت تلاش کردن برای اندوختن داراییهای مادی، بیشتر از آنچه میتوانم استفاده کنم و حق من است
۱۴) اصلاح این عادت که دریافت کردن، سودمندتر از اهدا کردن است
۱۵) آخرین مورد، اما نه کم اهمیت ترین آن، اصلاح عادت کوتاهی کردن در شناخت منابع عقل کل و ابزارهای ارتباطی و به کارگیری شان برای رسیدن به هدف دلخواه با استفاده از معجزه ای عالی.
موارد بالا نشان دهنده ی فهرست کامل تغییراتی نیست که من ناچار بودم در عادتهای فکری و رفتاری ام صورت دهم، اما به طور حتم برخی موارد مهم تر در میان آنهاست و واضح است که قانون «تغییر» نقش بسیار مهمیدر زندگی من ایفا کرده است. همچنین پر واضح است که اگر من این تغییرات را انجام نداده بودم، در حقیقت خودم را از مزیت ارائه ی فلسفه ی کاربردی و انجام پذیر موفقیت فردی محروم کرده بودم. این فسلفه قوه ی شناخت مرا قوی تر کرد، نسبت به آن چیزی که یک فرد برای زندگی در این کره ی خاکی نیاز دارد.
امیدوارم پی ببرید که من با مطرح کردن و در میان گذاشتن صادقانه ی وضعیت زندگی ام، میخواهم شما را برای پذیرش این حقیقت آماده کنم که شاید شما نیز نیاز دارید برخی عادتهایتان را تغییر دهید پیش از این که از یک زندگی خوب و متعادل و مطابق با الگو برخوردار شوید.
میزان تغییرات عادتهای کنونی تان موضوعی است که خودتان باید تصمیم بگیرید اما اگر با تمام وجودتان خواستار زندگی متعادل هستید و میخواهید به آرامش فکر و ذهن برسید، فهرست زیر مفید و موثر است و شامل تسلط یافتن بر هفت مورد ترس اساسی است.
هفت مورد ترس اساسی انسان عبارت اند از:
۱) ترس از فقر و نداری
۲) ترس از انتقاد و سرزنش
۳) ترس از بیماری و درد جسمی
۴) ترس از نبود عشق
۵) ترس از نداشتن آزادی و اختیار
۶) ترس از پیری
۷) ترس از مرگ
در فصلهای بعدی کتاب، به شما رهنمودها و راه حلهایی برای مسلط شدن بر این ترسها و ترسهای دیگر ارائه خواهم کرد، از طریق به کار گیری عادتهای فکری جدید که باید در خودتان بسط دهید و به جای عادتهای قدیمیای به کار گیرید که باعث این ترسها در وجودتان شده اند.
این رهنمودها و راه حلهای اصلاحی هیچ کار دشواری را به شما تحمیل نخواهند کرد که ورای توانایی تان باشد و هر انسان معمولی قادر است که این کارها را انجام دهد و ابزارهای لازم در این خصوص را داراست.
ما به این علت این جاییم و شرایط یا داشتههای فعلی را داریم که اسیر عادتهای روزمره و کنونی مان هستیم.
عادتهای ما تحت کنترل ما هستند و تنها با خواست و اراده مان میتوانیم آنها را در هر زمانی که بخواهیم تغییر دهیم. این حق و امتیاز، تنها مزیتی است که هر فردی بر آن کنترل کامل دارد. عادتها زاییده ی افکار هستند و افکار ما چیزی است که خالق یکتا به ما این حق را داده است تا بر آن تسلط و کنترل کامل داشته باشیم و همراه این حق، پاداش یا کیفر افکار و رفتارهایمان را دریافت خواهیم کرد.
از کتاب: شما میتوانید معجزه ی زندگی خود باشید.
ترجمه: مجید شهرابی
[okbox]راستی … آیا باور میکنید که سرنوشت شما میتواند تا حد زیادی در دست افکار و کلماتی باشد که هر روز یا هر لحظه انتخاب میکنید؟ باور نمیکنید؟ پس شاید بد نباشد این نوشته را هم بخوانید: چقدر به قدرت افکار و کلمات خود معتقدید؟ … درضمن، ترک عادتهای بد هم آنقدر سخت نیست که شما فکر میکنید! میخواهید بدانید چطور؟ اگر فرصت داشتید، این نوشته را هم بخوانید: ترک عادتهای بد سخت نیست! [/okbox]