کار ما نیست شناسایی رازگل سرخ
کار ما شاید این است
که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم
در سالهای پس از مرگ سهراب، کم نبوده اند کسانی که -به حق یا ناحق- درباره ی شعر یا نقاشی او داوری کرده اند و میکنند.
تابه حال برخی نوشته اند که سهراب نقاش خوبی بوده است و بعضی گفته اند که شاعر خوبی بوده است.
آنانی که با شعر سهراب به مخالفت پرداخته اند، بی آنکه سهم او را در شعر معاصر نفی کنند، او را شاعر تصویرهای مجرد و خالی از مفهوم معرفی کرده اند و جدا از این، گسلیده از مردم و دردهای مردمیو پناه برده به عزلتی عرفانی و یا نیمه عرفانی. به گمان درست یا نادرست آنها، سهراب در شعرهایش از واقع گرایی به دور افتاده و اغلب به «خود» پرداخته و چندان که باید با دردهای هستی به چالش نرفته است.
آنانی که نقاشی سهراب را نفی کرده اند، این جا و آن جا، نوشته اند که او در مقطعی از کارش در زمینه نقاشی متوقف شده و سیری تحولی را دنبال نکرده است اما با اینهمه ناگزیر شده اند که لمس شاعرانه تابلوهایش را تایید کنند.
اگر اشتباه نکرده باشم «آندره ژید» میگوید:
“هر اثر هنری با طبیعت شاعرانه، شامل چیزیست که من آنرا «سهم الهی» مینامم.
این سهم که شاعر خود نیز بر وجودش واقف نیست، برای شاعر هدایای غافلگیرکننده و غیر منتظره ای دارد.
هر جمله یا حرکتی که برای شاعر، درست مثل رنگ برای نقاش، ارزش دارد، در بر گیرنده معنایی پنهانی است که هر کس میتواند بطریق دلخواه آنرا ترجمه و تفسیر کند.”
«سهم الهی» شعر یا نقاشی سهراب، بگمان من، در این نهفته است که میتوان آنها را به شکلی دلخواه تعبیر کرد.
اگر هر اثر هنری را یک اثر افسانه ای پریان تلقی کنیم، آنانی که ساده و بی ریا به دنبال پریان میگردند و معجزه را باور دارند، پریان را میبینند.
مرادم از معجزه همان چیزیست که آنرا «جوهر هنر» میدانیم.
معجزه آثار سهراب، چه در شعر و چه در نقاشی، اینست که «سهم الهی» به شکلی انکارناپذیر به نمایش در میآید.
سفر دانه به گل
سفر پیچک این خانه به آن خانه
سفر ماه به حوض
فوران گل حسرت از خاک
ریزش تاک جوان از دیوار
بارش شبنم روی پل خواب
پرش شادی از خندق مرگ
گذر حادثه از پشت کلام
سفر دانه به گل / بارش شبنم روی پل خواب / و تصاویری از این دست را میتوان «مجرد» خواند و خالی از مفاهیم اجتماعی مورد نظر خرده گیران، اما مهم اینست که در کلیتی شاعرانه بررسی شوند.
در نقاشیهای سهراب سپهری هم باید در پی همین سادگی و صفای شاعرانه بود.
من جمعاً شاید شش یا هفت بار، برخورد نزدیک با زنده یاد سهراب داشته ام، اما در همان شش یا هفت بار او را انسان والایی دیده ام که در عصر آشوبزده ی ما، وجودشان اگر نگوییم کیمیا است، سخت نادر است.
سهراب به معنای دقیق کلمه ساده بود؛
به اندازه شعرهایش، به اندازه ترکیبهای رنگ و خط در تابلوهایش، گاه خیال میکردم کودک چهل و چند ساله ایست که میخواهد هستی را تجربه کند.
نمیدانم، شاید در پی آن نبود که راز گل سرخ را شناسایی کند [ کار ما نیست شناسایی رازگل سرخ ] بلکه میخواست در افسون گل سرخ شناور باشد.
با دل آسودگی و صفای کودکانه ای میخواست «حقیقت» را دریابد، آنهم نه آن حقیقتی را که همه ی ما به نوعی میکوشیم تا آنرا دریابیم؛ ساده ترین حقایق را.
ساعتها، میتوانست در یک جمع بزرگ ساکت بنشیند.
اصلاً «سکوت» با او بود.
بخشی از وجودش بود. انگار در رود درون خود غرق بود.
آرامش یک کاهن بودایی را داشت و در عین حال میدیدی که بوداوش رنجهای زندگی را تحمل میکند.
نمیدانم یک بار که با چندتایی از دوستان در «ریویرا»ی بالا – پنج شش سال پیش از مرگش – نشسته بودیم، بنظرم آمد که در سکون و سکوت رازآمیزش سر در پی مکاشفه یی دارد که برای من غریب است.
آنهایی که با محافل مثلا هنری یا روشنفکری در این ملک آشنایی دارند، میدانند که تا چه حد غیبت و حرف و نقل فراوان است.
من در معدود برخوردهای نزدیکم با سهراب هرگز ندیدم و نشنیدم که از کسی بد بگوید، اثر هنرمند دیگری را به باد مسخره و انتقاد بگیرد.
اگر در گرماگرم بحث درباره ی فلان نقاشی که تازه کارهایش را دیده بودیم از او میخواستند تا نظرش را بگوید، رندانه، شاید، طفره میرفت و میکوشید به سکوت خود ادامه دهد.
اغلب خیال میکردم که او در میان جمع هم با خودش خلوت کرده و دلش نمیخواهد که آن خلوت درونی را بیاشوبد.
عشق به سفرش را، اغلب، اینطور بیان میکرد «آدم مسافر است پس باید تا میتواند سفر کند!».
از هند و فرهنگ فقر و رضای هندیها سخن میگفت و به اشارتی کوتاه یک بار که آثارش را در گالری سیحون به نمایش گذاشته بود و یکسالی میشد که از آمریکا آمده بود، در دفتر گالری سیحون نشسته بودیم و سهراب از آشفتگی جوامع غربی میگفت و شور عارفانه مردم شرق را میستود.
دوستی شیفته غرب سعی داشت که با دفاع از دموکراسی غرب چنان بنماید که انسان غربی دستکم حق و حقوق خود را میشناسد و مثل انسان شرقی به فقر رضا نمیدهد.
سهراب در پاسخ او گفت – و خیلی ساده – در آن فقر و رضا حکمتی است که رازش بر من و تو آشکار نیست – البته نه دقیقا با همین کلمات که با این مضمون.
سهم الهی انسان بودنش بود، که به آن سهم الهی هنرش ارزش میبخشید.
در ترکیب این دو سهم بود که میتوانست خیلی بی ریا و ساده بگوید:
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان …
هوشنگ حسامی
با سیر در چند کتاب مربوط به مدیتیشن و کتابهایی مثل: امیکودک کهکشانی ، متوجه خواهید شد که روح سهراب چقدر بزرگتر و رشدیافته تر از انسانهای نسل خودش و حتی نسلهای فعلی است. سهراب درواقع از لحاظ فرکانس در سطح بالایی بوده و فقط زمانی معانی شعرهای او قابل درک هست که در همان سطح فرکانس باشی.
سهراب با اشعاری مثل راز گل سرخ راه و رسم کامل زندگی کردن را به ما و به کل جهانیان شناسانده، اما به شرطی که مفهوم اشعار برای خواننده قابل درک باشد.
مثل امیکه میگفت علت تمام مشکلات انسانهای کره زمین اینکه بجای عشق (شناوری در افسون گل سرخ) به دنبال علم( راز گل سرخ) هستند! که اگر انسان بجای علم به دنبال عشق باشه به همه چیز دست خواهد یافت بدون داشتن حتی ذره ای علم!
با درود
به نظر میرسد در شعر سهراب , به جای ” کار ما شاید این است … ” ، به نظر میرسد ” کار ما این است شاید … ” درست تر باشد و وزن شعری آن بهتر رعایت شده است .
سلام.
درست یادم نیست که وبلاگ شما را از طریق وبلاگ کدام یک از دوستانتان پیدا کردم، اما به هرحال از پیدا کردنش بسیار خوشحالم.
این اولین مطلبی از شما بود که کامل آن را خواندم و لذت بردم. میخواستم مطلبی در وبلاگم بنویسم و تصمیم گرفتم ابتدا از درستی نقل قولم از سهراب اطمینان حاصل کنم و این شد که عنوان این نوشتهی شما واژههای جستجوی من در گوگل شد و وقتی دیدم پستی دربارهی سهراب نوشتهاید، با توجه به اینکه یکی دو روز پیش وبلاگتان را پیدا کرده بودم اما پستی از آن نخواندم، با خود گفتم حتماً باید این پست را بخوانم و از خواندنش خوشحالم.
انشاءالله زودبه زود به اینجا سر خواهم زد.
با آرزوی موفقیت برای شما.
سلام.
خیلی خوشحالم که دوست عزیزی مثل شما رو هم در وبلاگم دارم.
و از نظر لطف تون خیلی ممنونم.
من هم این مطلب در مورد سهراب سپهری رو خیلی دوست دارم. ممنون که باعث شدین این مطلب بعد از چند سال دوباره برام یادآوری بشه.
امیدوارم مطالب این وبلاگ براتون آموزنده و پر از حسهای خوب باشه.
شما هم موفق باشین.