الهام بخش, دوست داشتنیها

اشاره‌ای به بخشی از صحبتهای محمدرضا شعبانعلی، درباره فرمت صوتی و فرمت مکتوبِ کتاب‌ها و نوشته‌ها

چند یادداشت (کامنت) محمدرضا شعبانعلی در قالب پاسخ به دوستانی که زیر پست اخیر او در اینستاگرام (درباره کتاب «فلسفه دوستی») در ستایش از فرمت صوتی مطالب و نوشته‌ها و همچنین کتابهای صوتی (در مقابلِ کتاب‌های غیرصوتی و کاغذی و نوشته‌های مکتوب) گفته بودند، نوشته بود.

که خیلی دوست داشتم بخشهای زیادی از تحلیلهای او رو، و دوست داشتم اون چند کامنت جداگانه رو یکپارچه کنم و با اجازه‌اش در جایی مثل اینجا بنویسم.

شاید کسانی هم که اون کامنتها رو ندیدن و نخوندن، دوست داشته باشن اونها رو بخونن.

صحبت افرادی که بهشون پاسخ داده شده رو حذف می‌کنم اما از صحبتهای محمدرضا میتونین فحوای کلامشون رو حدس بزنین.

قسمتهای انتخاب شده رو به سلیقه و تشخیص خودم در اهمیت این نکات، بولد کردم.

***

صحبت‌های محمدرضا:

من فکر می‌کنم ماهیت مطالعه از جنس “خواندن” و “نوشتن” هست.

اینکه پادکست باشه و مدام در مورد خواندن “حرف” بزنن رو متوجه نمی‌شم. شبیه اینه که برنامه بذاری برای ترویج گیاهخواری. اما برای جلب توجه و افزایش رغبت مردم، همبرگر گوشت گاو بدی. اینه که من همچنان بر قاعده‌ی خواندن و نوشتن در متمم وفادار مونده‌ام.

شاید منظورتون داستان باشه اما در بسیاری کتاب‌های دیگه، واقعا درک کتاب ساده نیست.

هدف مطالعه “دنبال کردن” نیست. بلکه “یادگیری عمیق” هست و به نظرم غالب خوانندگان حتی در تمرکز مطلق هم بخش زیادی از کتابی رو که میخونن، یا نمیفهمن یا نمیتونن به خاطر بسپرن.

حالا دیگه اینکه وسط یه کار دیگه گوش بدن و بفهمن و با دانسته‌های قبلی‌شون یکپارچه بشه واقعا توقع گزافیه.

شاید جنس کتاب‌هایی که مطالعه می‌کنیم فرق داره. شاید هم من انتظارم از مطالعه زیاده.

من کتاب‌هایی رو که خونده‌ام غالبا بدون مراجعه‌ی مجدد در خاطر دارم. ضمنا تک‌تک منابعی که نویسندگان ارجاع میدن رو بررسی می‌کنم و از همین رو، خطاهای بسیاری رو هم در کارهای نویسندگان مطرح دنیا دیده‌ام.

روخوانی به شکل رایج و بدون چک کردن جانبی منابع و ارزیابی‌های تطبیقی به گمانم بیشتر برای کتب مذهبی و جذب ثواب اخروی مفیده.

شاید هم لازم به تاکید باشه که من بیشتر آثاری رو که الان به عنوان کتاب خونده میشه، آثار جدی نمیدونم.

الان کسانی رو داریم که خوندن مارک منسن و تیم فریس و رایان‌هالیدی و جیمز کلیر رو هم مطالعه محسوب می‌کنن. در حالی که اینها نسل بلاگرهای سطحی پروموت شده در سوشال مدیا هستن.

به رغم انتشار کتاب صوتی نویسندگانی مثل داوکینز، جفری وست، دیکون، اسکات پیج، نسیم طالب، تیلر، کانمن، مندلبرات و مانند اینها به گمانم گوش دادن به نسخ صوتی و ادعای فهم کتاب، اگر دروغ نباشه، اغراقه. این باور رو حتی در مورد نویسندگان بازاری‌تری مثل هراری هم دارم.

[این صحبت من] تعصب نیست. تحلیله.

اون چیزی هم که از “روند دنیا” میگید متوسط زندگی “عامه مردم” هست.

به نظرم تعبیر کتاب “درجه یک” هم خیلی ذهنی هست و عینی نیست و کاملا غیر دقیق هست. هنوز هم فکر می‌کنم شما بیشتر کتاب‌های عمومی‌در حد داستان و زندگینامه در ذهن‌تون هست.

من فهرست یه سری نویسنده رو که کتابهای صوتی‌شون هم هست و مکتوبشون هست رو به شما میدم. هر وقت چهار بار از روی متن خوندید و تونستید بگید “فهمیدم” من قبول می‌کنم که صوتی‌شون رو می‌تونید در حال رانندگی بخونید و کامل درک کنید.

من مخالف کتاب صوتی نیستم واقعا. و معتقدم خیلی میتونه مفید باشه. اپ‌های صوتی موجود هم تقریبا همه از دوستان نزدیکم هستند و کارشون رو تحسین می‌کنم.

چنانکه بسیاری از ناشران عزیزی هم که کتاب صوتی عرضه می‌کنند. چه در ایران چه خارج از ایران، دوستان گرانقدرم هستن.

اما معتقدم اینکه بگیم روند دنیا به سمت کتابهای صوتی رفته دقیق نیست.

اولا باید ببینیم در چه ژانرهایی و برای چه کتابهایی. ثانیا باید ببینیم برای چه مخاطبی.

من خوانندگان زیادی رو می‌شناسم که هنوز استفاده از بخش منابع و مآخذ رو بلد نیستن و عادت ندارن اون بخش رو کنترل کنن.

طبیعیه که برای این خواننده، اینکه کراس‌چک کردن منابع در نسخه‌ی صوتی امکان پذیر نیست یک ضعف محسوب نمیشه. پس بهتره خوانندگان رو سگمنت‌بندی کنیم و وقتی از روندها حرف می‌زنیم ببینیم کدام گروه رو میگیم.

من به گمانم خوانندگانی که با رویکرد پژوهش و با رویکرد کریتیکال کتاب می‌خونن، هرگز نتونن با کتاب صوتی ارتباط برقرار کنن. مگر در کتابهایی که سبک روایت در اونها غالبه.

این رو هم بگم که به رغم همه‌ی این نقدها، من از ده سال پیش که هنوز کلمه‌ی پادکست در فارسی رایج نبود، فایلهای رادیو مذاکره رو منتشر می‌کردم و سالهاست کاربر آدیبل (audible) هم هستم و هر ماه دو کتاب صوتی انگلیسی می‌خرم و گوش میدم.

بنابر این منکر ظرفیت‌ها نیستم که اگر بودم، خودم پیشگام محتوای صوتی در ایران نمی‌شدم.

فقط به گمانم درباره‌ی پتانسیل‌های فرمت صوتی بزرگنمایی‌های بسیاری انجام شده و نیاز هست ارزیابی واقع‌بینانه‌تری مبتنی بر شاخص‌های یادگیری و اثربخشی مطالعه انجام بشه.

***

پی‌نوشت:

من هم نظرم در این خصوص را اینجا در متمم نوشتم.

7 دیدگاه در “اشاره‌ای به بخشی از صحبتهای محمدرضا شعبانعلی، درباره فرمت صوتی و فرمت مکتوبِ کتاب‌ها و نوشته‌ها

  1. شهرزاد عزیز سلام
    بعد از خوندن دوباره این متن، دارم با خودم به جایگاه کتاب فکر می‌کنم، با اینکه با فایل‌های صوتی، بدون اغراق اکثرا برگرفته از متمم رابطه خوبی دارم اما بقول محمد رضای عزیز انگار قابل قیاس با کتاب نیستند، هرچند که خیلی بکار من اومدن و تقریبا در اوقات مناسب یا غیر مناسب روزانه(داخل ماشین) گوش می‌دم.
    برقرار باشید.

    1. سلام مجید رضا عزیز.
      ممنون که نظرت رو برام نوشتی.
      آره. به عقیده‌ی من هم واقعا با کتاب کاغذی، لذت بردن از دنیای کلمات و همچنین درک مطلب خیلی عمیق‌تر و اثربخش تر اتفاق می‌افته.
      اما یه نکته رو هم بهتره بهش توجه کنیم و اون اینه که فایلهای صوتی و پادکست‌ها کلا قضیه‌شون با کتاب‌های صوتی فرق می‌کنه.
      (اگه یه بار دیگه صحبت‌های محمدرضا رو با دقت توی همین پست بخونی متوجه میشی که محمدرضا تاکیدش بر تفاوت کتاب کاغذی با کتاب صوتیه، نه فایل‌های صوتی و پادکست‌ها)
      من خودم هم فایلهای صوتی محمدرضا و متمم رو تا حالا زیاد گوش دادم و همچنان زیاد گوش میدم.
      همینطور پادکست‌های موردعلاقه‌ام رو هم هروقت فرصتش پیش بیاد حتما گوش میدم.
      به نظر من فایلهای صوتی و پادکست‌ها (نه کتابهای صوتی و نه خلاصه کتابهای صوتی) برای گوش دادن و بهره بردن در زمانهایی مثل رانندگی یا پیاده‌روی عالی هستن.

      نمیدونم این مطلب متمم رو خوندی یا نه:
      کتاب صوتی | آیا کتاب کاغذی جای خود را به کتاب صوتی خواهد داد؟
      اونجا هم بحث بر سرِ تفاوت کتاب کاغذی و کتاب صوتیه، نه تفاوت بین کتاب کاغذی و فایلهای صوتی یا پادکست‌ها (و حتی کتابهای دیجیتال)، که به نظرم ماهیتشون با هم متفاوته و خیلی با هم قابل قیاس نیستند.

      پس کتابها رو ترجیحاً به صورت کاغذی بخون،
      و با خیال راحت به فایلهای صوتی و پادکست‌ها گوش بده. 😉 🙂

  2. سلام خانم شهرزاد
    وقت بخیر و امیدوارم حال تون خوب باشه

    واقعا خیلی ممنون که این نوشته‌ها رو اینجا به اشتراک گذاشتید. چون به شخصه اینستاگرام ندارم.
    برای من که سرشار از “تلنگر” بود.

    1. سلام امین جان. خوبم، ممنون از لطفت.
      تو حالت چطوره؟ دلم برای کامنتهات تنگ شده بود.
      خواهش میکنم.
      همینطوره، و خیلی خوشحالم که این به اشتراک گذاری موردتوجهت بود و برات مفید بود.

      1. خیلی ممنونم ازتون

        راستش این روزها خیلی کمتر فرصت میکنم برای متمم وقت بگذارم و از این بابت ناراحتم.
        ولی به لطف شما و همینطور با چک کردن منظم روزنوشته‌های محمدرضای عزیز خیلی هم از حال و هوای متمم دور نموندم.
        ولی طبیعیه که دوست دارم دوباره فرصت پیدا کنم که در متمم هدفمند بخونم و بنویسم تا اندازه ی توان خودم یاد بگیرم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *