تا به حال، چقدر برای شما پیش آمده که به بن بستی برخورده اید، یا با مشکلی مواجه شده اید، یا با سوالی روبرو گشته اید؛
چه در موارد و مسائل بزرگ زندگی و چه در موارد روزمره ی کوچک.
و آنگاه، در مواجهه با آن بن بست، آن مشکل یا آن سوال، تنها به یک راه، به یک راه حل و به یک جواب رو آورده اید.
و چون آن یک راه، به جایی نرسیده است، آن یک راه حل، مشکل را حل نکرده است و آن یک جواب، پرسش را پاسخ نداده، گمان میکنیم که همه چیز تمام شده است.
و این میشود که خیلی زود تسلیم میشویم و با ناامیدی یا حس بد یا بی تفاوتی، به راحتی از خواسته یا هدف یا رویایمان صرف نظر میکنیم.
اما تجربه به من ثابت کرده که در اینگونه موارد، تفکر واگرا براستی معجزه میکند.
اینکه؛ اگر آن راه، این راه حل و آن جواب، گره ای از کار ما نگشود و با آن راهی به جایی نبردیم؛
کمیدورتر شویم، زاویه ی نگاه مان را بزرگ تر کنیم و به مسیرها، راه حلها یا جوابهای دیگری بیندیشیم.
بله. تفکر واگرا معجزه خواهد کرد.
برای رخ دادن این معجزه، نیازی به گفتن هیچ وِردی هم نیست.
نه «اجی مجی لاترجی»
و نه «بی بیلی بابیلی بو»
فقط کافی است عصای سحرآمیز تفکر واگرای مان را به نرمی، به چرخش و حرکت درآوریم تا از سرِ آن، راهها، راه حلها و جوابهای دیگری بیرون بریزد و آرام در ذهن ما جای بگیرد.
آن گاه خواهیم دید که با انتخاب بهترینشان و در نهایت، با تفکری همگرا، راه درست را پیدا خواهیم کرد، مشکل مان حل خواهد شد و برای سوالِ خود، پاسخی در خور خواهیم یافت.
پی نوشت:
با خواندن درس مفید تفکر واگرا و تفکر همگرا در متمم، میتوانید با مهارت بیشتری از این عصای سحرآمیز، استفاده کنید.
راستی. معجزه ی دیگری هم میشناسم و آن هم نوع دیگری از تفکر است: تفکر استراتژیک
در این پست، میتوانید در مورد آن، بیشتر بخوانید.
سلام شهرزاد جان
پیام پرمهرت را دریافت کردم و ازت ممنونم که همیشه انرژیبخش و شادیآفرین هستی.
سلام علی جان.
ممنون از لطفت.
فکر کردم شاید مثل بعضی تجارب گذشته، کامنتم ارسال نشده. (و اینبار برای سایت خوب شما)
راستی. میخواستم این رو هم توی اون کامنتم بگم که فراموش کردم و اینجا میگم:
مبارکِ تم جدید سایتت باشه. خیلی تر و تمیز و قشنگه.
مخصوصاً که دیدم در Titleهاش از رنگهای زیبای موردعلاقه ی من هم تشکیل شده. و خیلی حس خوبی داشت. 🙂
امیدوارم همیشه شاد و موفق و پرانرژی باشی و همیشه نوشتههای خوبت رو در متمم و وبلاگت بخونیم.
ممنونم شهرزاد جان. نگفتم بی فایده هست. گفتم بدیهیه.
راستشو بخوای من اینور سالی از متمم دور افتاده ام و یک سرزنش پنهان دائمیمدام بهم نیش میزنه که :چرا نمیری خب؟ شاید این کامنتم بروز ناگزیر حسرت و حسادت نسبت به همکلاسیا بود که دارن میخونن و میرن جلو! امیدوارم کم بیارم جلوی این حسادت مثبت و قوی
آره نجمه جان. قبول دارم. اما به تجربه ی خودم، بعضی چیزها انقدر بدیهی هستن که این خطر رو دارن که ما با آگاهانه زندگی نکردن، نادیده شون بگیریم و در نتیجه سختی و زحمتهای غیر ضروری ای رو متحمل بشیم.
فکر کنم اگه بتونی یه وقتی بذاری و همین درس تفکر واگرا از متمم رو که توی پی نوشت، لینکش رو گذاشتم بخونی، این موضوع بهتر جا بیفته.
شاید من خودم قبلاً گاهی این موضوع بدیهی رو ناآگاهانه به کار میبردم، اما از وقتی در متمم خوندمش، آگاهانه ازش استفاده میکنم،
و وقتی آگاهانه ازش استفاده میکنی میتونی ازش لذت هم ببری. بعلاوه اینکه دربه کار بردنش هم، مهارتت میتونه مدام زیادتر و زیادتر بشه.
امیدوارم هر چه زودتر بتونی به متمم برگردی.
به نظر من، با متمم و چیزهای خوبی که ازش میآموزیم، زندگی میتونه آگاهانه تر جریان پیدا کنه.
با آرزوی موفقیت برای تو دوست خوبم. 🙂
سلام شهرزاد جان…از آن حرفهای درستیه که نمیشه ردش کرد ولی خیلی هم مشکلی را حل نمیکند اینطور نیست؟ اگر راه حلت جواب نداد به راه حل جدید فکر کن! شاید هم من نفهمیدم موضوع را
سلام نجمه جان.
امیدوارم منتظر نباشی که به من به سوالت جواب مثبت بدم.
جواب من مشخصه:
نه، اینطور نیست. 🙂
راستش رو بخواهی، من تا خودم، با تمام وجودم، موضوعی رو حس، درک یا تجربه نکرده باشم؛ هیچوقت توی وبلاگم یا هر جای دیگری، ازش حرف نمیزنم.
میدونی، خیلی برام جالب بود.
اتفاقاً توی همین چند روز اخیر، این نوع نگرش و توجه به تفکر واگرا بارها و بارها – توی همین مسائل روزمره ی زندگی – خیلی به کمکم اومد و برام راهگشا و کارگشا شد و در این موارد، آرامش بیشتری رو برام به همراه آورد.
برای همین گفتم، این تجربه رو با دوستانم هم در میون بذارم.
پس، اگه بخوام از جمله ی خودت استفاده کنم و تکمیلش کنم:
هیچوقت به همون راه حل اولی که به ذهنت رسیده بود و به دردت نخورد، نچسب.
“اگر راه حلت جواب نداد به راه حل [های] جدید فکر کن! ”
و از بین این راه حلها، بهترینشون رو انتخاب کن.
امتحان کن، ضرر نمیکنی. 🙂
پی نوشت:
البته این رو هم اضافه کنم که نمیخوام دیگه زیادی هم خوشبینانه به این مسئله نگاه کنم.
اگه واقع بین باشیم، شاید در مسائل بزرگ تر و پیچیده ترِ زندگی، به همین راحتیها هم نباشه،
اما فکر میکنم به امتحانش میارزه.
و فکر میکنم مثل هر مهارت دیگری، میتونیم با توجه کردن و به کاربردن مداومش در موارد کوچیک و بزرگ زندگی، توش مهارت بیشتری پیدا کنیم.