درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب: چون رود جاری باش

تأملاتی بر یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ حالا که چند سال از واقعه گذشته، می‌توانم درباره اش بنویسم. آن موقع چیزی درباره اش ننوشتم تا هر کس به شیوه ی خود به عواقب آن بیندیشد. همیشه دشوار است پذیرفتن اینکه فاجعه می‌تواند به شکلی، نتایج مثبتی هم داشته باشد. آن موقع که با وحشت صحنه ای… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب: چون رود جاری باش

بهانه‌ای برای نوشتن

آرامشی چون رودخانه

آرامش، مثل یک رودخانه هست. رودخانه ای که با انعطاف نرم و ملایمش جاریه و از مسیرهای مختلف می‌گذره. به سنگها و صخره‌های سخت، به خزه‌ها و به هر چه که توی مسیرش قرار داره برخورد میکنه، اما متوقف نمیشه. نرم و ملایم از روی اونها عبور میکنه و به حرکت زیبا و مسحورکننده ی… ادامه مطلب آرامشی چون رودخانه

درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

با شهامت پیش رفتن است که راه ظاهر می‌شود

در بندر میامی  (نوشته ای از پائولو کوئیلو)   همان طور که با دوستی به تماشای بندر میامی‌ایستاده ایم، می‌گوید: “گاهی مردم آن قدر به آنچه در فیلم‌ها می‌بینند عادت می‌کنند که داستان اصلی را از یاد می‌برند. فیلم ده فرمان یادت است؟” “البته که یادم است. یک جا موسی – چارلتون هستون – عصایش… ادامه مطلب با شهامت پیش رفتن است که راه ظاهر می‌شود

الهام بخش, درباره یک كتاب

نمی‌توانم وارد شوم (از پائولو کوئیلو)

نمی‌توانم وارد شوم (از پائولو کوئیلو) . نزدیک اولیت در اسپانیا، قلعه ی ویرانی است. تصمیم می‌گیرم ببینمش. وقتی می‌رسم، آقایی کنار در می‌گوید: «نمی‌توانید وارد شوید.» غریزه ام به من اطمینان می‌دهد که فقط به دلیل لذت ممنوعیت مانع ورودم می‌شود. توضیح می‌دهم که از راه درازی آمده ام، سعی می‌کنم به او انعام… ادامه مطلب نمی‌توانم وارد شوم (از پائولو کوئیلو)

الهام بخش

دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو)

دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو) در خیابان‌های سان پائولو قدم می‌زدم که دوستی به نام ادینیو، بروشور کوچکی به من داد که نامش «تقدس فوری» بود. بروشور چهار رنگ بود و روی کاغذ عالی چاپش کره بودند. در آن به کلیسا یا فرهنگ یا فرقه خاصی اشاره نکرده بودند، فقط یک دعا بر… ادامه مطلب دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو)

الهام بخش, درباره یک كتاب

راهنمای کوهنوردی! (از پائولو کوئیلو)

کوهی را که می‌خواهی از آن بالا بروی انتخاب کن. تحت تاثیر حرف‌های دیگران قرار نگیر که می‌گویند: «فلان کوه قشنگ تر است»، یا«بَهمان کوه راحت تر است». قرار است برای رسیدن به مقصدت، نیرو و شور و شوق زیادی صرف کنی، پس مسئول انتخاب خودتی و باید از کارت مطمئن باشی. زمان نزدیک شدن… ادامه مطلب راهنمای کوهنوردی! (از پائولو کوئیلو)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (مراسم چای)

مراسم چای در ژاپن، در یک مراسم چای شرکت کردم. برای مراسم به اتاق کوچکی می‌روید و به شما چای می‌دهند. در واقع تمامش همین است. فقط همه چیز با چنان مراسم و آیینی انجام می‌شود که یک فعالیت عادی روزمره، به لحظه ی یگانگی با کیهان مبدل می‌شود. استاد چای، اُکاکورا کاکاسو، ماجرا را… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مراسم چای)

الهام بخش, درباره یک كتاب

هنر شمشیربازی

هنر شمشیربازی قرن‌ها پیش، در روزگار سامورایی‌ها در ژاپن، کتابی درباره هنر روحانی شمشیربازی نوشته شد: درک انفعالی یا رساله ی تَهلان. تهلان نام نویسنده ی کتاب بود که هم یک استاد شمشیربازی بود و هم یک راهب ذن. چند جمله از آن را در زیر آورده ام: حفظ آرامش. هرکس معنای زندگی را درک… ادامه مطلب هنر شمشیربازی

بهانه‌ای برای نوشتن

خداحافظ برای همیشه هزاروسیصد

چه پایان سال ۹۹ پایانِ قرن باشد و چه سال دیگر، به هر حال واقعیت این است که با تمام شدن سال ۱۳۹۹ تا چند روز آینده، یک تجربه‌ی جدید و متفاوت در انتظارمان است. ما با ۱۳XY یا به عبارتی همان هزاروسیصدو… برای همیشه خداحافظی خواهیم کرد. از وقتی که چشم باز کردیم و… ادامه مطلب خداحافظ برای همیشه هزاروسیصد

بهانه‌ای برای نوشتن, شعر و ادب

بیایید با ترنم‌های بهاری حافظ، به استقبال بهار برویم

در این واپسین روزهای سال، بیایید تا همراه با با یک سبد پر از گلهای رنگارنگِ امید و شادمانی، آغوشمان را برای یک سال جدید دیگر باز کنیم و بگذاریم تا نسیم بهاری با سرانگشتان لطیف و روحبخش اش، وجودمان را از نوازش‌های خویش سرشار و شاداب کند و تابش خورشید فروردین، قلب مان را گرم و… ادامه مطلب بیایید با ترنم‌های بهاری حافظ، به استقبال بهار برویم