بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

چند حرف پراکنده از حال و هوای این روزهایم

یکی از دلچسب‌ترین خریدهای یک ماه گذشته‌ام، یک کیلو ارزن (به پیشنهاد مادرم) از یک عطاری، و یک بسته غذای خشکِ گربه (از یکی از پیجهای پت‌شاپ اینستاگرامی) بود. و لذت داشتن سهمی‌کوچک در سیر کردن چند تا از حیوانات نازنین در این سرمای زمستان. ارزن‌ها را  – و البته گاهی هم خرده‌های نان یا… ادامه مطلب چند حرف پراکنده از حال و هوای این روزهایم

دل نوشته, دوست داشتنیها

باران پاییزی و قطار چارتار

امروز صبح، یکی از زیباترین صبح‌های این چند ماه اخیرم رو تجربه کردم. هوا بارونی و همه جا بارون زده، زیبا و خواستنی. رفتم توی بالکن و بعد از مدتها چند نفس عمیق کشیدم، و تمام وجودم پر شد از اکسیژن خالص. اما همزمان دو تا احساس متناقض داشتم. هم احساس شادابی می‌کردم و هم… ادامه مطلب باران پاییزی و قطار چارتار

دل نوشته

چند خط حرف، از چند جا

جشن گرفتن برای روزهای عادی صبح که آماده می‌شدم بیام از خونه بیرون مامانم از توی اتاقش اومد بیرون و موبایلش دستش بود و بغض کرده بود. با بغض به سختی حرف می‌زد و گفت: شهرزاد. نمیدونم پسر آقا محمد (یعنی پسر پسرعمه‌ام) چِش شده. مامانش توی پیج اینستاگرامش عکسهاش رو گذاشته و نوشته سه… ادامه مطلب چند خط حرف، از چند جا

دل نوشته

دنیا با این ماسک‌ها…

روزی سهراب گفت: “کاش این مردم دانه‌های دلشان پیدا بود.” و ما امروز، به لبخندی هم قانعیم. چقدر این روزها دنیا با این ماسک‌ها قشنگ نیست، و من با خودم فکر میکنم: کاش این مردم، لبخندهاشان پیدا بود. پایم را از خانه بیرون می‌گذارم و حس میکنم دوباره همان خواب آشفته‌ای را می‌بینم که گویی… ادامه مطلب دنیا با این ماسک‌ها…

دل نوشته

شبکه اجتماعی، بسیار اجتماعی

شبکه اجتماعی، بسیار اجتماعی! این عنوان را از عنوان کتاب  «انسانی، بسیار انسانی» نیچه الهام گرفتم. چیزی که توی ذهنمه و میخوام بنویسمش اینه که: نمیدونم شما هم توی سالهای اخیر این موضوع رو تجربه کردین یا نه؟ اول بذارین برگردیم به سالهای قبل. سالهای قبل که فقط با کامپیوتر و لپ‌تاپ میتونستی به اینترنت… ادامه مطلب شبکه اجتماعی، بسیار اجتماعی

برای فکر کردن, دل نوشته

یاد گرفتم که قبل از هر تصمیمی، به دردهای احتمالی پیامدش فکر کنم

دو تا از دندونهای عقلم بعد از اینکه چند سال پیش، دکتر دندانپزشک عزیز و دوست‌داشتنی‌ام اونها رو برام ترمیم کرده بود، متاسفانه بعد از چند سال قسمتی از هر کدوم شکست و من هم تنبلی کردم و زودتر نرفتم و وقتی رفتم به دکترم نشون دادم گفت دیگه نمیشه کاریشون کرد و ناچاری هر… ادامه مطلب یاد گرفتم که قبل از هر تصمیمی، به دردهای احتمالی پیامدش فکر کنم

الهام بخش, دل نوشته, دوست داشتنیها

چه خوبند خوبیها | با اشاره به فایل صوتی گفتگو با دهاتی

نمیدونم چی شد که یاد فایل صوتی «گفتگو با دهاتی» (از فایلهای رادیو مذاکره) افتادم، که چند سال پیش – در همون زمان ضبط و انتشارش توسط محمدرضا شعبانعلی بهش گوش داده بودم. بعد یادم افتاد که این فایل صوتی، برای من یک معنای خاصی داشت. ولی از شما چه پنهون، اصلاً یادم نبود چرا؟… ادامه مطلب چه خوبند خوبیها | با اشاره به فایل صوتی گفتگو با دهاتی

دل نوشته

بودنِ عزیزانمان را در هر روز جدیدی که تجربه میکنیم، در دلمان جشن بگیریم

هفته‌ی پیش، بزرگترین عمویمان را به دلیل ایست قلبی از دست دادیم. عمو جواد عزیزم. سنش بالا بود و از پدرم هم بزرگ‌تر بود. اما تا آخرین روزهای عمرش تقریباً سالم و سرحال بود. عمو جوادم، جدا از اینکه ما گاهی از خانه بهش زنگ می‌زدیم و با او و زنمویم صحبت می‌کردیم و آنها… ادامه مطلب بودنِ عزیزانمان را در هر روز جدیدی که تجربه میکنیم، در دلمان جشن بگیریم

دل نوشته

وطنم…

این روزها – که با تعبیر زیبای محمدرضای عزیز (دلتنگی برای وطن) – این نوع حس بد دلتنگی در من هم به اوج خودش رسیده، و البته با حرص خوردن و غصه خوردن در هم آمیخته، همونطور که اونجا هم نوشتم، این بیت سعدی – وقتی وطن را به جایِ و در کنارِ جان میگذارم… ادامه مطلب وطنم…

الهام بخش, دل نوشته, دوست داشتنیها

در کنار هم بودن‌ها و به هم پیوستن‌ها

پیش نوشت: این نوشته کاملاً یک دلنوشته هست. اما دلم میخواد آخرش ازش یه نتیجه بگیرم که برای خودم قابل تامله. شاید برای شما هم باشه.   امروز مصادف هست با تولد مربی عزیزمون (باشگاه) که چند ماه پیش، ایران را به قصد مهاجرت به کانادا ترک کرد. پارسال، دقیقا در چنین روزی، بعد از… ادامه مطلب در کنار هم بودن‌ها و به هم پیوستن‌ها