دل نوشته

چند حرف پراکنده‌ی محاوره‌ای

پارک دوبل رفته بودم رمز کارت سوخت ماشینم رو حذف کنم که بتونم ازش استفاده کنم. آخه رمزش رو یادم رفته بود. (دو سه روز پیش، فقط ۱۰ لیتر بنزین زدم و در یک چشم به هم زدن ۳۰ هزار تومان نازنین از کیف مبارکم به بیرون جَست! و همین اتفاق ناگوار باعث شد که… ادامه مطلب چند حرف پراکنده‌ی محاوره‌ای

برای فکر کردن, دل نوشته

اگه ابرای سیاهو دیدی، اگه از آینده ترسیدی…

دیروز بعدازظهر، وقتی چند خط پیام متمم رو توی صفحه اصلی متمم دیدم و خوندم، و بعد از اینکه به مواردی مثل اختلال و قطعی این روزهای اینترنت و تاثیراتش در این محیط آموزشی و به همین دلیل، افزوده شدن هفت روز به اعتبار کاربری ویژه اشاره کرده بود، وقتی به دو سطر آخر رسیدم،… ادامه مطلب اگه ابرای سیاهو دیدی، اگه از آینده ترسیدی…

دانستنیها, دوست داشتنیها

رقابت گربه‌ها و کلاغها بر سر غذا، و نگاهی کوتاه به موضوعِ آگاهی

یکی از تجربه‌های زندگی من، که خیلی دوستش دارم و البته متاسفانه دیر به دیر هم اتفاق میفته، دیدن رفتارهای جالب و شگفت‌انگیز گربه‌ها و کلاغ‌ها در کنار هم، به واسطه‌ی غذا دادن به اون‌هاست. قبلا هم یه بار در یکی از پست‌های دوست داشتنی‌ها برای من توی سال ۹۷ ازش حرف زده بودم و… ادامه مطلب رقابت گربه‌ها و کلاغها بر سر غذا، و نگاهی کوتاه به موضوعِ آگاهی

دل نوشته

وقتی وبلاگ‌مان به روز نمی‌شود

محمدرضای عزیز برامون نوشت: “از شما چه پنهان که مدتیه نوشتن در روزنوشته برام سخت‌تر شده […]” (+) به نظر من که پنهان نبود و کاملاً مشخصه. راستش، بعد از اینکه نوشته‌ی او رو خوندم، دوباره دل‌مشغولیهای قبلی‌ام در مورد وبلاگ خودم هم اومد سراغم. وقتی به وبلاگ خودم، در سطح دیگری، فکر می‌کردم، حس… ادامه مطلب وقتی وبلاگ‌مان به روز نمی‌شود

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

چگونه رنج بکشیم | کتابی کوچک، پر از حرفهای بزرگ

کتاب چگونه رنج بکشیم نوشته‌ی کریستوفر همیلتون (با ترجمه سما قرایی) – از مجموعه کتابهای مدرسه زندگی آلن دو باتن –  یکی از کتابهایی بود که در چند ماه اخیر خواندم و باید بگویم که اگر چه کتابی کوچک بود، اما حرفهای بزرگ زیادی داشت و از خواندنش بسیار لذت بردم. موضوعی که در حین… ادامه مطلب چگونه رنج بکشیم | کتابی کوچک، پر از حرفهای بزرگ

دل نوشته

برای کسانی که حال آدم‌های دنیا را خوب می‌کنند

تماشا کردن تلویزیون، کلاً جزو علاقمندی‌های من نیست. و فقط معمولاً شاید به عنوان یک بک گراند زندگی، با بعضی کانال‌ها و برنامه‌های‌شان آشنایی دارم. اما یکی از معدود برنامه‌هایی که حتماً هر بار با دقت و علاقه پایش می‌نشستم و  حتی برای نگاه کردنش میخکوب میشدم و از دیدنش بینهایت لذت می‌بردم، America’s Got… ادامه مطلب برای کسانی که حال آدم‌های دنیا را خوب می‌کنند

بهانه‌ای برای نوشتن

رویاهای کابل و پسر افغان

توی چند روز اخیر چندین بار به یکی از پادکست‌های GGSC Podcast – که متمم در اینجا: یک پادکست برای زندگی بهتر، شادتر و بامعناتر ما رو باهاش آشنا کرد – گوش کردم. پادکست قدرت بیان عواطف عمیق. این پادکست و موضوعی که بهش می‌پرداخت رو دوست داشتم. سلیمان، خواننده و رهبر یک گروه موسیقی… ادامه مطلب رویاهای کابل و پسر افغان

دل نوشته

تصمیمی‌برای یادداشت برداری کاغذی کمتر

برخی رویدادهای زندگی اگر چه ناخوشایند و خسته‌کننده و وقت‌گیر، اما خوب که دقت می‌کنی می‌بینی در دلِ خود، فرصت‌های نابی دارند که شاید تا پیش از آن، قدرت دیدن یا شهامتِ تجربه کردن‌شان را نداشتیم. یکی از این رویدادها به نظر من اسباب‌کشی است که شکل خیلی خفیف‌تر آن را به شکل خانه‌تکانی می‌شناسیم.… ادامه مطلب تصمیمی‌برای یادداشت برداری کاغذی کمتر

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

خداحافظی‌‌های روشن

توی ذهن من، خداحافظی‌ها رنگ و روی مختلفی دارن. بعضی‌هاشون انگار تاریک‌ان و بعضی‌هاشون انگار روشن. توی چند ماه گذشته و یک سال اخیر، با دو نفر از نازنین‌ترین و نزدیک‌ترین‌های خانواده‌مون – و یک نفر هم نزدیک، اما کمی‌دورتر از نزدیک‌ترین – خداحافظی‌های روشنی داشتیم. ازمون دور شدند – اما فقط به طور فیزیکی،… ادامه مطلب خداحافظی‌‌های روشن

دل نوشته

دیدگاههایی(در متمم)که مرا تحت‌تاثیر قرار می‌دهند:(۳) آیدا گلنسایی – “چگونه خودتان را در شهرتان گم می‌کنید؟”

یکی دیگر از دیدگاه‌های دوستان در متمم که مرا تحت‌تاثیر قرار داد: دیدگاه آیدا گلنسایی بود در نوشته‌ی: چگونه خودتان را در شهرتان گم می‌کنید؟ از سطر اول تا آخرش، و به خصوص آخرین حرفش را بسیار دوست داشتم. (که به نظر من، نه فقط در شبکه‌های اجتماعی، که در بسیاری جاهای دیگر نیز مصداق دارد)… ادامه مطلب دیدگاههایی(در متمم)که مرا تحت‌تاثیر قرار می‌دهند:(۳) آیدا گلنسایی – “چگونه خودتان را در شهرتان گم می‌کنید؟”