باغ اسرارآمیز (قسمت سوم: پیدا کردن باغ اسرار آمیز(۱) )
پیدا کردن باغ اسرارآمیز دور روز پس از آن، صبح وقتی ماری از خواب برخاست، متوجه شد که دیگر هیچ خبری از باد و باران روزهای گذشته نیست و آسمان در تلألؤ نور آبی میدرخشد. مارتا با صدایی که نشان از خوشحالی زیادی داشت گفت “بهار دارد از راه میرسد. میدانم که تو عاشق این دشت… ادامه مطلب باغ اسرارآمیز (قسمت سوم: پیدا کردن باغ اسرار آمیز(۱) )