داستانی برای دوستی و عشق
داستانی برای دوستی و عشق کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل میرفت.. دمجنبانکی که همان اطراف پرواز میکرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست.داستانی برای دوستی و عشق کرگدن گفت: همه کرگدنها تنها هستند. دمجنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟ دمجنبانک گفت: دوست، یعنی کسی… ادامه مطلب داستانی برای دوستی و عشق