هر روز یک شگفتی، یک آموزه (حیوانات)
هر روز یک شگفتی، یک آموزه (حیوانات) فرصتِ شگفتِ نزدیکی با حیوانات را از دست ندهیم. زیرا آنها چیزهایی را میدانند که ما نمیدانیم … Ursula Le Guin in Talking on the water by Jonathan White +۲
هر روز یک شگفتی، یک آموزه (حیوانات) فرصتِ شگفتِ نزدیکی با حیوانات را از دست ندهیم. زیرا آنها چیزهایی را میدانند که ما نمیدانیم … Ursula Le Guin in Talking on the water by Jonathan White +۲
به باغ همسفران (سهراب سپهری) صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی… ادامه مطلب به باغ همسفران (سهراب سپهری)
دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو) در خیابانهای سان پائولو قدم میزدم که دوستی به نام ادینیو، بروشور کوچکی به من داد که نامش «تقدس فوری» بود. بروشور چهار رنگ بود و روی کاغذ عالی چاپش کره بودند. در آن به کلیسا یا فرهنگ یا فرقه خاصی اشاره نکرده بودند، فقط یک دعا بر… ادامه مطلب دعایی که فراموش کردم (از پائولو کوئیلو)
بیایید برای یک روز هم که شده کمیمثل کودکان رفتار کنیم. دوستان عزیز. نمیدانم پست: ۴۰ راه آسان برای اینکه بتوانیم کمیبه خودمان استراحت بدهیم ( قسمت اول) و (قسمت دوم) را قبلا خوانده اید، یا نه؟ در آنجا با راههایی برای کمیاستراحت از لحاظ جسمی، ذهنی، احساسی و همچنین راههایی برای اندکی فراغت از… ادامه مطلب بیایید کمیمثل کودکان باشیم
چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها) این بار، سخنرانی: ?Connected, but alone Sherry Turkle را برای این بخش، انتخاب کردم. مطالعات Sherry Turkle (که یک تحلیل گر مسائل فرهنگی است)، بیشتر در این زمینه است که تکنولوژی چگونه به روابط مدرن ما شکل بخشیده است: روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان… ادامه مطلب چند دقیقه با TED (در ارتباط با یکدیگر، اما تنها)
قصههای شهرزاد (۷): خش خش یک جارو نیمه شب بود. نور نقره ای رنگ مهتاب، چون کورسوی امید در دل نومیدان، ظلمت شب را اندکی روشن کرده بود. سکوت سنگینی که تمام کوچه را فرا گرفته بود و پنجرههایی که هیچ فروغ نوری از آنها به چشم نمیخورد، خبر از این میداد که تمام اهالی… ادامه مطلب قصههای شهرزاد (۷): خش خش یک جارو
داستانی زیبا با طعم بستنی و شاید اندکی تأمل! پسر بچه ی ۱۰ ساله ای وارد کافی شاپ یک هتل شد و پشت یکی از میزهای آن نشست و پیشخدمت زنی، یک پارچ آب بر روی میز او قرار داد. همه میدانستند که بستنی مغز گردویی آن کافی شاپ خیلی خوشمزه است. پسر بچه پرسید: “قیمت… ادامه مطلب داستانی زیبا با طعم بستنی و شاید اندکی تأمل!
صبر آدمیبا صبر و شکیبایی به همه چیز میرسد. این سخن ناگفته ای نیست زیرا کلام خداوند که «مردمان صبور را اجری تمام و مزدی بزرگ مقرر فرموده» بر این گفته برهانی روشن است. در این گنبد گردنده که روشنایی خورشید هر دم به خانه و مسکن ما آدمیان میتابد، روح شکیبایی را در همه… ادامه مطلب صبر
داستانی برای دوستی و عشق کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل میرفت.. دمجنبانکی که همان اطراف پرواز میکرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست.داستانی برای دوستی و عشق کرگدن گفت: همه کرگدنها تنها هستند. دمجنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟ دمجنبانک گفت: دوست، یعنی کسی… ادامه مطلب داستانی برای دوستی و عشق
هر روز یک شگفتی، یک آموزه (گفتگو) اگر ما شروع به صحبت کردن با یکدیگر نکنیم، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. گفتگو، راهی است که به ما کمک میکند تا کشف کنیم چگونه دنیای مان را دگرگون کنیم، با هم … از کتاب: Turning to One Another نوشته: margaret wheatley ” من باور دارم که ما میتوانیم… ادامه مطلب هر روز یک شگفتی، یک آموزه (گفتگو)